سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منکوئیل
بسم الله الرحمن الرحیم با درود فراوان نسبت به خوانندگانان عزیز تمام این مطالب این وبلاگ جهت بالا بردن معلومات افراد خواننده می باشد و کاربرد وجهت گیری های خاص(سیاسی/اجتماعی/دینی/.....)ندارد.این مطالب جهت بالا بردن معلومات وجمع آوری تمام نقاط دانشی و اجتماعی جهان ترک وغیره در این بلاگ میباشد.اگردر نوشتن دچار خطایی(مثلا نکاتی بی حرمتی چون این مطالب از روی ویکی پدیا نوشته میشود) شدیم ما را در بر طرف کردن آن یاری دهید .جهت اینکه وبی مطیع دل شما ساخته وتهیه شود در نظر سنجی و گذاشتن پیام مرا یاری فرمایید. ودر زمان آنلاین بودن پشتیبانی آنلاین در وبلاگ میتوانید سوالات خود را مطرح نمایید.با رفتن به سایت میتوانید با عضویت در آن مطالب خود را جهت قرار دادن در سایت و وبلاگ مرا یاری کنیدباتشکر نویسنده منکوئیل................................ ارزش هر کس به اندازه دانش اوست

محققان کاهش فشار دست هنگام گرفتن اشیا مثلا هنگام دست‌دادن را نشانه رو به زوال رفتن سلامت می‌دانند.

دانشمندان می‌گویند؛ ارزیابی فشار دست روشی ساده، سریع و بدون هزینه برای تشخیص احتمال مرگ بعلت بیماری‌های مختلف بخصوص بیماری‌های قلبی است.

بی‌بی‌سی‌ می‌نویسد؛ این محققان کاهش فشار دست هنگام گرفتن اشیا مثلا هنگام دست‌دادن را نشانه رو به زوال رفتن سلامت می‌دانند.

نتایج این تحقیق بین‌المللی که در 17 کشور دنیا (از جمله در ایران) بر روی حدود 140 هزار نفر در فاصله سال‌های 2003 تا 2009 انجام شده در نشریه لنست منتشر شده است.

شرکت‌کنندگان در این تحقیق از بین خانواده‌هایی از طبقات مختلف اقتصادی و اجتماعی-فرهنگی انتخاب شدند که حداقل یکی از اعضای خانواده بین 35 تا 70 سال داشته باشد و خانواده قصد تغییر محل سکونت در چهار سال نداشته باشد.

قدرت عضلانی بعنوان معیاری برای ارزیابی احتمال مرگ بر اثر بیماری‌های قلبی در نظر گرفته می‌شود اما این محققان می‌خواستند دریابند که آیا این معیار می‌تواند در پیش‌بینی مرگ زودرس در گروه‌های مختلف اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی کاربرد داشته باشد یا نه.

قدرت عضلانی با فشار دست موقع گرفتن اشیا (grip strength) ارزیابی می‌شود. برای ارزیابی این قدرت عضلانی، معمولا پزشک از بیمار می‌خواهد که دستش را بگیرد و فشار دهد اما برای این تحقیق از دستگاه سنجش فشار دست استفاده شد.این تحقیق نشان داد بین کاهش قدرت دست هنگام گرفتن اشیا و مرگ بعلت تمام بیماری‌ها، هم علل قلبی (سکته قلبی) و هم غیر قلبی ارتباط وجود دارد و در تمام کشورها و طبقات اقتصادی و اجتماعی یکسان است (اسثنای آن سرطان در کشورهای پیشرفته و بستری شدن بعلت بیماری تنفسی بود).

هر چه سرعت کاهش قدرت دست بیشتر باشد احتمال مرگ بعلت بیماری‌های مختلف بالا می‌رود، هر پنج کیلو کاهش، احتمال مرگ بعلت بیماری‌های مختلف را 16 درصد و احتمال مرگ بعلت بیماری‌های قلبی و غیرقلبی را 17 درصد (سکته قلبی هفت درصد، سکته مغزی 9 درصد) افزایش می‌دهد.

علاوه بر این فشار دست، احتمال مرگ بعلت تمام بیماری‌ها از جمله بیماری‌های قلبی را بهتر از اندازه‌گیری فشار خون (سیستولیک) پیش‌بینی کرد.

این تحقیق همچنین نشان داد که افراد مبتلا به سکته مغزی، سکته قلبی، سرطان یا بیماری‌های تنفسی که فشار دست خوبی دارند احتمال مرگشان کمتر از کسانی است که فشار دستشان ضعیف است.

دکتر رویا کلیشادی متخصص اطفال و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان از نویسندگان این تحقیق بوده است.




      

زنان داعشی اهل کدام کشورها هستند؟+ جدول

یکشنبه 10 خرداد 1394
بر اساس گزارش های منتشر شده بیشترین زنان اروپایی عضو داعش تبعه انگلیس هستند. رده سنی زنان داعشی بدین صورت است که بیشتر زنانی که به داعش پیوسته‌اند 16 ساله هستند، و به ترتیب رده‌های سنی 15 ساله، 20 و 25 ساله، 26، 21 و 18 ساله، 14، 19 و 22 ساله و 45 ساله در رده‌های سنی بعدی قرار دارند.




      

تاریخ پرواز جسم به هزاران سال پیش بر می گردد. در ادبیات کهن مشرق زمین ، روایات و داستان های بسیاری از این تجربه نزد عرفا و اساتید علوم باطنی وجود دارد.
داستان قالیچه حضرت سلیمان که در فضا حرکت می کرد، تمثیل تاریخی در این باره است.
در عرفان ایران زمین، گزارش های زیادی از پرواز جسم یا راه رفتن روی آب وجود دارد. در یکی از این روایات که مربوط به « مولوی » عارف و فرزانه بزرگ ایرانیست، می خوانیم


روزی مولوی با پیر ، یا مراد خود « شمس » از مسیری می گذشتند که به رودخانه ای عریض و پر عمق می رسند. شمس به مولوی می گوید باید از عرض رودخانه بگذریم و به آن سوی رودخانه برویم. مولوی می گوید با چی ، اینجا که وسیله ای نداریم.
شمس ، این راز آشنای اندیشناک ، در پاسخ می گوید . تو دست مرا بگیر و ذکر یا «شمس » بگو ما هر دو از روی آب عبور می کنیم.

مولوی نیز که به رسم طریقت علوم باطنی شک به خود راه نمی داد دست استاد بگرفت و ذکر بگفت و از روی آب عبور کرد . مقداری از مسافت که طی شد، مولوی دقت نمود که شمس در زیر زبان ذکر یا علی زمزمه می کند.
مولوی نزد خود فکر کرد؛ حتما ذکر استاد قوی تر است و چرا خود نگوید . اما همینکه به تکرار آن ذکر مشغول شد ، یکباره پایش در آب فرو رفت ، استاد دست او بگرفت و گفت : هر کسی با ذکر مخصوص خود پیشرفت می کند ، تو همان “یا شمس” (یکی از سوره های قرآن ) بگو . سپس هر دو از روی آب گذشتند.

در ادبیات عرفانی ، اینگونه تظاهرات انسانی ، “کرامت” نامیده می شود. کرامت ، معادل واژه سانسکریت سیدهی (sidhi) در یوگاست که به معنی قدرت روحانی می باشد.

استاد ماهاریشی ماهاش یوگی در مبحث سیدهی و کرامت اشاره می کند . در بدن انسان 64 مجرای روشن ضمیری (خردمندی) وجود دارد که سیدی ها (کرامات ) از طریق آن کانال ها و مجاری ، خود را آشکار می سازد. مجموعا حدود 70 سیدهی وجود دارد که ما به تمرین پاره ای از آن ها می پردازیم.

بخشی از آن ها سودمند تر از بقیه است . مثل : اقتدار، دوستی، نامرئی شدن ، دانش لایتنها هی و به هوا پری . در ادبیات عرفانی ایران زمین ، رسیدن به هر یک از این قدرت ها را «مقام یا مقامات » می نامند و معتقدند که شخص در هر مر حله به مقامی می رسد که باید از آن گذر کند وگرنه توقف در آن مقام منجر به عدم پیشرفت روحی و تثبیت در آن مقام می شود.

پاتا تجلی ، حکیم و فرزانه یوگا که بیش از 3 یا 5 هزار سال پیش برای اولین بار تجارب و راز های یوگا را در یک نوشته به نام «یوگا سوترا » گرد آورده در این زمینه می گوید:

سیدی ها موانعی در برابر درک واقعی هستند.
بودا در کتاب دیگانی کایا (Dighanikaya) شرح می دهد که چگونه شاگردانش را از انجام سیدهی باز می داشت . زیرا آن کارها بوسیله غیر بودائیها هم قابل اجرا بود و چرا باید کسی برای اجرا کردن عمل پرواز جسم بودائی شود؟

امروزه در یکی از روش های معروف مدیتیشن موسوم به (T.M) یا تفکر متعادل (trancendental meditition ) که تحت سرپرستی است. از سال 1975 روش پرواز جسم علنی و بصورت آکادمیک در آمده و در طول سال های اخیر شاهد پرواز های دست جمعی در برخی از شهرهای دنیا هستیم.

یکی از مسابقاتی که بدین منظور در واشنگتن برگزار گردید شخصی موفق شد بالاترین رکورد پرواز (75 سانتی متر ) را بدست آورد.

این نتیجه در گرو نوعی تمرکز فکر ، درونگری و رسیدن به مرحله خاموشی فکر و حواس می باشد.

وقتی شخصی ، تمرین مدیتیشن یا مراقبه می کند ، در هفته های نخست شاهد تشتت افکار و پرش حواس است اما بتدریج قادر به کنترل ذهن و آرام کردن حواس می شود. رسیدن به این حالت و موفقیت در آن ، درونگری و اتحاد ذهنی را فراهم می آورد . لحظه ای که افکار کاملا خاموش می شود و حواس متوقف می گردد و شخص به خلا ء ذهنی می رسد ، این اتفاق بزرگی در زندگی روانی فرد است . در این حالت یکباره فرد ، هویت و فردیت خود را از دست می دهد و تنها یک احساس غریبی باقی می ماند ، هشیاری بسط یافته و نامحدود . شخص حس می کند در همه جا گسترش یافته و با همه چیز یکی شده . این مرحله در یوگا تحت عنوان صمدهی (samadhi) یا اتحاد است. وحدت با آگاهی کیهانی (روح کلی ). اما این تجربه اوایل کوتاه و موقت است به همین خاطر ؛ بدان تغییر شکل تدریجی یا کشانیکا (kshanika) یعنی صمدهی موقت گویند . اگر این تجربه بطور مستقیم ادامه یابد، مدت تجربه و حضور این اتقاق ، طولانی تر و دائمی تر می شود و صمدهی دائمی یا نیتیا (nitya) بوجود می آید.

در این حالت ، شخص در هوشیاریهای مختلف و حالت های متنوع زندگی ، حالت وحدت گونه ذهنی را خواهد داشت و در اینجاست که به قولی شاهد و مشهود یکی می شود.

میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست

تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز

در این مرحله ، ذهن دارای انسجام و توان کامل می شود و در چنین شرایطی است که « سیدهی ها » تحقق می یابند.

استاد ماهاریشی ماهاش یوگی می گویند:
« وقتی یگانگی عارفانه بین شاهد و مشهود تحقق یافت و صمدی رخ داد، فرد بر موضوعاتی که تمرکز می دهد قدرت پیدا می کند».

سیدهی ها یا کرامات و یا بعبارت قدرت های روحی ، دو بخش عمده تقسیم می شوند.

1- سیدهی دانش 
2- سیدهی قدرت
سیدهی دانش مثل : توانائی های فهم و درک ، روشن بینی اشراق و الهام . سیدهی قدرت مثل ، روی آتش راه رفتن ، حرکت دادن اجسام با قدرت فکر و پرواز جسم است. در یکی از گزارشات تجارب پرواز جسم می خوانیم « وزش یک انرژی در بدن و سبکی باور نکردنی ، انگار مقدار زیادی انرژی در امتداد ستون فقرات جریان یافته و بینش آن را یافته ام که تا سینه و ستون فقرات را مثل یک نور سفید مشاهده کنم. »

جوزف وید از طریق مصاحبه با پرواز کنندگان دریافت: آنهایی که توفیق پرواز را داشته اند ، می گویند پس از آنکه یکبار بتوان پرواز کرد تکرار آن چندان مشکل نیست ، تا حدی مثل یادگیری شنا کردن.

پرفسور اورم ، جانسون در مورد مراحل تدریجی پرواز می نویسد.



مراحل تدریجی پرواز

مراحل اول: احساس هوشیاری بسط یافته ، انگار شخص در فضا پخش شده است.

مرحله دوم: احساس سبکی (Layhima)
مرحله سوم: احساس حرکت انرژی در امتداد ستون فقرات از پایین به بالا
مرحله چهارم: لرزش بدن یا نفس نفس زدن
مرحله پنجم : جهش قور باغه ای ، شخص غیر قابل کنترل و ناخود آگاه مثل قورباغه این سو و آن سو می پرد (جهش افقی)
مرحله ششم: جهش با کنترل (جهش عمودی ) . شخص در جا می پرد ولی با شدت پایین می آید.
مرحله هفتم : پرواز و توقف کوتاه در فضا و فرود مجدد که با تکرار و ممارست به حرکت در فضا ختم می شود.

یکی از استادان یوگا مراحل جهش و پرواز جسم را به حرکت و راه رفتن نوزاد تشبیه می کند . همانطور که نوزاد اول چهار دست و پا راه می رود بعد چیزی را می گیرد و راه می رود بعد روی دو پا راه می رود . مراحل پرواز جسم نیز عمدتا اینطور است.

نخست بصورت حالت لرزش و تکان های جزیی بدن ،بعد جهش قورباغه ای ، بعد جهش عمودی . نهایت حرکت و توقف در فضا .

تکنیک پرواز جسم
راز و دانش اصلی « پرواز جسم » در یوگا در « کندالینی یوگا» نهفته است.

کندالینی یوگا ؛ دانش مربوط به شناخت انرژی بنیادین انسان وکنترل آن می باشد. در «کندالینی یوگا » اسرار محل تمرکز یافته انرژی و تکنیک های بیداری این نیروها و نهایتا نحوه استفاده از این نیروها بر ملا می شود. بر این اعتقاد ، انرژی بنیادین در پائین ترین قسمت ستون فقرات تقریبا در نزدیکی نشمینگاه تمرکز یافته و بعبارتی همچون ماری که سه دور به دور خرد حلقه زده است خوابیده است.

کندال در زبان ساسنکریت بمعنای گودال است . و آن محلی بوده است برای نگهداری آتش در قدیم . وقتی شما با تمرینات تمرکز فکر و مدیتیشن توانستید به درون خود راه یابید و بر نقاط داخلی بدن و انرژی نهفته اثر گذار باشید. می توانید این انرژی را فعال نمائید . اگر بخواهیم برای درک و حس کردن این مطلب مثال قابل لمس بزنیم می توانیم این حالت را به فعال شدن انرژی و نیروی جنسی تشبیه کنیم : انرژی جنسی هم در ما نهفته و خفته است ولی وقتی به کمک ذهن یا تجربه واقعی آن را تحرک می کنیم ؛ به تدریج حرارت و نیروئی درون ما زنده می شود و ما از آن لذت می بریم . انرژی کندالینی هم وقتی بیدار می شود ، مشابه چنین جنبشی را در انسان بوجود می آورد. زمانیکه انرژی کندالینی فعال می شود بطور عادی در امتداد ستون فقرات به بالا صعود می کند و شما حرکت آن را احساس می کنید اما این صعود در همه افراد یکسان احساس یا تجربه نمی شود. بعضی ها داغی زیادی در داخل لگن احساس می کنند.

برخی مورمور شدن یا حالات تیک و جنبش های عضلانی پراکنده را تجربه می کنند. عداه ای هم ممکن است این بر انگیختگی ها را نه بصورت جسمانی یلکه بیشتر عاطفی و روانی احساس کنند و دچار تغییرات خاقی یا هیجانی شوند مثلا احساس اینکه می خواهند گریه کنند . خنده کنند ، جیغ بکشند یا شور عشق زیاد را تجربه کنن و این تفاوت ها به عوامل مختلفی بستگی دارد که یکی از آن ها نوع تحریک انرژی و نقاط چاکرای مورد نظر است.

وقتی انرژی فعال می شود و به بالا صعود می کند عموما در مسیر اصلی خود یعنی از نقطه نشیمنگاه تا سقف سر از 7 نقطه اصلی که حوز ها یا میدان های مخصوص انرژی است می گذرند. این میدان ها یا چرخه ها را در یوگا «چاکرا » گویند.

هر نقطه چاکرا از میان این 7 نقطه ، دارای خصوصیات خاصی است و فعال شدن هر چاکرا خواص خود را باز می نماید.

تمرین کننده «کندالینی یوگا» بعد از اینکه این انرژی را فعال کرد و در مسیر عمودی از پائین به بالا قرار داد باید آن را به تدریج از این چاکراها بگذارند و قتی به این امر موفق گردید می تواند مطمئن گردد برحرکت و هدایت این نیرو کنترل و تسلط یافته است.

در قبل به سیدهی ها یا کرامات اشاره داشتیم و در اینجا بایذ بگوئیم که ظهور هر سیدهی منوط به تحریک نقاط خاصی است و در واقع ممکن است برای هر سیدهی یک یا بیش از یک نقطه موثر باشد . در کتاب کشفیات روانی پشت پرده آهنین نوشته لین اسکرو در می خوانیم ؛ هر که چاکرای آناهات را در قلبش بیدار کند می تواند در هوا راه رود.

در سیدهی یا کرامت پرواز جسم ؛ عموما 3 نقطه یا 3 چاکرا تاکید شده است.

1-مولادها را
2-آناهات
3-آجنا

برای حصول نتیجه باید مدتی مدیتیشن کرد. همزمان تمرینات یوگا ( آساناها ، پراندیاما ) را اجرا نمود و برای بیداری کندالینی تمرینات مخصوصی نظیر باندها ، انقباض و فشار آوردن بر نقاط چاکرا، نهایتا ذکر خوانی مخصوص هر چاکرا را با روشی مشخص اجرا نمود . کم کم شما متوجه جنبش انرژی در بدن خواهید شد . سپس می توانید سراغ تمرینات اختصاصی چاکرا به فرض پرواز جسم بروید یوگا و مدیتیشن می کنید و بعد روی 3 چاکرای مخصوص پرواز عمل می کنید.

در این وضعیت برای کمک می توانید در حالیکه نشسته اید ( در حالت لوتوس یا نیمه لوتوس)

قدری بدن خود را مثل پاندول ساعت به نوسان در آورید و یا قدری خود را از ناحیه کمر یا نشیمنگاه تکان دهید و این تکان ها خوب است با هارمونی درونی و احساس درونی از حرکت هماهنگ گردد. کم کم شما شروع به جهش کردن می کنید ، البته برخی ممکن است قبل از آن شاهد احساس و تجربه تکان های شدید باشند.

مواظب تنفس و قلب خود باشید . احتمال دارد برخی دچار ضربان های شدید شوند برای این منظور خوب است همواره حرکات یوگا را انجام دهید تا بدن شما قوی و آماده باشد. استرس ها و فشارهای هیجانی روزمره را کم کنید.

قدری رژیم غذایی را رعایت نمائید کمتر با صحبت کردن انرژی خود را تلف کنید . تا آنجا که ممکن است روزانه مدیتیشن را انجام دهید . شما نیز خواهید توانست پرش و پرواز جسم داشته باشید.
سلام دوستان
البته توی این زمینه هم کتابی با همین نام وجود داره که در مورد روشهای استفاده شده جهت پرواز جسم توسط مرتاضهای هندی- جوکی ها و ... توی بیشتر کشورها بحث میکنه.
موفق باشین




      

در کتاب بحارالانوارجلد 85 صفحه 240 از مصباح کفعمی نقل شده است که دعای صنمی قریش دعائی عظیم الشأن و بلند مرتبه است و ازاسرار مشکله و بهترین اذکار است . عبدالله ابن عبّاس از امیرالمؤمنین علی علیه السلام نقل کرده است که آن حضرت در قنوت نماز آنرا می خواندند و شبها و روزها و سحرها بر آن مواظبت داشتند و بعضی از علما نوشته اند خواندن این دعا برای بر آمدن حوائج وخواسته ها مجرب است و روایت شده است که خوانند? این دعامانند کسی است که در رکاب رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم در جنگ بدر احد و حنین هزار تیر انداخته است .

بسم الله الرّحمن الرّحیم

اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ العَن صَنَمَی قُرَیشٍ وَ جِبتَیها وَ طاغُوتَیها وَ إِفکَیها وَ إِبنَتَیهِما اللَّذینَ خالَفا أمرَک وَ أنکَرا وَحیَک وَ جَحَدا إِنعامَک وَ عَصَیا َرسُولَک وَ قَلَّبا دینَک وَ حَرَّفا کِتابَک وَ أحبا أعداءَک وَ جَحَدا آلاءَک وَ عَطَّلا أحکامَک وَ أبطَلا فَرائِضَک وَ ألحَدا فِی آیاتِک وَ عادَیا أولیاءَک وَ والَیا أعداءَک وَ خَرَّبا بِلادَک وَ أفسَدا عِبادَک.

اللّهُمَّ العَنهُما وَ أتباعَهُما وَ أولیاءَهُما وَ أشیاعَهُما وَ مُحِبّیهِما فَقَد أخرَبا بَیتَ النُّبُوَّة وَ رَدَما بابَه وَ نَقَضا سَقفَهُ وَ ألحَقا سَماءَهُ بِأرضِهِ وَ عالیَهُ بِسافِلِه وِ ظاهِرَهُ بِباطِنِه وَ استَأصَلا أهلَه وَ أبادا أنصارَه وَ قَتَلا أطفالَه وَ أخلَیا مِنبَرَه مِن وَصیِّه وَ وارِثِ عِلمِه وَ جَحَدا إمامَتَهُ وَ أشرَکا بِرَبِّهِما فَعَظِّم ذَنبَهُما وَ خَلِّدهُما فی سَقَرٍ وَ ما أدراکَ ما سَقَر لا تُبقی وَ لا تَذَر.

َاللّهُمَّ العَنهُم بِعَدَدِ کُلِّ مُنکَرٍأتَوهُ وَ حَقّ ٍاَخفَوهُ وَ مِنبَرٍ عََلوهُ وَ مُؤمِنٍ أرجَوهُ وَ مُنافِقٍ وَلَّوهُ وَ وَلیّ ٍآذُوهِ وَطَریدٍ آوَوهُ وَ صادِقٍ طَرَدوهُ وَ کافِرٍ نَصَرُوهُ وَ إِمامٍ َقهَرُوهُ وَ فَرضٍ غَیَّرُوهُ وَ أثَرٍ أنکَرُوهُ وَ شَرٍّ آثَرُوهُ وَ دَمٍ أراقُوهُ وَ خَیرٍ بَدَّلُوهُ وَ ُکفرٍ نَصَبُوهُ وَ إرثٍ غَصَبُوهُ وَ فَیءٍ اقتَطَعُوهُ وَ سُحتٍ اَکَلُوهُ وَ خُمسٍ استَحَلُّوهُ وَ باطِلٍ أسَّسُوهُ وَ جَورٍ بَسَطُوهُ وَ نِفاقٍ أسرَوُهُ وَ غَدرٍ أضمَرُوهُ وَ ظلمٍ نَشَرُوهُ وَ وَعدٍ أخلَفُوهُ وَ أمانٍ خانُوهُ وَ عَهدٍ نَقَضُوهُ وَ حَلالٍ حَرَّمُوهُ وَ حَرامٍ أحَلُّوهُ وَ بَطنٍ فَتَقُوهُ وَ جَنینٍ أسقَطُوهُ وَ ضِلعٍ دَقُّوهُ وَ صَکٍّ مَزَّقُوهُ وَ شَملٍ بَدَّدُوهُ وَ عَزیزٍ أذَلُّوهُ وَ ذَلیلٍ أعَزُّوهُ وَ حَقٍّ مَنَعُوهُ وَ کِذبٍ دَلَّسُوهُ وَ حُکمٍ قَلَّبَوهُ.

اللّهُمَّ العَنهُم بِکُلِّ آیَةٍ حَرَّفُوها وَ فَریضَةٍ تَرَکُوها وَ سُنَةٍ غَیَّرُوها وَ رُسُومٍ مَنَعُوها وَ أحکامٍ عَطَّلُوها وَ بَیعَةٍ نَکَسُوها وَ دَعوى أبطَلُوها وَ بَیِّنَةٍأنکَرُوها وَ حیلَةٍ أحدَثُوها وَ خیانَةٍ أورَدُوها وَ عَقَبَةٍ اِرتَقُوها وَ دِبابٍ دَحرَجُوها وَ أزیافٍ لَزَمُوها وَ شَهاداتٍ کَتَمُوها وَ وَصیَّةٍ ضَیَّعُوها.

اللّهُمَّ العَنهُما فی مَکنُونِ السِّر وَ ظاهِرِ العَلانیَةِ لَعناً کَثیراً أبَداً دائِمَاً دائِباً َسرمَداً لا انقِطاعَ لِأمَدِه وَ لا نَفادَ لِعَدَدِه لَعناً یَغدُو أوَّلُهُ وَ لا یَرُوحَ آخِرُهُ لَهُم وَ لِأعوانِهِم وَ أنصارِهِم وَ مُحِبّیهِم وَ مُوالیهِم وَ المُسَلِّمینَ لَهُم وَ المائِلینَ إلَیهِم وَ الناهِضینَ بِاحتِجاجِهِم وَ المُقتَدینَ بِکَلامِهِم وَ المُصَدِّقینَ بِأحکامِهِم.

پس چهار مرتبه بگو :

اللّهُمَّ عَذِّبهُم عَذاباً یَستَغیثُ مِنهُ أهلُ النّار آمینَ رَبَّ العالَمین


ترجمه »:

خدایا لعـنت کن دو بـت قریش و دو مشرک آنرا، و دو سرکرده ضلالت را، وآن دو دروغ پرداز را، و دو دختر آنان را،
کسانیکه فرمانت را زیر پا نـهادند، و وحی تو را نپـذیـرفتند، و نعـمت تو را انکار کردند، و نافرمانی پیامبرت را کردند، و دینت را واژگون نمودند،
و قـرآنـت را تحـریف کردند، و احکام تو را بی ثمر گذاردند و تـباه کردند احـکام واجـب تو را، و از در دشمنی با آیاتت برآمدند، و دشمنی کردند.
با دوستانت و دوستی کردنـد با دشمـنانـت، و شهـرهـای تو را ویـران ساخـتند، و بـندگانت را به فساد کشاندند، خدایا لعنت کن آن دوو پیروانشان و یارانشان و گرویدگان به آندو و دوستانشان را،زیرا آن دو ویران ساختند خانه نبوت (وحی) را، و در آن را کاملاً بستند، و شکستد سقف آن را، و آنرا زیر و رو کردند، و بالاو پایین آن را یکی کردند، و ظاهـر و باطنش را ویران کردند، و اهـل آن را از بیخ برانداختند و یاوران آن را هلاک کردند،و کودکانـشان را کشتند، و منبر نبوت را از وصیّ نبی و وارث پـیـامبر، تـهی کردند، و انـکـار کردند امـامت وصیّ پیامبر را، و مـشرک به خدا شدند، پس خدایا گناه آن دو را بزرگ شمارو برای همیشه در جهنم سقر جایشان بده، جهنمی که بندگان نمی توانند شدت عذابش را درک کنند، جهنمی که نه چیزی را باقی میگذارد و نه رها میسازد.
خدایا آن دو و پیروانشان را به عـدد هـر کار نـاروایی که انجام دادند لـعنـت کن، و به عدد هر حقی که مخفی داشتند، و هر منبری که به ظلـم بر آن بالا رفتند، و هر مـنـافقی.
که به کار گماردند،و هر مـؤمنی که تبعید ش کردند، و هر دوست خدا که آزردند، و هر تبعید شده ای که پناهش دادند، و هرراستـگویی که راندند، وهر کـافری.
که یـاری کردنـد، و هـرامام بر حقی که مقهورش کردند وهرواجبی که آن را تـغیـیر دادند، وهـردلیلی که انکـارش کردنـد، وهـرامر زشتی که اختیارکردند، وخون هایی که به ناحق ریختند وهرخبری که آن را عوض کردند،و هر حکمی که خلاف ان را انجام دادند و هرکـفـری که به پا داشتند،وهر دروغی که راست جلوه دادند و هرارثـی که به زورگرفتند،و هر غنیمتی که به ناحقّ ملک خود ساختند و هر مال حـرامـی که خوردند، و هـر خمسی که برای غـیر اهـلش حـلال شمردند، و هر باطلی که اساس آن را نهادند،و هر ستمی که گسترش دادند، و وعده هایی که بدان وفا نکردند، و پیمان هایی که شکستند، و حلال هایی که تحریم نمودند،و حرام هایی که حـلال کردند، وهرنـفـاقی که پنهان داشتند،و هرنیرنگی که انجـامش را به دل گرفتند، و پهـلوهایی که شکافتند، وجـنـینی که سبب سقط آن شدند استخوانی که شکستند، و هر سندی که آن را دریدند، و هر اجتماعی که پـراکندند، و هر خواری که عـزت بخـشیـدند،و هر عـزیـزی که خوارش کردند، و هر حـقی کـه از صـاحبانش باز داشتند، خدایا لـعـنـت کن آنان را به عـدد هـر آیه ای که آن را تغییر داده و تحریف کرده اند،و هر واجبی که آن را ترک کردند و هـر روش پـسندیده ای که تغیـیرش دادند، و هر حکمی که آن را وارونه کردند،و جلوی انجام ان را گرفتند. و ارحامی که انها را ازبین بردند.
و هر شهادتی که مخفی داشتندو وصیتی را که ضایع گردند و ایمانی که از بین بردند و ادعای باطلی را که داشتند
و بیعتی را که انکار کردند و هر نیرنگی را که انجام دادند، و هر خیـانـتی که وارد دیـن کردند، و هر گردنه ای که بالای آن رفتند(برای کشتن پیامبر"صلی الله علیه واله")
و هر تـقلبی که مـقیّد به او بودند، و هـر امانتی که به ان خیانت کردند خـدایـا لـعنـت کن آن دو (عـمر و ابوبکر"لعنة الله علیهما") را درپنهان نهان و آشکار ظاهرلعنتی زیاد، پیوسته، مدام، بی ابتدا و بی انتها، لعنتی که زمانـش پایانی ندارد
و عددش را انتـهـایی نیست، لـعـنـتی که آغـازش را صـبحی باشد ولی انجامـش را شبی نباشد، لعنت تو باد بر آنان و یارانـشان و مـدد کـارانشـان و دوسـتـانـشان و پیروان آنها و آنان که به انها ایمان اوردند و کسانی که خود را در اختیار آنان گذاشته اند و به آنان مـایـلنـد، و کـسـانی که ادعــاهـای بی اسـاس آنــان را عَــلَــم کـردند.
و پـیـروی کـردنـد از سخـنـان آنان، و قــضـاوت هــای و احکام بـاطـل آنـان را تـصـدیق نـمـودند.
سپس چـهـار مـرتـبـه بگو:
خداوندا عذاب فرما آنانرا،عذابی که استغاثه وفریاد اهل آتش ازآن عذاب بلندست. امین رب العالمین




      

«جهان شناسی» در قرآن، منحصر به موجودات محسوس نیست؛ زیرا این کتاب ارجمند در میان آفریده‌های الهی که همه جزیی از گیتی هستند، از موجوداتی نیز نام می برد که ما یارایی درک حسّی آن را نداریم. دسته‌ای از این موجودات ملائکه (فرشتگان) هستند، به همین دلیل که ما با حسّ خود نمی توانیم آنان را درک کنیم؛ از ویژگی های وجودی آنان و ماهیّتشان نمی توانیم آگاهی داشته باشیم مگر همانقدر که آفریننده ی آنان در قرآن به ما معرفی فرموده است؛ آیاتی که در این زمینه داریم دو دسته اند: دسته ای که اوصافی کلّی را برای آنان ذکر می فرماید و دسته ی دیگر که افعال و ویژگیهای مخصوص برخی از آنها را نام می برد. 
آنچه اجمالاً از آیات شریف به دست می آید این است که: اینان موجوداتی هستند که نسبت به خدا عصیان نمی کنند؛ از عبادت خسته و سیر نمی شوند و پیوسته خدا را تسبیح و تقدیس می نمایند؛ نیز مأموران خداوند هستند. اینها همه یک صفات کُلّی است. نیز از آیات بر می آید که اینان همه در یک سطح نیستند و برخی رتبه های والاتری دارند. افعالی هم که در قرآن به آن ها نسبت داده می شود، افعال گوناگونی است که حاکی از انواع مختلف فرشتگانست (و این معنا، گویا ظاهرتر است) و یا مربوط به مراتب مختلف وجود آنهاست. 
اینک نمونه هایی از هر دسته از آیات: 
فاطر (ملائکه) / 1: «الْحَمْدُ لِلَّهِ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ جاعِلِ الْمَلائِکَهِ رُسُلاً أُولِی أَجْنِحَهٍ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ یَزِیدُ فِی الْخَلْقِ ما یَشاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ». 
سپاس تنها برای الله (سزاوار) است؛ آفریننده ی آسمانها و زمین، (که) فرشتگان را رسولانی قرار داده، دارنده ی بالهایی دو یا سه چهارگانه. (او) هر چند بخواهد بر آفرینش می افزاید. همانا خدا بر هر چیزی تواناست. 
این آیه، خداوند را به عنوان کسی معرّفی می کند که فرشتگان را رسول قرار داده است. 
شاید از ظاهر آیه چنین بر آید که همه ی فرشتگان به گونه ای، رسالت دارند. البتّه این برداشت خیلی قوی نیست زیرا ممکن است نظریه «قضیّه مهمله»[1] باشد یعنی در میان فرشتگان، رسولانی دارد و اگر دلیلی یافته می شد که برخی از آنان، رسالتی ندارند؛ در آن صورت این آیه نمی توانست آن را نفی کند. 
یَزیدُ فِی الْخَلْقِ... این جمله اشاره دارد بر اینکه، بال فرشتگان، منحصر به چهار تا هم نیست و خدا اگر بخواهد بالهای بیشتری می آفریند و چه بسا بتوان این را نیز فهمید که فرشتگانی نیز وجود دارند که بیش از چهار بال، دارند. 
منظور از این بالها چیست؟ آیا همانند پرندگانند؟ پس سه بال یعنی چه؟ و یا اینکه منظور دیگری در بین است.؟ 
البتّه اگر دلیلی از خارج همراهی نکند؛ به صرف بعید بودن سه بال، نمی توانیم دست از ظاهر آیه برداریم ولی چه بسا از برخی قرائن در میان آیات دیگر بتوان به دست آورد که این تعبیرات ممکن است، تعبیر کنایی یا مجازی باشند.

 

ـ در مورد اختلاف رتبه ی فرشتگان:

صافّات / 164: «وَ ما مِنَّا إِلاَّ لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ». 
«و از ما نیست جز که برای آن رُتبه ای معیّن است». 
یعنی: هر فرشته ای، مقامی دارد. 
از برخی آیات دیگر نیز، کم و بیش می توان دریافت که بعضی از فرشتگان نسبت به برخی دیگر، سِمَت فرمانروایی دارند: از جمله حضرت جبرائیل امین سلام الله علیه: 
تکویر / 21: «مُطاعٍ ثَمَّ أَمِینٍ». 
«فرمان جبرئیل را در عالم ملکوت می پذیرند»؛ پس کسانی هستند که جبرئیل بر آنها فرمانرواست. نیز همین گونه است آیه ی مربوط به فرشته ی مرگ: 
سجده / 12: «قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ». 
«بگو می میراند شما را فرشته ی مرگ»، و در برخی آیات دیگر: 
انعام / 62: «تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا». 
«بمیرانند او را رسولان ما». 
در توجیه جمع آوردن (که ملک الموت و رسُلُنا) فرموده، گفته اند که: ملک الموت مأمور قبض ارواح است ولی اعوانی دارد که به وسیله ی ایشان، قبض روح می کند؛ و چه بسا برخی از ارواح را هم خود این فرشته ی عظیم الشأن الهی علیه صلوات الله، قبض می کند. 
پس معلوم می گردد که بین ملک الموت و رسل؛ تفاوت مرتبه وجود دارد.

کارهای فرشتگان

برخی آیات به تصریح، کارهایی را به فرشتگان نسبت داده و برخی دیگر تنها عنوان هایی را یادآوری فرموده است که ظاهراً یا احتمالاً بر ملائکه منطبق می شود:[2] 
1. آیاتی که فرشتگان را حامل و رساننده ی وحی به پیامبران معرّفی می کند: 
نحل / 102: «قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ». 
«بگو جبرئیل آنرا فرود آورد». 
ظاهراً روح القدس در تطبیق با آیه ای دیگر، حضرت جبرئیل ـ علیه السلام ـ است: 
بقره / 97: «قُلْ مَنْ کانَ عَدُوًّا لِجِبْرِیلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى قَلْبِکَ». 
«هر که خواهد دشمن جبرئیل باشد؛ همانا او فرود آورد آن (قرآن) را بر دل تو». 
از پاره ای آیات دیگر چنین بر می آید که در همین کار نزول وحی، فرشتگان دیگر نیز شرکت دارند؛ حال یا همین وحی یا باید گفت وحی نیز مراتبی دارد که برخی به وسیله ی جبرئیل ـ علیه السلام ـ و برخی دیگر به وسیله ی سایر فرشتگان ابلاغ می گردد. 
عبس / 16: «بِأَیْدِی سَفَرَهٍ کِرامٍ بَرَرَهٍ». 
«به دست سفیرانی ارجمند و نیکوکار». 
از آیاتی است که صریحاً نمی فرماید اینان فرشته اند امّا از لحن آیه معلوم می گردد که چنین رسولانی جز فرشته نمی توانند باشند. آیاتی نیز داریم که لحن کُلّی دارند: 
نحل / 2: «یُنَزِّلُ الْمَلائِکَهَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلى مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ». 
خدا فرشتگان را به همراه روح از امر خویش بر هر کس از بندگان که بخواهد؛ نازل می کند. 
لحن این آیه کُلّی است امّا روشن است که کسانی که چنین بر آنها وحی می شود پیامبرانند و حاملان آن وحی ها نیز فرشتگانند. 
2. نزول «امر الهی» (ظاهراً بنابر سیاق آیه مقصود امر تکوینی است) به دست فرشتگان است. 
یعنی در تدبیر جهان که به امر الهی انجام می گیرد، فرشتگان عامل اجرایی اند و آن را پیاده می کنند. 
این مطلب به ویژه با تطبیق دو آیه ی ذیل، روشن می گردد. 
سجده / 5: «یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ». 
«تدبیر امر می کند از آسمان به سوی زمین؛ سپس (آن امر) یک روز به سوی او فرا می رود». 
در آیه ی دیگر این عروج، به فرشتگان نسبت داده شده است: 
معارج / 4: «تَعْرُجُ الْمَلائِکَهُ وَ الرُّوحُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَهٍ». 
«فرشتگان و روح به سوی او فرا می روند در روزی که اندازه ی آن پنجاه هزار سال است». 
یعنی در روز قیامت، ملائکه به سوی خدا عروج می کنند. 
از تطبیق این دو آیه، شاید با روشنی کامل و ظهور قوی بتوان دریافت که «نزول امر» به وسیله ی فرشتگان بوده است و سپس باز فرشتگان آن را بالا می برند. البتّه منظور «بالای محسوس» نیست همانطور که نزول نیز جسمانی نیست که چیزی از کرات دیگر «پایین» بیاید. 
این، همان نزول از خزائن معنوی خداست: 
حجر / 21: «وَ إِنْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ». 
«هیچ چیز نیست مگر این که خزائن آن نزد ماست». 
و هنگامی که در این عالم تحقّق می یابد، از آن تعبیر به نزول می شود؛ یعنی قبل از آن در مقام والایی جا داشته و بعد نزول معنوی کرده است. فرشتگان از عالمی که نزد خداست و خزائن اشیاء آنجاست؛ امر تدبیر جهان را نازل می کنند. بنابراین ملائکه دارای دو گونه رسالت اند: یکی رسالت تکوینی که با آن، امر تکوینی الهی و تدابیر او را در این عالم پیاده می کنند. 
و دیگری رسالت تشریعی که با آن، شرایعی را که خدا وحی می فرماید به انبیاء می رسانند. 
پس رسالت در این آیات: 
حج / 22: «اللَّهُ یَصْطَفِی مِنَ الْمَلائِکَهِ رُسُلاً». 
«خدا از میان فرشتگان رسولانی بر می گزینند» و یا: 
فاطر / 1: «جاعِلِ الْمَلائِکَهِ رُسُلاً». 
«قراردهنده فرشتگان (به صورت ) رسولان»؛ ممکن است، هر دوگونه رسالت باشد». 
اینک می توان گفت که اگر از این آیات به دست آوردیم که تدبیر امر از عالم بالا و نزول آن به زمین، با فرشتگانست؛ پس منظور از مدبّرات در آیه ی: 
نازعات / 5: «فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً». 
نیز چه بسا فرشتگان باشد. نیز: 
الذاریّات / 4: «فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً». 
زیرا که تقسیم نیز، لازمه ی تدبیر است یعنی آنچه را خداوند روزی بندگان قرار می دهد، اینان تقسیم می کنند و واسطه ی رساندن سهم هر کس یا تقسیمات دیگر هستند. 
اینها عناوینی است که صریحاً به فرشتگان نسبت داده نشده است امّا شاید بتوان از قرائن دریافت که مقصود، آنها هستند. 
البته در تفسیر این آیات، اختلافات زیادی وجود دارد امّا یک وجه این است که اینان فرشتگان هستند. 
3 و 4: دسته ای از فرشتگان حاملان عرش خدا و همان ها یا دسته ای دیگر شفاعت کنندگان مؤمنان هستند. 
مؤمن / 7: «الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا...». 
«آنانکه عرش را بر می دارند و کسانی که در اطراف آن هستند؛ برای سپاس خدا، او را تسبیح می گویند و بدو ایمان دارند و برای افراد با ایمان طلب بخشایش می کنند». 
________________________________________
[1] . قضیه ای است که موضوع آن شخص معیّن نباشد و در آن بیان کُلیّت و جزئیت نشود. از اصطلاحات منطقی است. برای اطلاع بیشتر رجوع شود به اساس الاقتباس و دیگر کتب منطقی. 
[2] . البتّه در ذیل آنها روایاتی نیز داریم امّا چون بحث ما قرآنی است؛ تنها به آیات بسنده می کنیم. 
فرشتگان در قرآن2
در اینجا نیز صریحاً ذکر نشده است که حاملان عرش چه کسانی هستند ولی با قرائن آیات دیگر، می توان استظهار و یا استشعار کرد که اینان فرشتگانند که کارشان تسبیح خدا و استغفار برای مؤمنان است، یا ضمناً می توان دریافت که این فرشتگان، دست کم یک کارشان تسبیح و استغفار برای مؤمنان است که این خود یعنی شفاعت. 
نجم / 26: «وَ کَمْ مِنْ مَلَکٍ فِی السَّماواتِ لا تُغْنِی شَفاعَتُهُمْ شَیْئاً إِلاَّ مِنْ بَعْدِ أَنْ یَأْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَرْضی». 
«چه بسیار فرشتگان که در آسمانها هستند (که) شفاعتشان برای هیچ کس سودمند نیست مگر از آن پس که خدا برای آنکه بخواهد اجازه دهد». 
انبیاء / 28: «وَ لا یَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضی». 
«و شفاعت نمی کنند جز برای کسانی که (خدا از آنان) راضی باشد». در روایت آمده است: «مَنِ ارْتَضیَ اللهُ دینَهُ؛ کسی که خدا دین او را قبول فرموده باشد». 
5. لعن بر کفّار نیز از کارهای فرشتگان است: 
بقره / 161: «أُولئِکَ عَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ». 
«اینان کسانی هستند که بر آنان باد لعنت خدا و فرشتگان و همه ی مردم». 
آل عمران / 87: «أُولئِکَ جَزاؤُهُمْ أَنَّ عَلَیْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَ الْمَلائِکَةِ». 
«اینان هستند که کیفر ایشان این است که بر آنان باد لعنت خدا و ملائکه». 
6. بشارت دادن به مؤمنان هم از کارهای فرشتگان است و بر طبق قرائن، بشارت به هنگام احتضار، داده می شود: 
فصّلت / 30: «إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ». 
«آنانکه می گویند پروردگار ما «الله» است سپس (در این راه) ایستادگی و استواری می کنند؛ فرشتگان بر آنان فرود می آیند (و می گویند): مترسید و غمگین مباشید و بشارت باد شما را به بهشتی که به شما وعده داده شده بود». 
اگر دلیلی به دست آید، چه بسا بتوان گفت قبل از مرگ نیز فرشتگان بر کسانی نازل می شوند و به آنان بشارت می دهند؛ یعنی این آیه مُنافی این مطلب نیست. امّا قدر متیقّن این است که به هنگام مرگ، این بشارت داده می شود. 
7. نوشتن کردارهای بندگان خدا، از کارهای دیگر فرشتگان است: 
انفطار / 11: « وَ إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحافِظِینَ کِراماً کاتِبِینَ». 
«و همانا بر شما نگهبانند؛ ارجمندانی که نویسنده هستند». 
یونس / 21: «إِنَّ رُسُلَنا یَکْتُبُونَ ما تَمْکُرُونَ». 
«همانا رسولان ما آنچه فریبکاری می کنید؛ می نویسند». 
زخرف / 80: «بَلى وَ رُسُلُنا لَدَیْهِمْ یَکْتُبُونَ». 
«آری و رسولان ما در نزد آنان می نویسند». 
ق / 18: «ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ». 
«هیچ کلمه ای از دهان برون نیفکند مگر آن که نزد آن نگهبانی آماده وجود دارد. هیچ گفتاری بر زبان نراند مگر آن که نگاهبانی آماده (همانجا) حاضر است». 
8. از جمله آیاتی که عنوان عامی را بیان می فرماید و تصریح نکرده است که ملائکه اند امّا (از قرائن) می توان دریافت که منظور فرشتگان هستند؛ این آیه است: 
رعد / 11: «لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ». 
برای او نگهبانهایی در پیش روی و پشت وجود دارد که او را بر حسب امر خدای، حفظ می کنند. 
در تفسیر این آیه بحثهایی وجود دارد. بسا این احتمال قوی تر باشد که هر کس نگهبان هایی از فرشتگان دارد که به فرمان خداوند، او را حفظ می کنند تا هنگامی که قضاء حتمی الهی در رسد؛ امّا تصریح به ملائکه، نشده است. 
9. امداد مؤمنین از دیگر کارهای فرشتگان است: 
آل عمران / 15-124: «إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِینَ أَ لَنْ یَکْفِیَکُمْ أَنْ یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُنْزَلِینَ بَلی إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ یَأْتُوکُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ بِخَمْسَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُسَوِّمِینَ». 
«هنگامی که می گفتی به مؤمنان: آیا اینکه خدا شما را به سه هزار تن از فرشتگان نازل شده یاری کند، بسنده نیست؟ آری، اگر شکیبایی کنید و پرهیزکاری پیشه نمایید فوراً (پس از آنها) آنکه بیایند با 5 هزار تن از فرشتگان نشانه دار و مشخّص، امداد می کند». 
تا چند سال پیش، می بایست به زحمت برای روشنفکران اثبات می شد که موجودی به نام ملک هست و مددهای غیبی وجود دارد و خدا آنها را برای کمک به مجاهدان در جنگ می فرستد. روشنفکران می گفتند این ها تلقینات روحی و امثال آن است. 
به برکت انقلاب و پیروزی آن و پیروزیهای جنگ تحمیلی با کفار بعثی؛ این مسائل حل شد و لازم نیست بنشینیم و اثبات کنیم که مددهای غیبی هم وجود دارد. 
در جای دیگر، در مورد پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ می فرماید: 
تحریم / 4: «وَ إِنْ تَظاهَرا فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْرِیلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمَلائِکَةُ بَعْدَ ذلِکَ ظَهِیرٌ» 
«و اگر بر او چیرگی بورزید، همانا خدا مولای اوست و (نیز) جبرئیل و شایستگان از مؤمنان و (هم) فرشتگان از پس آن پشتیبان وی هستند». 
کارهای دیگر فرشتگان 
کارهایی نیز وجود دارد که برخی از فرشتگان به اعتبار شأن خویش، در مواردی ویژه و نسبت به اشخاص خاصّ، انجام می دهند: 
1. فرشتگانی که به عنوان میهمان بر حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ نازل شدند و سپس از نزد او رفتند و قوم لوط را هلاک ساختند: 
هود / 69-77: «وَ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهِیمَ بِالْبُشْرى قالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ فَما لَبِثَ أَنْ جاءَ بِعِجْلٍ حَنِیذٍ فَلَمَّا رَأى أَیْدِیَهُمْ لا تَصِلُ إِلَیْهِ نَکِرَهُمْ وَ أَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَةً قالُوا لا تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى قَوْمِ لُوطٍ وَ امْرَأَتُهُ قائِمَةٌ فَضَحِکَتْ فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ یَعْقُوبَ قالَتْ یا وَیْلَتى أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعْلِی شَیْخاً إِنَّ هذا لَشَیْ‏ءٌ عَجِیبٌ قالُوا أَتَعْجَبِینَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ إِنَّهُ حَمِیدٌ مَجِیدٌ». 
همانا رسولانِ ما به مژده نزد ابراهیم ـ علیه السلام ـ آمدند، سلام گفتند؛ ابراهیم ـ علیه السلام ـ سلام گفت؛ سپس بی درنگ (برای آنان) گوساله ی بریان آورد. 
پس چون دید که دستهای فرشتگان به سوی آن (گوساله ی بریان) دراز نمی شود؛ ناپسندشان دانست و از آنان ترسی به دل گرفت. گفتند مترس. ما به سوی قوم لوط فرستاده شده ایم. 
همسر وی ایستاده بود، خنده ای کرد ما به او به (زاییدن) اسحاق و از پس او یعقوب، مژده دادیم. گفت، وای بر من! آیا من خواهم زایید در حالیکه من پیر زنی هستم و این (مرد) شوهر من پیر است همانا این چیز شگفتی است! فرشتگان گفتند آیا از تدبیر خداوند در شگفت می شوی؛ رحمت خدا و برکت های وی بر شما اهل این خانه باد؛ همانا خدا ستوده ی بزرگوار است. 
سپس می فرماید: 
هود / 81: «قالُوا یا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّکَ». 
«گفتند: ای لوط ما رسولان پروردگار تو هستیم...». 
این داستان در سوره حجر آیات 51 تا 64 و هم در سوره عنکبوت آیات 31 تا 34، آمده است. 
باری، از این داستان در می یابیم که فرشتگان می توانند نسبت به اموری که بعد رخ خواهد داد، بشارت بدهند یعنی گونه ای علم غیب بوسیله ی فرشتگان برای پیامبران یا دیگران، حاصل می شود. 
نیز آنان موظّف می شوند که عذابی بر قومی نازل کنند چنانکه در تدبیر عذاب قوم لوط، فرشتگان واسطه بودند. چنانکه در آیاتی پیش از این خواندیم که فرشتگان کُلاً واسطه ی امر و تدبیر الهی اند. 
در اینجا مصادیق خاص تدبیرات جهانی است که چه بسا چون وسیله ی مادّی نداشته و تدبیری غیرعادی بوده است؛ فرشتگان به طور خاص برای انجام آن موظّف شده اند. 
2. قضیّه ی خاصّ دیگر: 
بنی اسرائیل تابوتی داشتند که در جنگها پیشاپیش خود حرکت می دادند که در آن آیات خدا و گویا عصای حضرت موسی نیز، وجود داشت؛ حاملان این تابوت فرشتگان بودند. 
بقره / 248: «وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ آیَةَ مُلْکِهِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ التَّابُوتُ فِیهِ سَکِینَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ بَقِیَّةٌ مِمَّا تَرَکَ آلُ مُوسى وَ آلُ هارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِکَةُ إِنَّ فِی ذلِکَ لآیَةً لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ». 
پیامبرشان به آنها گفت همانا نشانه ی پادشاهی طالوت این است که برای شما آن تابوتی را می آورد که در آن آرامش پروردگارتان و بازمانده ی خاندان موسی و خاندان هارون قرار دارد و فرشتگان آن را حمل می کنند. اگر مؤمن باشید؛ همانا در این نشانه ای برای شماست. 
این مطلب را آن پیامبر محترم هنگامی عنوان کرد که مردم سلطنت طالوت را با معرّفی وی، نپذیرفتند. 
پس می توان دریافت که حوادثی که عامل طبیعی ندارند به وسیله ی فرشتگان انجام می گیرد؛ یعنی آن حوادث بی سبب نیستند امّا سبب آنها ملائکه اند. 
3 و 4. در داستان زکریّا و مریم نیز فرشتگان دخالت دارند: 
دخالت فرشتگان در داستان حضرت زکریّا یکی در سوره ی آل عمران است: 
آل عمران / 39: «فَنادَتْهُ الْمَلائِکَةُ وَ هُوَ قائِمٌ یُصَلِّی فِی الِْمحْرابِ».
فرشتگان در قرآن3
«فرشتگان هنگامی او را فرا خواندند که وی در محراب نماز می خواند». و مشابه آن در سوره ی مریم: 
مریم / 7: «یا زَکَرِیَّا إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلامٍ اسْمُهُ یَحْیى». 
«ای زکریّا! ما بشارت می دهیم تو را به فرزند پسری که نام او یحیی است». 
و در داستان مریم: 
مریم / 19-16: «وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مَرْیَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِها مَکاناً شَرْقِیًّا فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجاباً فَأَرْسَلْنا إِلَیْها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِیًّا قالَتْ إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنْکَ إِنْ کُنْتَ تَقِیًّا قالَ إِنَّما أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ لِأَهَبَ لَکِ غُلاماً زَکِیًّا». 
«یاد کن در این کتاب، مریم را هنگامی که دوری گزید از خانواده ی خود در مکانی شرقی و برای خود پوششی برگرفت. سپس ما روح خویش را نزد او فرستادیم تا بر وی به صورت بشری موزون، نمایان شد. 
مریم گفت اگر تقوا داری، من از تو به خدای مهربان پناه می برم. وی گفت همانا من فرستاده ی پروردگار تو هستم تا به تو پسری پاک عطا کنم». 
ـ نخست این نکته را بگوییم که از این آیات در می یابیم که گفتگو با فرشتگان، ویژه ی انبیاء نیست، زیرا حضرت مریم پیغمبر نبود؛ کسانی را که از گفتگوی ائمه اطهار سلام الله علیهم اجمعین، با فرشتگان در شگفتند باید به این آیات رهنمون کرد. 
ـ روح ظاهراً یکی از فرشتگان یا از بزرگان آنها یا مخلوقی است شبیه آنان؛ در روایات اختلاف هایی در این موارد وجود دارد. اگر همان روح الامین باشد جبرئیل است؛ چه بسا این موضوع نیز از آیات بهتر استظهار گردد. 
باری، این روح ـ علیه السلام ـ ، به صورت انسان بر مریم ظاهر شد. یعنی وسیله ی تحقّق جنین عیسی علیه صلوات الله در رحم حضرت مریم، همین ملک بود که به صورت انسان ظاهر شد. 
و چنان در پیدایش عیسی تأثیر دارد که می گوید: «لِاَهَبَ...» تا من عطا کنم به تو... 
این مقام فاعلیّت فرشته، خود یک نوع خلق کردن است منتهی وساطت در آفرینش چنانکه خود حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ نیز «خلق» می فرمود؛ و این مقام بسیار سترگی است. 
باری، سرانجام کسی به عنوان «واهب عیسی ـ علیه السلام ـ» وجود دارد که یک گونه فاعلیّت و تأثیر، در این امر می داشته است پس معلوم می گردد که بین فرشتگان؛ یا روح که از سنخ آنهاست، چنین کارهایی نیز وجود دارد و این یکی از مصادیق خوارق عادت است و فاعلش فرشتگانند. 
پس معنای پذیرفتن اعجاز، نفیِ فاعلی غیر از خدا نیست؛ بلکه ممکن است وسائطی در میان وجود داشته باشد از جمله ملائکه. 
ـ نکته ی دیگری که می توان از این آیات دریافت این است که فرشتگان یا دست کم برخی فرشتگان هستند که می توانند به صورت بشر ظاهر شوند. نیز به طور ضمنی می توان دریافت که تعبیر «رسالت» در امور تکوینی نیز بکار می رود زیرا در آیه؛ روح می گوید: 
مریم / 19: «إِنَّما أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ». 
و وساطت در عمل نیز، یکنوع رسالت است. 
به عبارت دیگر: رسالت یکبار ابلاغ پیام است و یکبار انجام کار. 
در داستان لوط در سوره ی هود می فرمود: 
هود / 81: «إنّا رُسُلُ رَبِّکَ». 
که آنهم رسالت بود. 
باری، مجموع این آیات مربوط به فرشتگان، دلالت دارد بر اینکه در میان ملائکه، برخی حاملان عرش هستند یا در اطراف آن می باشند؛ برخی دیگر وحی را به پیامبران می رسانند؛ بعضی، تدبیر امور عالم به دست آنها انجام می شود از جمله قبض روح می کنند، اعمال را می نویسند؛ به مؤمنین بشارت می دهند و... این ها همه مربوط به عالم دنیا بوده؛ از این عالم به بعد چطور؟ 
باید گفت: ملائکه در عالم برزخ هم هستند؛ زیرا وقتی که ملائکه ای وجود دارد که در حال احتضار بر مؤمنین بشارت می دهند؛ می دانیم که احتضار هنگامی است که چشم انسان به عالم برزخ باز می شود. 
در قیامت نیز فرشتگان وجود دارند؛ دسته ای از فرشتگان در بهشت جای دارند که به مؤمنان درود می فرستند: 
زمر / 73: «وَ قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها سَلامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ». 
«نگاهبانان بهشت به آنان می گویند: درود بر شما، خوش آمدید». دسته ای دیگر به استقبال مؤمنان می روند: 
انبیاء / 103: «وَ تَتَلَقَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ هذا یَوْمُکُمُ». 
«و فرشتگان به پیشباز آنان می روند (و به آنان می گویند:) امروز، روز شماست». دسته ای نیز، مسؤولان دوزخ اند؛ و از چیزهای عجیب که پذیرش آن علامت ایمان شناخته شده است و ردّ آن نشانه ی نفاق؛ عدد مسؤولان و موکّلان دوزخ است که 19 تن می باشند: 
مدّثر / 30: «عَلَیْها تِسْعَةَ عَشَرَ». 
«بر آن (موکّل اند) 19 نفر». 
گویا این مطلب در کتب آسمانی قبل از قرآن سترگ نیز بوده است و اهل کتاب آن را می دانستند زیرا نزد پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ آمده و عدد آن را پرسیده بوده اند تا ببینند پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ می دانسته است یا نه. 
باری، این فرشتگان به نام: 
تحریم / 6: «مَلائِکَةٌ غِلاظٌ و شِدادٌ». 
نامیده شده اند. 
البته ممکن است که این 19 تن، فرماندهان دوزخ باشند و زیر دست هر یک هزاران فرشته ی دیگر، وجود داشته باشند. 
ضمناً از آیات مربوط دریافته می شود که فرشته ای نیز وجود دارد که اختیاردار کُلّ دوزخ و نامش مالک است. 
زخرف / 77: «وَ نادَوْا یا مالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنا رَبُّکَ قالَ إِنَّکُمْ ماکِثُونَ». 
«و بانگ برداشتند: ای مالک (بگو) پروردگارت کار ما را یکسره کند؛ گفت: شما ماندگارید!». 
امّا از مجموع این آیات، چیزی در مورد نوع خلقت فرشتگان به دست نمی آید. انسان و جنّ را می فرماید که از چه خلق شده اند امّا فرشتگان را نمی گوید. 
شاید بتوان استظهار کرد که فرشتگان مادّه ی قبلی ندارند امّا جنّ و انس موجوداتی جسمانی هستند که از مادّه خلق شده اند. 
بلکه شاید هم بتوان از آیه ی: 
بنی اسرائیل / 85: «قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی». 
استظهار کرد که روح، نه روح انسانی بلکه دارای حقیقت ویژه ای است که امر الهی است. 
بر این اساس شاید بتوان دریافت که فرشتگان موجودهای جسمانی نیستند و منطبق اند بر آنچه که در فلسفه «مجرّد» می نامیم. و ممکن است مجرّد برزخی یا مجرّد تامّ عقلانی باشند؛ و یا چه بسا به حسب مراتب، فرق کنند: برخی، فرشتگان برزخی؛ مجرّد برزخی باشند یعنی شکل و قیافه داشته باشند و خواص ماده را نیز، آن طور که در روایات آمده است که نکیر و منکر، به صورت های مختلف به دیده ی مرده، ظاهر می شوند؛ و برخی نیز ممکن است مجرّد تام باشند. 
به هر حال، شاهد قطعی از آیات نداریم. 
اگر این شواهد ظنّی را بتوان جمع بندی کرد؛ می توان گفت تعبیر: 
فاطر / 1: «أُولِی أَجْنِحَةٍ». 
نیز در مورد فرشتگان، تعبیر کنایی است همانگونه که وقتی می فرماید: 
فجر / 22: «وَ جاءَ رَبُّکَ». 
«خدایت آمد»؛ تعبیر آمدن در مورد خدا را با قرینه درمی یابیم که تعبیر مجازی است؛ همان طور هم «صاحبان بالها» را در مورد فرشتگان می توانیم بگوییم یعنی مراتب نزول و عروج. چون نزول از عالم بالا انجام می گیرد و یا عروج به سوی عالم بالا؛ پس وسیله ی آن هم باید مناسب باشد؛ نه اینکه براستی بال جسمانی مراد باشد. اگر نزول و عروج، معنوی است (که استظهار آن بعید نیست)؛ می توان گفت که این بالها نیز وسیله ی نزول و عروج یعنی نشانه ی یارایی فرشتگان است بر نزول و عروج. آنگاه؛ می توان دریافت که در داشتن این یارایی و قدرت؛ فرشتگان با هم فرق دارند: برخی ضعیف ترند، دو بال دارند و آنها که قویترند سه بال و چهار بال و: 
فاطر / 1: « ... یَزِیدُ فِی الْخَلْقِ ما یَشاءُ ... 
... او هر چه بخواهد درآفرینش می افزاید...».




      
<   <<   16   17   18   19   20      >




گفته : ,

------------------------
:
نظر شما
نام شما:
پست الکترونیک:
وب سایت:
کد تایید:
لطفاً پیام های غیر مرتبط با مطلب این صفحه را از قسمت تماس با ما ارسال کنید