سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منکوئیل
بسم الله الرحمن الرحیم با درود فراوان نسبت به خوانندگانان عزیز تمام این مطالب این وبلاگ جهت بالا بردن معلومات افراد خواننده می باشد و کاربرد وجهت گیری های خاص(سیاسی/اجتماعی/دینی/.....)ندارد.این مطالب جهت بالا بردن معلومات وجمع آوری تمام نقاط دانشی و اجتماعی جهان ترک وغیره در این بلاگ میباشد.اگردر نوشتن دچار خطایی(مثلا نکاتی بی حرمتی چون این مطالب از روی ویکی پدیا نوشته میشود) شدیم ما را در بر طرف کردن آن یاری دهید .جهت اینکه وبی مطیع دل شما ساخته وتهیه شود در نظر سنجی و گذاشتن پیام مرا یاری فرمایید. ودر زمان آنلاین بودن پشتیبانی آنلاین در وبلاگ میتوانید سوالات خود را مطرح نمایید.با رفتن به سایت میتوانید با عضویت در آن مطالب خود را جهت قرار دادن در سایت و وبلاگ مرا یاری کنیدباتشکر نویسنده منکوئیل................................ ارزش هر کس به اندازه دانش اوست

 

استفاده تزئیینی از طلا و نقره برای درمان برخی بیماریهای جسمی و روانی موثر است.

بر اساس نتایج تحقیقات این دانشمندان ، طلا، روند فعالیت ارگانیسم بدن انسان را تسریع کرده و نقره، بر عکس آرام‌بخش است.

به نوشته روزنامه روسی “وزگلیاد” طلا می‌تواند به رفع بیماریهای قلبی کمک کرده و فشار خون را پایین بیاورد و نقره فشار خون را بالا می‌برد.

به همین دلیل است که در طب سوزنی شرق، برای بخش‌های مختلف بدن از سوزن های طلایی و نقره‌ای استفاده می‌شود .

دانشمندان بلاروس توصیه کردند افراد دارای زخم معده و یا بیماریهای دیگر معده، از طلا استفاده کنند و اشخاصی که عصبانیت و تند خویی دارند، نقره بکار ببرند.

همچنین سیاه شدن حلقه طلا برروی انگشت دست می‌تواند نشانه بیماری صاحب آن باشد.

پزشکان استفاده آلیاژ مرکب از طلا و نقره را توصیه نمی‌کنند و به استفاده مجزای آنهااعتقاد دارند.

همچنین استفاده طلا برای مردان بعلت تشعشعات طلا مضر بوده و برای زنان سودمند است و دین اسلام استفاده از طلا را برای مردان اشکال دار میداند

در همین ضمیمه                    

استفاده طلا برای مردانپژوهش های علمی از مضر بودن طلا برای سلامتی مردان خبر می دهند.                                       

پژوهش های علمی پزشکی نشان می دهد، طلا بر گلبول های بدن مردان تأثیر می گذارد، درحالی که بر گلبول های زنان تأثیری نمی گذارد.

و این امر به دلیل وجود لایه چربی میان پوست و گوشت زنان اتفاق می افتد، این لایه مانع تأثیر اشعه های عنصر طلا بر روی گلبول های قرمزخون می شود.

پژوهش های فراوان علمی دیگر نشان می دهد که اشعه های طلا نقش منفی بر روی هورمون های جنسی مردان دارد درحالی که اشعه های عنصر «نقره» بر مردان و زنان چنین تأثیری ندارد.
رسول اکرم(ص) قرن ها پیش درباره این موضوع فرمودند: طلا برای مردان امتم حرام و برای زنان امتم حلال است؛ این مطلب میزان اهمیت و فایده احکام اسلامی را ثابت می کند.

چاکراه هفتم                                                            

محل: وسط سر در بالاترین نقطه رو به بالا باز می شود
غده مربوطه: صنوبری (اپی فیز(
هورمون مربوطه: سروتنین
بخشهای مربوطه: مخ، جمجمه. چشم راست
حس: هستی خاص
رنگ: بنفش، طلایی، سفید

زمینه: کمال، شناخت متعالی از طریق مشاهده درون، وحدت با هستی مطلق، آگاهی جهانی
سیاره های وابسته: نپتون، کیوان
امکان پاکسازی و فعال ساختن چاکرای هفتم: گذراندن زمانی در قله کوه و یا نظاره آن

توضیحات:

ساهاس رارا در بالای سر در ملاج قرار دارد. سمبل آن نیلوفری درخشان با هزار گلبرگ به نشانه ی بی نهایت بودن است. با تمام رنگهای رنگین کمان می درخشد، اما رنگ غالب آن بنفش است. مسیر چاکرای هفتم باز شده با رنگ بنفش نشان داده می شود و رنگ بنفش ساطع شونده از آن رنگ وقار، عزت نغس و شفاست. همچنان که یک سلطان توانا بر قلمرو خود بطور کامل حاکم است، بنفش هم مرکز تاج را اشغال می کند و ذهن والاتر را تاج می گذارد و حاکم بر اعضاء و ملیون ها سلولی که اعصاب و بافتها را شکل می بخشند می باشد. غنچه بیرونی این چاکرا 960 گلبرگ دارد، در ئرون آن غنچه دیگری با 12 گلبرگ دیده می شود، که با نور سفیدی که تشعشات طلایی دارد می درخشد. نور سفید تابش الهی کیهان است. این چاکرا جایگاه بالاترین سطح آگاهی و تکامل انسانی است و انسان را به سوی سرای ابدی، نهایی و برتر هدایت می کند و با نام هایی چون روشن بینی، آگاهی وحدت و آگاهی (من هستم) شناخته شده است. به این دلیل فردی که در سطح جسمی، ذهنی و معنوی به هشیاری رسیده، غالبا با هاله یا شعاعهای نوری بر گرد سرش نشان داده می شود (پیامبران و امامان). این چاکرا محل اشراق و بصیرت معنوی است، که بر قدرت پیشگویی می افزاید. ساهاس رارا عمدتا با شعور برتر خود حقیقی در پیوند و ارتباط است. هر گونه راهنمایی که ما از طریق فکر، صدای درونی یا یک احساس واقعی درونی دریافت می کنیم در حقیقت از چاکرای فرق سر ناشی می شود. همه ما دارای یک ذات عالی هستیم که قسمت اعظم ما را تشکیل داده است و دارای اطلاعاتی راجع به کار حیاتی ما می باشد. منشاء تمام راهنمایی ها این قسمت می باشد. ما از طریق چاکرای فرق سر با ذات عالی خود در ارتباط هستیم. هنگامی که کوندالینی بیدار شود و برخیزد، شیوا و شاکتی در ساهاس رارا با هم متحد می شوند، تغییر ماهیت شعور و آگاهی انسانی به ارمغان می آید و ماده و انرژی در درون آگاهی خالص در یک حالت سرور سرمدی فرو می روند. با رسیدن به این حالت انسان به قدرت درک و واقع بینی دست می یابد. شاکتی و شیوا نیز در اصل یکی و یکسان هستند. هوشیاری نیروی ثابت و طبیعت نیروی متحرک است. در آغاز طبیعت در سه گونای مجزای تاماس (رخوت، تاریکی، سکون و سنگینی)، راجاس (انرژی فعال، حالات هیجانی، احساسات تند و قوی، نیرو ، فعالیت، خشونت و آسیب زنندگی)، ساتوا (تعادل، توازن، هماهنگی، شعور و کیفیات هوشیاری و معنوی است). نفوذ این سه گونا به جهان هستی را شکل می دهد و از آنها 8 عنصر طبیعت پیدا می شود (پنج عنصر و سه گونا).غده درون ریز مرتبط با ساهاس را را غده صنوبری (اپی فیز) است. که مرکز درک مستقیم ادراک معنوی است. این غده یک ساختمان خاکستری رنگ متمایل به قرمز کوچکی به اندازه یک نخود است که بین سطح زیرین مخ و مغز میانی، درست در جلوی مخچه جای دارد. ترشح اصلی آن که ملاتونین نام دارد، ساعت بیولوژیک بدن را تحت تاثیر قرار می دهد و به طور کل این غده حساس به نور می باشد. در هنگام شب میزان ملاتونین خون در بالاترین سطح خود قرار دارد که در طی روز بتدریج از مقدار آن کاسته می شود. این غده تنظیم کننده آغاز بلوغ بوده، انسان را به خواب وا می دارد و بر حالات خلقی فرد تاثیر می گذارد. لیبرمن (Jocb liberman) در کتابش به نام (نور ، طبیعت آینده) معتقد است که نور وارد شونده به چشمها نه تنها به دید ما کمک می کند بلکه ساعت بیولوژک بدن را از طزیق غده صنوبری و هیپوفیز به فعالیت وا می دارد. این غده در طی مراقبه تحریک شده، از خود هورمونهایی ترشح می کند که قادرند انسان را به حالات برتر خود آگاهی برسانند، همان تجربه ای که مصرف ال. اس . دی در شخص بر می انگیزد. البته به طریقه ای بسیار سالمتر. گاه این غده را غده توهم زا نیز می خوانند. در فلسفه یوگا غده صنوبری را پلی بین کالبد زمخت جسمانی و کالبد بسیار ظریف روحی (اختری) می دانند. دامنه باز بودن چاکرای هفتم می تواند کم یا زیاد باشد. وقتی چاکرای هفتم شروع به باز شدن می کند، زمانی است که مرز بین هستی درونی و زندگی بیرونی در وضع موجود کاهش پیدا می کند و انسان لحظه ها را بیشتر و بیشتر تجربه می کند. وقتی که رشد چاکرای هفتم افزایش می یابد این لحظه ها بیشتر می شود تا زمانی که به صورت یک واقعیت دائمی در می آید. وقتی که خویشتن فرد آماده این گام آخر روشن بینی باشد ممکن است کاملا ناگهانی اتفاق بیفتد. احساس او این چنین است که انگار تازه از خواب طولانی بیدار شده است و در نهایت شروع می کند به اینکه در واقعیت زندگی کند. دیگر عقب گردی در سر راهش وجود ندارد. خود را به ظرف خالی تبدیل می کند و هستی الهی این جام را لبریز خواهد کرد. پی می برد که خویشتن حقیقی اش را که تنها حقیقت پایدار است پیدا کرده است. نفس فردی اش به نفس جهانی تبدیل می شود. هدف خالق در رفتار او جامه عمل می پوشد و نوری که از او ساطع می شود قلب کسانی را که گیرنده حضور الهی هستند باز می کند. در این زمینه جالب است که توجه داشته باشیید ملاج کودک در سن 9 تا 24 ماهگی اول زندگی اش باز باقی می ماند. در طول این دوره اولیه زندگی روی زمین طفل در آگاهی وحدت کامل به سر می برد.

طلا

 




      

         فیروزه 
کلیات
این سنگ از فسفات آلومین به رنگ فیروزه ای که به شکل غده ای است تشکیل می شود . ماده رنگی موجود در آن از مس و آهن است . معمولا در شکاف سنگهایی که منابع غنی از آلومینیوم هستند یافت می شود . توده های مهم آن در آریزونا ، نوادا ، چین ، تبت و مکزیک دیده می شود .
تأثیر بر بدن
سنگ فیروزه به عوارض عملکردهای نادرست کبد و غدد کمک می کند . چشمها را نیرو می بخشد و بر علیه بیماری های چشم و اصلاح گردش خون موثر است . درد گلو، التهابات ریوی و بیماری های دستگاه تنفسی را درمان می کند . در براب رافسردگی ها مفید است و قلب را تقویت می کند .
فیروزه برای همه بیماریها که بر اثر کمبود مواد غذایی و تغذیه بد ایجاد می شوند مانند آناروکسی (2) بکار می رود . معمولا ً هنگام پارگی رباطها و تاندونها ، جریان خونی را در بافتهای عضلانی زیاد تر می کند . همچنین بخاطر درخشش آن شادی آور است و اثری سودمند بر روی کمبود اکسیژن ، مسمومیت های خونی واسترس دارد . سنگ فیروزه کمک موثری به درمان نواحی از بدن که تحت هجوم ویروسها و باکتری ها هستند یا نواحی آلوده نیز می کند. گفته شده است که فیروزه از عملکرد و شفا بخشی بیکران خود آگاهی ندارد . همچنین دارای اهمیت زیادی است که بدانید در کاربرد این سنگ چنانچه رنگ خود را از دست بدهد یا اینکه خرد شود ، این بدان معنا است که تمام نیرویش را برای شما از دست داده است بنا بر این باید بلافاصله آن را در خاک قرار بصورت خشک قرار دهید تا آنجا استراحت کند .
اثر بر روح و روان
فیروزه سنگی توانمند و حامی به شمار می رود . به ویژه فرض شده است که اسب و سوار کار را در سقوط نا گهانی در امان نگه می دارد . همچنین در زمان مسافرت از شخص همایت می کند . همچنین تلسم اعضاء کارکنان هواپیمایی است . این سنگ باعث شادی و نشاط افراد غمگین و افسرده می شود و به آنها نیروی لازم برای به انجام رساندن کارهای سخت را با ظرفیت و چابکی منتقل می کند . این سنگ باعث اعتماد به نفس می شود و جرأت لازم برای بیان استدلالهایمان را به طور مختصر و با اطمینان خاطر در کنفرانسها در ما ایجاد می کند . شخص را در برابر خوابهای آشفته و کابوسها حمایت می کند . نیرو و ارتعاشات منفی ، مضر و آشفته را از ما دور می کند و حتی می تواند جذب کننده ( نیروهای مثبت .م. ) باشد .
نشان طالع بینی
سنگ فیروزه مختص نشان ماهی است و همچنین در سنت هندی ها به همین نشان تعلق دارد .
طبقه چاکرا
فیروزه متعلق به چاکرای گردن و گلو است .
خصوصیات
اتومبیلرانان و مسافران بایستی این سنگ رابا خود داشته باشند زیرا آنها را در برابر حوادث و سرنوشت حمایت می کند . هر روز فیروزه را به مدت 10 دقیقه بر روی چاکرای گردن بچه هایی که حمام کرده اند قرار دهید .
فروش و نگهداری
سنگ فیروزه در بازار فروش قابل دسترس است و به صورتهای نتراشیده ( بیشتر به فرم قطعات کوچک )، صیقلی، داخل زنجیر و جواهر یافت می شود . بدون شک انواع گوناگون و بسیار زیبایی از آندر آریزونا دیده می شود . بسیار دارای اهمیت است که شما هر روز به موقع سنگتان را تخلیه کنید . این سنگ بسیار حساس و آرام است و این برای این است که نباید آن را با آب تمیز کنید ، اما می توانید توسط نمک دریای خشک این کار را بکنید . بهتر است فواصل تمیز کردن را بیشتر کنید . صابون ، محصولات شیمیایی و دیگر مواد فیروزه خراب می کنند ، بنابر این از استفاده آنها اجتناب کنید .
توصیه می کنیم به هیچ عنوان از نور خورشید برای شارژ این سنگ استفاده نکنید
خواص جادویی
دوستی، مدیتیشن،تعادل احساسات، وفاداری، غیب گویی، التیام، آرامش، توسعه روحی، زیبایی، حمایت، شادی، توانگری، عشق
تورمالین
خواص جادویی
وزن کم کردن، خلاقیت، موفقیت، جلب عشق، مدیتیشن، پایه ریزی ادراک ریشه ای از مسائل
 
توپاز آبی _ زبر جد آبی
 
 
کلیات
اصل و ترکیبات این سنگ همانند زبر جد طلایی است
تأثیر بر بدن
زبر جد آبی یکی از سنگهای عالی برای چاکرای قلب است . صدا را تقویت می کند و برای التهابات گلو و گرفتگی صدا موثر است اعصاب را قوی و افسردگی را درمان می کند ، نگرانی را از بین می برد و کمک بزرگی به سر دردهای که منشأ عصبی و استرسی دارند می کند . اما همچنین اگر اگر از لخته های خونی و واریس ها رنج می برید ، زبر جد آبی قادر به کمک شماست . بهتر است این سنگ در جای بیمار قرار گیرد . سنگ مورد نظر عملی فعال بر روی معده و غده هیپوفیز دارد ، بنابر این سیستم عصبی سمپاتیک را تحریک می کند
اثر بر روح و روان
به دلیل رنگ آبی همیشه به نام « آسمان آبی » خوانده می شود و الهامات ما را زیاد می کند . در سرنگونی ساختار انعطاف ناپذیر احساساتمان کمک می کند و برای جلو گیری از عقاید سخت، هر کاری انجام می دهد . سنگی ایده آل برای هنرپیشگان ، خوانندگان ، موسیقی دان ها و نقاشان زن و مرد است . ترجیحاً آن را به صورت جواهری در زنجیر و یا بهتر از آن ، بصورت گردنبند با خود داشته باشید
نشان طالع بینی
زبر جد آبی به نشانهای قوس و جوزا تعلق دارد
طبقه چاکرا
این سنگ سحر انگیز به چاکراهای پیشانی و گلو اختصاص دارد
خصوصیات
توصیه شده در صورتی که احتیاج به صدایی رسا برای کنفرانس دادن یا آواز خواندن دارید ، یک زبر جد آبی را هر روز به مدت 20 دقیقه بر روی چاکرای گردن قرار دهید
فروش و نگهداری
زبر جد آبی به فرم های صیقلی ، داخل زنجیر و جواهر یافت می شود اما انتخاب آن محدود است . بعد از هر بار استفاده آن را زیر آب جاری بشویید و به مدت حدود 2 ساعت در نور خورشید قرار دهید
 
یاقوت کبود
 کلیات
نوعی کریندون آبی و سبز ، زرد و یا بنفش است که از اکسید آلومینیوم تشکیل می شود و ماده موجود در آن آهن و تیتان است . محل های اصلی کشف آن کشورهای هندوستان ، سیلان ، برمانی ، تایلند، استرالیا ، آمریکای شمالی و سری لانکا است .
تأثیر بر بدن
طبق منابع قدیمی و تحقیقات اخیر ، یاقوت کبود دارای خاصیت شفا بخشی بی شماری است . توسط ارتعاشات نورانی اش می تواند نیرویی تولید کند تا سلولهای پوست ، مو و ناخنها را اصلاح و ترمیم کند ، از ریزش موها و طاسی می کاهد و به درمان سریع بیماریهای پوستی کمک می کند . یاقوت کبود مجموعه سیستم عصبی را نیرو می بخشد و به بیماری هایی که از اعصاب نشأت می گیرند یاری می رساند . به دلیل قدرت و توانایی اش می تواند سنگی قوی برای تسکین دردها و ناراحتی ها باشد . دردهای عصبی مانند درد عصب ، دردهای رماتیسمی ، سردردهای شدید ، نقرس یا بیماریهای مفصلی و دردهای ناشی از آن ، قولنج ، سوزش معده ، ناراحتی های عمل جراحی و دردهای سخت از جراحتهای خطرناک را درمان می کند .
یاقوت کبود برای ناراحتی های مزمن گوشی و فکی ، سینوسهای پیشانی و بطنها موثر است . چشم ها و بینایی را تقویت می کند . نتایج بسیار خوبی برای درمان بثورهای پوستی و بیماری های مربوط به پوست همراه با شستن آب یاقوت کبود به دست آمده است . تورمها ، زخمها و خونریزیها ، در نتیجه استفاده از یاقوت کبود کاهش می یابند. به علاوه ، می توان از این سنگ برای آرام کردن عصبانیت ، مبارزه بر علیه بی خوابی ، سرگیجه و تعریق بیش از حد استفاده کرد . بچه هایی که با لکنت صحبت می کنند ، باید یاقوت کبود را همراه با سنگ کلسدوئین در گردن داشته باشند . اما یاقوت کبود در وضعیتهای روانی بیمارگون و ناراحتی های ذهنی و روانی نیز استفاده می شود .
اثر بر روح وروان
یاقوت کبود یک سنگ خوب برای مدیتیشن است و ما را در تصمیماتمان حمایت می کند . به کسانی که آن را با خود دارند ، درک وفهم و روشنی می دهد وآنها را در برابر خشم و بی صبری حمایت می کند . این سنگ طبیعت دوران را تزکیه و تجدید می کند . یاقوت کبود توانایی و قدرت درخشانی از خود بروز می دهد . این سنگ بدون آنکه فرد حامل احتیاجی به مداخله آگاهانه داشته باشد ، انرژیها را به هم متصل می کند .
یاقوت کبود از ارتعاشات خاص خود نیروی بزرگی مهیا می سازد ، و بدون آنکه انرژی صاحبش راتقویت یا تکمیل کند ، مستقلا ً دارای انرژی خاص و مربوط به خود است . گاهی اوقات یاقوت کبود « سنگ خرمندان » نیز نامیده می شود .گاهی به افرادی که در جستجوی صلح و واقعیت درونی توسط نیروهایشان هستند بر می خوریم ، یاقوت کبود سنگ واقعیت ، وفاداری ، عقل و خرد است .
نشان طالع بینی
یاقوت کبود مختص علائم گاو نر ، سنبله و ماهی است . یاقوت ستاره دار به میزان ، از نوع آبی تیره به کماندار و آبی روشن به جوزا اختصاص دارد .
طبقه چاکرا
این سنگ متعلق به چاکرای ششم یا « چشم سوم » است .
خصوصیات
طبق سنتهای قدیمی ، این سنگ را بر روی پیشانی تب دار قرار می دادند تا آن را تسکین دهد. برای مبارزه بر علیه بی خوابی که موجب بیماریهای عصبی می شود ، لازم است بر روی پیشانی قرار گیرد یا در دست گرفته شود .
فروش و نگه داری
تنها تعداد محدودی از این سنگ در بازار تجارت مشاهده می شود . بیشتر اوقات به شکلهای نتراشیده ، صیقلی ، دستبند و به ندرت به صورت گردنبند یافت می شود . سنگهای صیقل یافته بیش از حد گران هستند ، به شما توصیه می کنیم که سنگ خود را در نمک خشک دریا برای تخلیه قرار دهید و آن را در نور خورشید شارژ کنید ، اما بیشتر از یک ساعت نشود
خواص جادویی
انرژی آن لطف خدایی را به ارمغان می آورد
برای روشن فکری روحانی و از خود گذشتگی مفید است
چشم سوم را توسعه میبخشد، از مالک خود محافظت میکند
برای انتقال انرژی به جسم، شیُ و پدیده مورد نظر استفاده میشود
شخص را از بیماریهای مختلف محافظت میکند
 
 
 
کوارتز صورتی
 
کلیات
رنگ کوارتز صورتی از منگنز است . توده های مهم این سنگ در کشورهای ماداگاسکار، برزیل ، ایالات متحده آمریکا و اتریش یافت می شود .
تأثیر بر بدن
این سنگ برای قلب ، گردش خون و مجراهای خونی بسیار موثر است . به عمل تخمدانها در زنان و بیضه در مردان کمک می کند و نیز برای عمل باروری موثر است و بر علیه بیماری های مقاربتی مبارزه می کند . به علاوه ناهماهنگی و بیماری هایی که بر قلب اثر می گذارند را درمان می کند . این سنگ دارای انرژی درمانی بسیار قوی بر روی جریان خون و ناراحتی های ناشی از آن ، تنگی مجراها ، بیماری های خونی و سرطان خون است . کوارتز صورتی التیام زخم ها را آسانتر می کند که ترجیحا ً به همراه هماتیت استفاده می شود . به درمان زخم ها ، ترک ها و استخوان درد کمک می کند . افسردگی و بی خوابی را از بین می برد و سیستم عصبی پاراسمپاتیک را تقویت می کند . علاوه بر اینها ، این سنگ دارای قدرت حمایت کنندگی بر علیه اثر تشعشعات و نیروهای زمینی ، رگه های آبی ، حوضه های الکترومغناطیسی و غیره است.
اثر برروح و روان
کوارتز صورتی نگرانی ها را از بین می برد و جراحتهای روحی را درمان می کند .و به ما امکان پذیرفتن و دوست داشتن دوباره می دهد . این سنگ باعث محبت و ملایمت می شود و اجازه می دهد احساساتمان را بیان کنیم .این سنگ قادر به حل تغییرات خلق و خوی است و باعث درک مهارتهایمان می شود . در انسانهایی که دارای احساسات سر سخت و خوگرفته ای هستند ایجاد اعتماد کرده و روح آنها را از عشق لبریز می کند ، و باعث بخشش و صلح می شود . این سنگ باعث افزایش نفوذ ما بر روی محیط اطراف با گذشت و محبت می شود . غم دوری از وطن را از بین می برد . و بخصوص برای بچه ها ی کوچک بسیار موثر است . این سنگ به هنر پیشگان امتیاز زیادی می دهد و به تخیلات و تفکرات خلق شده ما جان می بخشد .
نشان طالع بینی
کوارتز صورتی تحت صورت های فلکی گاو نر و ترازو قرار دارد .
طبقه چاکرا
این سنگ متعلق به چاکرای قلب و مرکز آن است .
خصوصیات
سیاهرگهای آبی و دیگر مشتقات آن می توانند مسئول بی خوابی یا آشفتگی یا مشکلات دیگر باشند ، در این وضعیت توصیه می کنیم ، بر روی زمین یا تختخواب خود که حدودآً به ارتفاع 60- 70 سانتیمتر است بخوابید و یک کوارتز نتراشیده به اندازه مشت خود را در دست بگیرید و استراحت کنید . خواهید دید که مصون از ناراحتی خود می شوید . اگر می خواهید نیروی سنگتان را افزایش دهید ، می توانید تورمالین سیاه را با آن همراه کنید .
این کوارتز همچنین خدمت بزرگی بر علیه تشعشعات کامپیوترها ، دستگاه تلویزیون و غیره می کند . و مهمتر از آن ، این است که باید هر هفته این سنگ را در آب جاری بشویید و در صورت امکان با نور خورشید شارژ کنید .
فروش و نگهداری
این کوارتز در تجارت به شکلهای نتراشیده ، صیقلی ، داخل زنجیر ، جواهر و اشیاء زینتی مجلل و پر کار دیده می شود . اگر به صورت جواهر از آن استفاده می کنید ف لازم است که آن را هر هفته در زیر آب بشویید . در صورتی که محلی که خورشید پرتو افکنی می کند وجود داشت ، می توانید به آرامی 3 الی 4 ساعت آن را در پرتوهای نور خورشید قرار دهید تا سنگ شما دوباره شارژ شود
 
کوارتز با قشری از رسوبات تورمالین
 
کلیات
چوبهای کوچک تورمالین به شکلهای ضربدری در این کوارتز شفاف قرار گرفته اند . این سنگ در برزیل ، ماداگاسکار و سیلان یافت می شود .
تأثیر بر بدن
این سنگ نیرویی تازه بعد از شرایطی از جمله فوت اقوام ، جدایی ها و گرفتن تصمیمی که زندگی را تغییر می دهد در ما بوجود می آورد . و باعث چابکی در گذر از مشکلات زندگی می شود و اجازه حرکتی نو و سرشار از نظم و هماهنگی به ما می دهد .
خصوصیات
اشخاصی که با همسر یا دوست خود مشکل دارند باید این سنگ را با خود همراه داشته باشند . توسط این سنگ همه چیز به سادگی حل می شود و یا لااقل شرایط پوشیده می ماند .
فروش و نگهداری
این سنگ به فرم های نتراشیده ، صیقلی ، داخل زنجیر و همچنین بصورت جواهر کار شده دیده می شود . آن را یک بار در ماه یا هر هفته ( برای درمان مهم ) در آب بشویید و 2 تا 3 ساعت در نور خورشید قرار دهید تا شارژ شود
 
مروارید
 
 
 
کلیات
این سنگ از تراش اسید کربنیک سنگ آهک در داخل صدف تشکیل می شود . مهمترین منشأ این سنگ در خلیج فارس ، خلیج مانار ، کناره های آمریکای مرکزی و شمال استرالیا است
تأثیر بر بدن
سنگ مروارید لقب داروی درمانی و جادویی بسیار نیرومند دارد . اعصاب ، غدد فوق کلیه ، طحال و عضلات را تقویت می کند . مرواریداه برای زخم معده بسیار موثرند ، از روده ها محافظت می کنند ، برای تب و سر دردها مفید هستند ف نیروی حیات در ما ایجاد می کنند و چشم ها را تقویت می کنند . همچنین می توان برای کمبود کلسیم از آنها استفاده کرد .
اثر بر روح و روان
مرواریدها تغییرات ناگهانی خلق و خوی ، اضطراب و نگرانی ها را از بین می برند و ابتکار ، حساسیت و الهام به ما می دهند .
نشان طالع بینی
سنگ مروارید به نشانه های سرطان ، ماهی و ترازو اختصاص دارد . مرواریدهای سیاه به نشان جدی تعلق دارند.
خصوصیات
این سنگها از آینده شوم هشدار می دهند . اگر با خود گردنبندی از این سنگ داشته باشید ، شما را همیشه در برابر نگون بختی همایت می کند .
فروش و نگهداری
مرواریدها شدت ارتعاشات افراد حامل را دریافت و با نیروی خود آنها را خنثی می کنند . بهتر است این سنگها را در نمک خالص دریا ، یک بار در ماه حمام کنید ، و هرگز آنها را در صندوقچه های تاریک و در بسته قرار ندهید ، زیرا درخشش و زیبایی شان را از دست می دهند
خواص جادویی
سفید نماد قلب و ذهن خالص است، بی گناهی و اعتقاد، عنصری وابسته به آب و ماده دارد . بدینگونه بین احساسات تعادل برقرار (میکند بخصوص برای علامتهای آب خوب است ( متولیدن ماه اسفند
فکر و خیال و احساسات را جذب میکند وبرای شبکه خورشیدی و هضم غذا در معده و فشار عصبی خوب است و ممکن است خنک بکند و تسکین بدهد
طلا و مروارید سیاه برای رفاه هستند و مروارید صورتی با قلب ارتباط دارد و میتواند محافظ هم باشد
 
لابرادور- سنگ ماه
کلیات
این سنگ از نوع آتشفشانی است و از پتاس شفاف به رنگ ملایم که از زردی به نارنجی متمایل می شود تشکیل شده است . دارای درخششی ابریشمی و تابندگی درخشانی است . شکل بدل آن به سنگ ماه مایل به آبی بر آورد شده است .
تأثیر بر بدن
در مورد پر خونی در بافتهای لنفی باید از قرار دادن این سنگ بر روی محل های متورم خود داری کنید این سنگ تأثیر خوبی در معالجه اختلالات هورمونی به ویژه در بانوان دارد ، زیرا می تواند ترشح هورمونها را متعادل سازد . همچنین برای دوران عادت ماهیانه و دردهای ناشی از آن و نامنظمی قاعدگی بسیار عالی است . سنگ ماه در بار وری و حل موانع احساسی نقش بسزایی دارد . این سنگ در زیاد کردن شیر مادران کمک بزرگی می کند . غده صنوبری ( هیپوفیز ) را تحریک می کند، در نتیجه بر علیه اختلالات رشدی مبارزه می کند . و راجع به بیماری های تیروئید ، توصیه می شود سنگ ماه را در داخل زنجیر به گردن بیاویزید و درست در بالای این غده قرار دهید . به علاوه برای سلامتی و استواری پانکراس ، روده و تحال بسیار مفید است ، همچنین برای سرطان : که لازم است قبل از هر چیز خانمها این سنگ را در زیر شکم خود قرار دهند ، و نیز برای زخم معده موثر است .
اثر بر روح و روان
سنگ ماه الهامات و حساسیت ما را زیاد می کند و برای زنانگی بسیار سودمند است . ضمناً سنگ مساعدی برای مدیتیشن است . باعث نظم و تعادل در بدن می شود و صلاحیت ما را در قضاوت تقویت می کند و نگرانی ها را از بین می برد .
نشان طالع بینی
سنگ ماه تحت صورتهای فلکی سرطان ، ماهی و جدی قرار دارد .
طبقه چاکرا
این سنگ برای چاکرای دوم و چاکرای طحال در نظر گرفته شده است .
خصوصیات
برای درمان نازایی ، باید سنگ مورد نظر را بر روی چاکرای طحال و تخمدانها قرار دهید . برای تسهیل ازدیاد شیر مادران ، یک عدد سنگ ماه را بین دو پستان مستقیماً بر روی پوست بدن با خود حمل کنید . در صورت امکان ، در لحظاتی که ماه قرص کامل است از این سنگ برای درمان استفاده نکنید . این سنگ از مسافران حمایت می کند و شانس می آورد .
فروش و نگهداری
از این سنگ می توان به عنوان گردنبند ، جواهری داخل زنجیر یا دستبند استفاده کرد . برای تمیز کردن ، توصیه می شود آن را در زیر آب روان بشویید و بعد ازهر بار استفاده آن را در زیر نورخورشید قرار دهید
خواص جادویی
این سنگ همیشه به خاطر جذبه قمری اش حرمت گذاشته شده است
نیروی آن با سیکل ماه مطابق است و هنگام ماه کامل بیشتر از هر موقع است
در کل، این سنگ به عنوان نیروی مونث هستی یا سنگ الهه مطرح شده است
مدیتیشن با سنگ ماه تمام نیروهای ماه را فرا می خواند
در جادوگری سنگ ماه برای افسون جذب عشق بکار می رود
برای التیام و تعادل اندام و هورمونهای زنانه بکار می رود
 
 
مالاکیت
 
کلیات
این سنگ از کربنات طبیعی مس که داراری رنگ سبز پر رنگ و زیبایی است تشکیل می شود . و بسیار به آب ، اسید و گرما حساس است . اصلی ترین مکان کشف این سنگ در اورال ، شیلی ، آریزونا ، آفریقای مرکزی و استرالیا است
تأثیر بر بدن
ملکیت به دلیل خاصیت تصفیه کنندگی اش باید به روی نقاط دردناک بدن قرار گیسرد . این سنگ نه تنها خاصیت رها سازی انرژی بیماریها از بدن را دارد بلکه در بر دارنده علت آنها نیز است . این سنگ ضد التهاب است . و بهترین در مان برای مبارزه با زخم ها ، التهابات گلو ، روماتیسمها و التهابات مفاصل را بکار میبرد . برای درمان نازایی موثر است ، به زن حامله نیرو می دهد و بعد از زایمان تولید شیر را تسهیل می کند . سنگ ملکیت باارزش ترین کمک را به عفونتها ، سرطان خون و اولین مراحل سرطان ، زخمها و بیماریهای سیستم مرکزی اعصاب می کند . لوزالمعده ، غدد ، مغز و قلب را نیرو می بخشد ، چشم ها را تقویت می کند و برای بیماری آب مروارید بسیار مفید است . به علاوه مرکز خود درمانی در بدن را فعال کرده و ما را در برابر موجهای منفی حمایت می کند . ملکیت باعث کاهش تولیدات سمی در بدن می شود و عمل گردش خون را متعادل می کند . این سنگ برای بیماریهای آسم ، اسهال ، بیماریهای کودکان و مسمومیتها توصیه می شود . اما همچنین برای پیچ خوردگی ، کوفتگی یا ضرب دیدگی بسیار موثر است . بخصوص برای تصلب شرائین و بیماری پارکینسون مفید است .
اثر بر روح و روان
این سنگ به ما می آموزد تا مسئولیت ، رفتار و زندگی مان را پرورش دهیم . قدرت روشن بینی ، خودشناسی و حس فداکاری به ما می دهد . قدرت بیان را زیاد می کند . نگرانی های بی اختیار ما را کاهش می دهد .
نشان طالع بینی
ملکیت به صورت فلکی گاو نر و همچنین در سنت هندیها به همین نشان اختصاص دارد .
طبقه چاکرا
سنگ ملکیت به چاکرای قلب متصل است . اما می توان آن را در همه چاکرا ها برای تحریک جریان انرژی و کاهش انسدادها استفاده کرد .
خصوصیات
باید مراقب باشیم که ملکیت را بعد از هر بار استفاده تمیز کنیم . اگر محلی از بدن شما درد می کند ، باید این سنگ را بر روی آن نقطه قرار دهید .
فروش و نگهداری
ما این سنگ را در تجارت به شکلهای نتراشیده ، داخل زنجیر ، صیقلی ، جواهر و اشیاء زینتی می یابیم . بهترین شستشو برای آن نمک دریا است و به هیچ عنوان از آب استفاده نکنید ، در این صورت رنگ این سنگ کدر و مات می شود . برای مثال زمانی که از آن برای بیماریهای خطر ناکی استفاده می کنید ، می تواند همچنین کدر و بی ارزش شود
خواص جادویی
خطر را به صاحبش هشدار میدهد ، در هدایت کردن مستقیم قدرت به سوی هدف جادویی استفاده میشود، محافظ است بخصوص بچه ها در شغل و بازرگانی یاری می کند، موقعیکه مرمر سبز در محل شبکه خورشیدی است و یشم سبز در مرکز قلب است و بلور کوارتز بین اینها قرار گیرد مردم حوادث فراموش شده چندین سال پیش را به خاطر می آورند، ممکن است گریه کنند یا جیغ بکشند و عاطفه های دفن شده به سطح آینده و آزاد میشوند و بار بزرگی از دوش آنان برداشته میشود و آزاد میشوند . و انرژی را به سمت هدف هدایت میکند و محافظ خصوص قطعه کوچکی از مالاکیت در مغازه یا صندوق پول باعث جذب مشتری میشود و استفاده هنگام ملاقاتهای تجاری، شایستگی شما را افزایش میدهد و برای چاکرای طحال ( دوم ) و مرکز انرژی ساکرال نیز خوب است . اگر مالاکیت سبز چمنی باشد میتواند در شبکه خورشیدی مفید باشد
لاجورد
کلیات  
این سنگ توده آبی رنگ شاهانه ای است که از مواد گوناگون سودالیت به همراه رگه های پیریت تشکیل می شود و ماده رنگی موجود در آن از لازوریت ، کلسیت و پیریت است . مکان اصلی کشف این سنگ در کشورهای افغانستان ، شیلی ، برمه و اتحاد جماهیر شوروی ( دریاچه بایکال ) است .
تأثیر بر بدن
رنگ آبی این سنگ یک اثر آرام بخش دارد و گرفتگی عضله را از بین می برد . درجه تب را در بدن پایین می آورد . لاپی – لازولی برای درد عصبها ، بثورهای پوستی و گزیدگی حشرات بسیار موثر است . کلا ً این سنگ از درد می کاهد ورمها را از بین می برد . گرفتگی سینه و گلو را رفع می کند . دردهای سر را تسکین می دهد و برای فشار خون بالا موثر است . اما نباید برای افرادی که دارای فشار خون پایین هستند مورد استفاده قرار گیرد . این سنگ مانع فشارهای عصبی می شود و گرد ش خون را تقویت می کند . عمل ریه ها توسط این سنگ افزایش می یابد ، و ضایعات لنف و غده تیروئید را درمان می کند .
لاپی – لازولی کمک بسیار شایانی به بیماری حلق ، نایژه و لوزه ها می کند . غده تیموس را نیرو می بخشد و نیروی حیات می دهد . و نیز برای سرطان در مراحل اولیه آن بسیار موثر است .
اثر بر روح و روان
سنگ مورد نظر در رشد روحی و معنوی بسیار موثر است . قدرت ما را در حساسیت ،توجه و آگاهی زیاد می کند . نگرانی ها و موانعی را که در احساسات ما وجود دارند از بین می برد . لاپی – لازولی باعث رفع وازدگی و سرکوب در علم روانشناسی در طی زندگی می شود . این سنگ برای حمایت از عقاید اجتماعی بسیار توصیه می شود و نیز باعث شادی ما از این تصمیم می شود . سنگ لاپی – لازولی عموماً در جهان به عنوان سنگ عشق و دوستی مشهور است .
نشان طالع بینی
لاپی – لازولی به نشانه های قوس و ماهی و نیز جدی و دلو اختصاص دارد .
خصوصیات
این سنگ به هیچ عنوان نباید در اتاق خواب استفاده شود .
فروش و نگه داری
سنگهای بسیاری از این نوع در بازار فروش یافت می شود . توصیه می کنیم برای تمیز کردن ، آن را در نمک خشک دریا قرار دهید و از آب استفاده نکنید . این عمل را بهتر است یک بار در هفته انجام دهید و برای شارژ ، آن را مدت طولانی در نور خورشید قرار ندهید
خواص جادویی
چشم سوم - چاکرای گلو – ترقی انرژی – خود اتکایی – وفا داری. به شما کمک میکند به خودتان محبت کنید و در یک خلاقیت بیشتر با سطح روحی تماس بگیرید و بینش روحی را افزایش میدهد . گفته شده که در این سنگ کل آگاهی کیهان جمع شده است و به گسترش آگاهی و گنجایش عقلانی بیشتر کمک میکند
به شما در مسیر خرد جهانی کمک میکند
به عنوان سنگ محافظ، از خطرات فیزیکی و حمله های روحی شما را پناه میدهد
 
 
عقیق
کلیات
این سنگ از تجمع کوارتزهایی که با ظرافت خاص منطقه ای شکل گرفته است تشکیل می شود ، و از گروه کلسدوئین ( سیلیسهای نیم شفاف متبلور شده ای که در عهد باستان در امر جواهر سازی از آن بسیار استفاده می کردند ) است که معمولا به رنگهای آبی ، خاکستری ، قهوه ای ، بژ و صورتی دیده می شود و می توان آن را در کشورهای برزیل ، آلمان ، مکزیک و ایالات متحده آمریکا یافت .
تأثیر در بدن
عقیق برای بیماری ها و ناتوانیها ی چشمی بسیار موثر است و همچنین دارویی تقویتی برای دستگاههای تولید مثل می باشد و در واقع از روح جدید حمایت می کند : زیرا در دوران بار داری بسیار تأثیر برنگیز است . می توانیم از این سنگ برای درمان سردردها ، گرفتگیهای عضلانی و دردهای پشت استفاده کنیم . برای معالجه بیماری های صرع ، کلیه ، روده ، پروستات، احتقاق و ورم ها نیز می توانیم از آن کمک گیریم . سنگ عقیق ریه ها ، معده ، کبد و مغز را تقویت می کند و محرکی برای دستگاه گوارش است و بیان و سخنوری را تسهیل می کند .
اثر بر روح وروان
ارتعاشات این سنگ انسداد و موانع درونی را از بین می برد و انرژی منفی را از ما دور می کند . توصیه می شود آن را در آپارتمانها بکار برید تا نیروی منفی بدور باشید .
نشان طالع بینی
عقیق به نشانه گاو نر و عقرب اختصاص دارد .
محل چاکرا
این سنگ برای چاکرای خارجی به کا رمی رود که بهتر است از عقیق نارنجی استفاده شود .
خصوصیات
در مواقع خستگی و کوفتگی چشمها می توانید از قطعه ای عقیق بر روی پلکهایتان به مدت 10 الی 20 دقیقه در روز استفاده کنید .
فروش و نگهداری
در بازار فروش سنگ عقیق به صورت سنگهای نتراشیده ، صیقلی و براق ، داخل زنجیر یا جواهرات دیده می شود . نگهداری از عقیق بسیار ساده است : شما می توانید آن را در هفته یک بار در آب جاری بشویید و یا احتمالا در اشعه خورشید قرار دهید
یاقوت
کلیات
این سنگ نوعی کریندون به رنگ قرمز تیره (اکسید آلومینیوم ) که ماده رنگی موجود در آن کروم است . ستاره یاقوتها اسپی نل از منشأ تیتان به دست می آید . توده های مهم این سنگ در کشورهای بیرمانی ، سیلان ، سیام ، هندوچین ، برزیل ، تایلند و سیبری یافت می شود
تأثیر بر بدن
در گذشته ، هلید گارد و بنژان توصیه می کرد ، یاقوت را بر علیه بیماریها ی ویروسی و اپیدمی (همه گیر ) تب و برای درمان التهابات مفاصل بکار ببرند . در قرن ما ، عموما ً از آن برای بیماریهای قلبی ، جریان خون و برای تقویت غده فوق کلیه استفاده می شود . این سنگ فشار خون خیلی پایین را افزایش می دهد و حالت ضعف و ناتوانی را تقویت می کند ، بی حسی و رخوت را از بین می برد . بینایی را نیرو می بخشد و جریان خون را در ناحیه چشمها به گردش می اندازد . برای درمان دردهای قاعدگی باید سنگ یاقوت را مستقیما ً بر روی محل دردناک یا چاکرای ریشه و خاجی قرار دهید . یاقوت از زایمانهای نادرست نیز جلوگیری می کند . همچنین برای تب و بیماریهای ویروسی موثر است و سیستم ایمنی را نیرو می بخشد . عمل متا بولیسم را تسهیل می کند و به عصبها و غده تیموس نیرو می بخشد . اما همچنین ، کمک شایانی به بیماریهای کودکان ، مشکل اضافه وزن ، بیماریهای طحال و سرطان خون می کند .
اثر بر روح و روان
یاقوت حامی خوبی در برابر نیروهای منفی محسوب می شود . این سنگ قلب را از عشق به خود و آینده لبریز می کند . به طور معمول در حالت تمرکز موجب پرورش نیروها و انرژیهای معنوی می شود . بنابراین ، انرژی هایی که برای رشد شخصیت مهم می باشند را تقویت می کند . این سنگ توانایی ، نیرو ، زندگی ، شهامت و شجاعت می دهد طبق برخی نوشته های قدیمی ، سنگ یاقوت منجر به حمایت از آرزوها ، رها کردن وابستگی ها و نیز مانع از خیانت و بی وفایی شریک زندگی می شود . تفکرات پایه را تقویت و مخالفان را دور می کند.
علائم ستاره شناسی
سنگ یاقوت تحت صورتهای فلکی شیر ، قوچ و عقرب دارد .
طبقه چاکرا
این سنگ قبل از همه چاکراها به چاکرای ریشه و قلب تعلق دارد .
خصوصیات
برای مبارزه با تب ، لازم است یک یاقوت را بر روی پیشانی خود قرار دهید و یا در دستانتان بگیرید . برای درمان فشار خون پایین ، توصیه می شود این سنگ را به صورت جواهر داخل زنجیر یا گردنبند که قطعا ً در بالای قلب قرار می گیرد با خود حمل کنید .
فروش و نگهداری
در بازار فروش این سنگ به شکلهای صیقل یافته ، داخل زنجیر و جواهرات دیده می شود .
نگهداری: یک یا دو بار در ماه آن را با آب جاری بشویید و تخلیه کنید و به مدت دو ساعت در نور خورشید شارژ کنید
خواص جادویی
ذهن و روح و انرژی حیاتی را تقویت میکند
برای بی نظمی های خونی یا مشکلات قلب استفاده میشود
قدرت، جرات، و خرد روحانی میدهد
کندالینی را بیدار کرده و به خوبی از فعالیت آن حمایت میکند
برای چاکرای ریشه و فعال سازی چاکرای قلب مناسب است
توپاز طلایی- زبر جد زرد
کلیات
به طور کلی این سنگ از سیلیکات آلومین به رنگ زرد ، صورتی که از بی رنگی به آبی روشن متمایل می شود تشکیل شده است . رنگ این سنگ از آهن و کروم است . می توان آن را در توده های قلع در کشورهای برزیل، سریلانکا ، ایالات متحده آمریکا ، اورال و جنوب غربی آفریقا یافت.
تأثیر بر بدن
زبر جد طلایی دارای ارتعاشات بسیار ملایمی است و کل سازمان بدن را فعال می کند . این سنگ باعث هماهنگی و آرامی در اعصاب می شود . برای تقویت قلب و اصلاح جریان خون و رها سازی چاکرای شبکه خورشیدی بسیار موثر است و نیز برای درمان افسردگی ، عصبانیت ، بی خوابی و حالتهای ضعف موثر می باشد . بعلاوه کمک بزرگی به بیماران کبد می کند . اعصاب حس چشایی را تحریک و غدد را تقویت می کند . ستون فقرات را نیرو می بخشد و سر درد را تسکین می دهد . همچنین برای تنگی نفس ، برونشیت ( التهاب نایژه ها )، سرفه و سرما خوردگی مفید است .
اثر بر روح و روان
زبر جد طلایی یا زرد قدرت تمرکز ، خلاقیت و آگاهی را زیاد می کند . تفکرات عالی و برجسته ایجاد می کند و روحی شاداب و چالاک به ما می دهد . این سنگ باعث شادی، خلق و خوی خوش ، صلح همراه با هماهنگی و نظم می شود .
نشان طالع بینی
زبر جد طلایی متعلق به علائم ستاره شناسی شیر و جوزا است .
طبقه چاکرا
این سنگ برای چاکرای شبکه خورشیدی استفاده می شود .
خصوصیات
نتیجه بدست آمده نشان داده که این سنگ برای افسردگی و بی خوابی مفید است . توصیه می شود در تختخواب خود یک زبر جد طلایی قرار دهید . علاوه بر این برای استرس ، کشیدگی زیاد عصبها یا کمبود انرژی استفاده می شود . می توانید زبر جد طلایی را در یک لیوان آب به مدت 12 ساعت قرار دهید و شب ها قبل از رفتن به رختخواب از ابن اکسیر بنوشید .
فروش و نگهداری
اکثر اوقات در بازار فروش به صورت های نتراشیده ، داخل زنجیر و به تعداد محدود به صورت جواهر که اغلب با ظرافت رنگ آمیزی شده اند عرضه می شود . اگر شما به صورت اکسیر از این سنگ استفاده می کنید ، لازم است آن را بعد از هر بار استفاده زیر آب بشویید . به فرم گردنبند ، تنها کافی است 2 بار در ماه تمیز شود . می توانید زبر جد طلایی را برای شارژ در نور خورشید قرار دهید
ای تخلیه این 




      

ابن سینا

 

از ویکی‌پدیا، دانشنامه? آزاد

پرش به: ناوبری، جستجو

«بوعلی سینا» به اینجا تغییرمسیر دارد. برای دیگر استفاده‌ها، بوعلی سینا (ابهام‌زدایی) را ببینید.

ابن سینا

 

نگاره کنده‌کاری شده در چوب در «پرنسیپ ابن سینا» ونیز سال 1520

زادروز370 قمری (1 شهریور 359)[نیازمند منبع]

بخارا (پایتخت سامانیان)، در ازبکستان کنونی

درگذشتجمعه 1 رمضان 428 قمری (2 تیر 416)(در سن 57-56 سالگی)

همدان

آرامگاهآرامگاه بوعلی‌سینا

34°47′29.55″ شمالی 48°30′47.62″ شرقی? / ?34.7915417° شمالی 48.5132278° شرقی

محل زندگیفرارود، خراسان، گرگان، ری و همدان

ملیتایرانی[1][2][3][4]

نام‌های دیگرابوعلی سینا، پور سینا

پیشهفیلسوف ، دانشمند و حکیم

سال‌های فعالیتاواخر سده? چهارم و اوایل سده? پنجم قمری

نقش‌های برجستهبزرگ‌ترین‌ فیلسوف‌ مشایى‌ و پزشک‌ نامدار ایران‌ در جهان‌ اسلام‌.[5]

لقبشیخ‌الرئیس؛ شرف الملک ، حجت الحق

دورهاواخر سامانیان و اوایل غزنویان

مذهباشیعه اسماعیلیه[6]

منصبوزارت

مکتبفلسفه مشایی

آثارشفا، قانون، دانشنامه? علایی و رساله‌های بسیاری به عربی و فارسی

همسریاسمین

والدینعبدالله و ستاره

 

ابوعلی حسین بن عبدالله بن سینا، مشهور به ابوعلی سینا و ابن سینا و پور سینا (زاده? 359 ه. ش. در بخارا –درگذشته? 2 تیر 416 در همدان، 980-1037 میلادی[7])،[8][9][10] پزشک و شاعر[11] ایرانی[12][13][14][15] و از مشهورترین و تاثیرگذارترینِ فیلسوفان و دانشمندان ایران‌زمین است که به ویژه به دلیل آثارش در زمینه فلسفه ارسطویی و پزشکی اهمیت دارد. وی نویسنده کتاب شفا یک دانشنامه علمی و فلسفی جامع است و القانون فی الطب یکی از معروف‌ترین آثار تاریخ پزشکی است.[16][17]

 

وی 450 کتاب در زمینه‌های گوناگون نوشته‌است که شمار زیادی از آن‌ها در مورد پزشکی و فلسفه است. جرج سارتن در کتاب تاریخ علم وی را یکی از بزرگترین اندیشمندان و دانشمندان پزشکی می‌داند.[18] همچنین وی او را مشهورترین دانشمند دیار ایران می‌داند که یکی از معروف‌ترین‌ها در همه? زمان‌ها و مکان‌ها و نژادها است.[19] کتاب قانون پورسینا در پزشکی به سال 1973 در شهر نیویورکایالات متحده آمریکا تجدید چاپ گردیده است.[20]

 

محتویات

 

1 زندگی

1.1 مهاجرت از گرگانج به گرگان (403-402 هجری/ 1013-1012 میلادی)

1.2 در ری (405-404 هجری/ 1015-1014 میلادی)

1.3 در همدان (415-405 هجری/ 1024-1015 میلادی)

1.4 در اصفهان (428-415 هجری/1037-‍‍1024 میلادی)

1.5 پورسینا و ازدواج

1.6 علت مرگ پورسینا

2 اخلاق و صفات

3 پورسینا فیلسوف

4 آثار پورسینا

4.1 فلسفه

4.2 ریاضیات

4.3 طبیعی

4.4 پزشکی

4.5 علوم غریبه

4.6 موسیقی

4.7 اشعار

5 ابوعلی سینا و ادبیات

6 شاگردان پورسینا

7 تاثیر و جایگاه امروزی

7.1 تاثیر بر اروپا

7.2 روز پزشک

7.3 جایزه پورسینا در آلمان

7.4 هدیه? ایران به سازمان ملل

8 پانویس

9 جستارهای وابسته

10 منابع

11 پیوند به بیرون

زندگی

 

 

اولین سنگ قبر پورسینا قبل از نبش قبر و جابجایی

پورسینا در روستای افشانه نزدیک بخارا(در ازبکستان کنونی) متولد شد. زبان مادریاش فارسی بود. پدرش که از صاحب منصبان در حکومت سامانی بود وی را به مدرسه بخارا فرستاد تا در آنجا به خوبی تحصیلکند. پدر و برادر پورسینا مجذوب تبلیغات اسماعیلیه شده بودند، اما پورسینا از آن دو تبعیت نکرد. وی حافظه و هوشی خارق العاده داشت. به طوری که در 14 سالگی از معلمان خود پیشی گرفت.[21]

 

او علم منطق را از استادش ناتیلی آموخت. او کسی را نداشت که از وی علوم طبیعی یا داروسازی را فرا بگیرد و پزشکان مشهور از دستورالعملهای او تبعیت می‌کردند. البته وی در فراگیری علم ماوراءالطبیعه ارسطو دچار مشکل شد که تنها به کمک تفسیر فارابی توانست آن را بفهمد. او امیر خراسان را از یک بیماری سخت نجات داد. امیر خراسان در ازای این کار اجازه داد که پورسینا از کتابخانه باشکوه مخصوص شاهزادگان سامانی استفاده کند. در سن 18 سالگی، پورسینا بر بسیاری از علومی که بعدها شناخته شدند، تسلط یافت. پیشرفتهای بعدی وی، مرهون استدلالهای شخصی وی بود.[21]

 

بخشی از زندگینامه او به گفته خودش به نقل از شاگردش ابو عبید جوزجانی بدین شرح است:

 

پدرم عبدالله از مردم بلخ بود در روزگار نوح پسر منصور سامانی به بخارا درآمد. بخارا در آن عهد از شهرهای بزرگ بود. پدرم کار دیوانی پیشه کرد و در روستای خرمیثن به کار گماشته شد. به نزدیکی آن روستا، روستای افشنه بود. در آنجا پدر من، مادرم را به همسری برگزید و وی را به عقد خویش درآورد. نام مادرم ستاره بود من در ماه صفر سال 370 از مادر زاده شدم. نام مرا حسین گذاشتند چندی بعد پدرم به بخارا نقل مکان کرد در آنجا بود که مرا به آموزگاران سپرد تا قرآن و ادب بیاموزم. دهمین سال عمر خود را به پایان می‌بردم که در قرآن و ادب تبحر پیدا کردم آنچنان‌ که آموزگارانم از دانسته‌های من شگفتی می‌نمودند. در آن هنگام مردی به نام ابوعبدالله به بخارا آمد او از دانش‌های روزگار خود چیزهایی می‌دانست پدرم او را به خانه آورد تا شاید بتوانم از وی دانش بیشتری بیاموزم. وقتی که ناتلی به خانه ما آمد، من نزد آموزگاری به نام اسماعیل زاهد، فقه می‌آموختم و بهترین شاگرد او بودم و در بحث و جدل که شیوه دانشمندان آن زمان بود تخصصی داشتم.

 

ناتلی به من منطق و هندسه آموخت و چون مرا در دانش اندوزی بسیار توانا دید به پدرم سفارش کرد که مبادا مرا جز به کسب علم به کاری دیگر وادار سازد و به من نیز تاکید کرد جز دانش آموزی شغل دیگر برنگزینم. من اندیشه خود را بدانچه ناتلی می‌گفت می‌گماشتم و در ذهنم به بررسی آن می‌پرداختم و آن را روشن‌تر و بهتر از آنچه استادم بود فرامی‌گرفتم تا اینکه منطق را نزد او به پایان رسانیدم و در این فن بر استاد خود برتری یافتم. چون ناتلی از بخارا رفت من به تحقیق و مطالعه در علم الهی و طبیعی پرداختم. اندکی بعد رغبتی در فراگرفتن علم طب در من پدیدار گشت. آنچه را پزشکان قدیم نوشته بودند همه را به دقت خواندم، چون علم طب از علوم مشکل به شمار نمی‌رفت در کوتاه‌ترین زمان در این رشته موفقیت‌های بزرگ بدست آوردم تا آنجا که دانشمندان بزرگ علم طب به من روی آوردند و در نزد من به تحصیل اشتغال ورزیدند. من بیماران را درمان می‌کردم و در همان حال از علوم دیگر نیز غافل نبودم. منطق و فلسفه را دوباره به مطالعه گرفتم و به فلسفه بیشتر پرداختم و یک سال و نیم در این کار وقت صرف کردم. در این مدت کمتر شبی سپری شد که به بیداری نگذرانده باشم و کمتر روزی گذشت که جز به مطالعه به کار دیگری دست زده باشم.

 

بعد از آن به الهیات رو آوردم و به مطالعه کتاب ما بعد الطبیعه ارسطو اشتغال ورزیدم ولی چیزی از آن نمی‌فهمیدم و غرض مؤلف را از آن سخنان درنمی‌یافتم از این رو دوباره از سر خواندم و چهل بار تکرار کردم چنان‌که مطالب آن را حفظ کرده بودم اما به حقیقت آن پی نبرده‌بودم. چهره مقصود در حجاب ابهام بود و من از خویشتن ناامید می‌شدم و می‌گفتم مرا در این دانش راهی نیست... یک روز عصر از بازار کتابفروشان می‌گذشتم کتابفروش دوره گردی کتابی را در دست داشت و به دنبال خریدار می‌گشت به من الحاح کرد که آن را بخرم من آن را خریدم، اغراض مابعدالطبیعه نوشته ابو نصر فارابی، هنگامی که به در خانه رسیدم بی‌درنگ به خواندن آن پرداختم و به حقیقت مابعدالطبیعه که همه آن را از بر داشتم پی بردم و دشواری‌های آن بر من آسان گشت. از توفیق بزرگی که نصیبم شده بود بسیار شادمان شدم. فردای آن روز برای سپاس خداوند که در حل این مشکل مرا یاری فرمود. صدقه فراوان به درماندگان دادم. در این موقع سال 387 بود و تازه 17 سالگی را پشت سر نهاده بودم.

 

وقتی من وارد سال 18 زندگی خود می‌شدم نوح پسر منصور سخت بیمار شد، اطباء از درمان وی درماندند و چون من در پزشکی آوازه و نام یافته بودم مرا به درگاه بردند و از نوح خواستند تا مرا به بالین خود فرا خواند. من نوح را درمان کردم و اجازه یافتم تا در کتابخانه او به مطالعه پردازم. کتابهای بسیاری در آنجا دیدم که اغلب مردم حتی نام آنها را نمی‌دانستند و من هم تا آن روز ندیده بودم. از مطالعه آنها بسیار سود جستم. چندی پس از این ایام پدرم در گذشت و روزگار احوال مرا دگرگون ساخت من از بخارا به گرگانج خوارزم رفتم. چندی در آن دیار به عزت روزگار گذراندم نزد فرمانروای آنجا قربت پیدا کردم و به تالیف چند کتاب در آن شهر توفیق یافتم پیش از آن در بخارا نیز کتاب‌هایی نوشته بودم.

 

در این هنگام اوضاع جهان دگرگون شده بود ناچار من از گرگانج بیرون آمدم مدتی همچون آواره‌ای در شهرها می‌گشتم تا به گرگان رسیدم و از آنجا به دهستان رفتم و دوباره به گرگان بازگشتم و مدتی در آن شهر ماندم و کتابهایی تصنیف کردم. ابو عبید جوزجانی در گرگان به نزدم آمد.

 

ابو عبید جوزجانی گوید: این بود آنچه استادم از سرگذشت خود برایم حکایت کرد. چون من به خدمت او پیوستم تا پایان حیات با او بودم. بسیار چیزها از او فرا گرفتم و بسیاری از کتابهای او را تحریر کردم استادم پس از مدتی به ری رفت و به خدمت مجدالدوله از فرمانروایان دیلمی درآمد و وی را که به بیماری سودا دچار شده بود درمان کرد و از آنجا به قزوین و از قزوین به همدان رفت و مدتی دراز در این شهر ماند و در همین شهر بود که استادم به وزارت شمس‌الدوله دیلمی فرمانروای همدان رسید. در همین اوقات استادم کتاب قانون را نوشت و تالیف کتاب عظیم شفا را به خواهش من آغاز کرد. چون شمس الدوله از جهان رفت و پسرش جانشین وی گردید استاد وزارت او را نپذیرفت و چندی بعد به او اتهام بستند که با فرمانروای اصفهان مکاتبه دارد و به همین دلیل به زندان گرفتار آمد 4 ماه در زندان بسر برد و در زندان 3 کتاب به رشته تحریر درآورد. پس از رهایی از زندان مدتی در همدان بود تا با جامه درویشان پنهانی از همدان بیرون رفت و به سوی اصفهان رهسپار گردید. من و برادرش و دو تن دیگر با وی همراه بودیم. پس از آنکه سختیهای بسیار کشیدیم به اصفهان در آمدیم. علاءالدوله فرمانروای اصفهان استادم را به گرمی پذیرفت و مقدم او را بسیار گرامی داشت و در سفر و حضر و به هنگام جنگ و صلحاستاد را همراه و همنشین خود ساخت. استاد در این شهر کتاب شفاء را تکمیل کرد و به سال 428 در سفری که به همراهی علاءالدوله به همدان می‌رفت، بیمار شد و در آن شهر در گذشت و به خاک سپرده شد. او با روش‌های متفکرانه بیماران را درمان می‌کرد.

 

مهاجرت از گرگانج به گرگان (403-402 هجری/ 1013-1012 میلادی)

 

پورسینا در 402 هجری گرگانج را به مقصد گرگان ترک نمود تا دوستش کاووس بن وشمگیر دیلمی از آل زیار را ملاقات کند. در این راه، پورسینا به طرف خراسان رفت و از شهرهای نسا، ابیورد، طوس، سمنگان، جاجرم گذشت و به گرگان رسید. اما در این اثنا (در زمستان 403 هجری/ژانویه و مارس 1013 میلادی) قابوس درگذشت. گرچه در شرح حال پورسینا به زبان خودش، دلیلی بر این موضوع نیامده، اما می‌توان علت مرگ قابوس را مسائل سیاسی دانست. پورسینا در طی این سفر به نظر نمی‌رسد که در شهری توقف کرده باشد. پورسینا مدت کوتاهی در گرگان در خانه یکی از دوستان صمیمی اش اقامت نمود و در آنجا جوزجانی را ملاقات نموده و در خدمت منوچهر بن کاووس بود.[22]

 

در ری (405-404 هجری/ 1015-1014 میلادی)

 

پورسینا از گرگان به ری مهاجرت کرد و در دستگاه حکومتی حاکم آل بویه مجدالدوله رستم وارد شد. مادر مجدالدوله سیده، دستی پشت پرده در تصمیم گیریهای حکومتی بود. پورسینا با مهارتی که در پزشکی داشت، از نخبگانسیاسی که به مجدالدوله مشاورهمی‌دادند پیشی گرفت و به وی نزدیک‌تر شد. پورسینا مجدالدوله را که مبتلا به مالیخولیا شده بود را مداوا نمود.[22]

 

در همدان (415-405 هجری/ 1024-1015 میلادی)

 

پورسینا در ری بود تا شمس‌الدوله حاکم آل بویه (برادر مجدالدوله) در ذی قعده 405/آوریل 1015 به آنجا حمله کرد. پورسینا به دلایل نامعلوم به قزوین مهاجرت کرده و سپس وارد همدان گردید. وی سپس برای معالجه شمس‌الدوله احضار گردید و به اجبار وزیر وی شد و تا مرگ شمس‌الدوله در 412 هجری/1021 میلادی در این سمت باقی‌ماند. یک بار در این دوران پورسینا با لشکریان امیر درگیر شد. پس از مرگ شمس‌الدوله، سماءالدوله روی کار آمد و از پورسینا خواست تا در مقامش باقی بماند. اما پورسینا تمایلی به این موضوع نداشت و در انتظار فرصتی برای ترک آن دیار بود. او مخفیانه با علاءالدوله حاکم آل کاکویه مکاتبه کرد که دیوان آل بویه در همدان و مخصوصا تاج الملوک وزیر کرد آل بویه به وی ظنین گردیده و به اتهام خیانت در قلعه‌ای در فرجان پورسینا را زندانی کردند. پورسینا 4 ماه زندانی بود تا اینکه علاءالدوله به همدان تاخت و سلطنت سماءالدوله را پایان داد و پورسینا از زندان آزاد شد. علاءالدوله به پورسینا پیشنهاد منصبی در همدان را داد که نپذیرفت. چندی بعد پورسینا تصمیم به مهاجرتبه اصفهان گرفت و در لباس صوفیان به همراه برادرش جوزجانی و دو برده به آنجا رفت.[22]

 

در اصفهان (428-415 هجری/1037-‍‍1024 میلادی)

 

علاءالدوله، پورسینا را با عزت و احترام پذیرفت و پورسینا در اصفهان سکنی گزید و سالهای پایانی عمرش را در خدمت وی گذراند و در اکثر سفرها با وی همراه بود. در یکی از این سفرها به همدان در سال 428 هجری، پورسینا مبتلا به قولنج شد که دائماً به آن مبتلا می‌گشت و در اثر آن درگذشت و در همدان به خاک سپرده شد و آرامگاه بوعلی‌سینا هم اکنون در این شهر قرار دارد.[22]

 

پورسینا و ازدواج

 

در منابع تاریخی ما هیچ گزارش جدی در رابطه با ازدواج پورسینا مطرح نشده است جز این‌که برخی گفته‌اند با دختری به نام یاسمین که کنیز فراری خلیفه بغداد بود، ازدواج کرد و که آن هم دیری نپایید.[23]

 

علت مرگ پورسینا

 

 

سنگ مزار پورسینا

بعضی از حکمای معاصر وی علت مرگ او را میل زیاد او به معاشرت و مقاربت با زنان دانسته‌اند که در آن افراط می‌کرده است.[24] مستندترین گزارش از علت مرگ پورسینا مربوط به جوزجانی شاگرد او است که تا آخر عمر همراه او بود: زیاده‌روی در شهوات سرانجام جسم نیرومند شیخ را فرسوده کرد. هنگامی که علاءالدوله با تاش فراش می‌جنگید و پورسینا همراه وی بود، بیماری قولنج گریبان شیخ را گرفت. شیخ از ترس آن‌که مبادا در هنگام کارزار و فرار امیر زمین‌گیر شود و از همگامی با او بازماند، در یک روز هشت بار دستور تنقیه داد که در اثر زیاده‌روی روده‌هایش زخم شد. چون در کار درمان ورزیده بود، خویشتن را به داروهای مناسب اندکی بهبود بخشید اما علیل گشت زیرا از غذا پرهیز نمی‌کرد و از هم‌نشینی با زنان دست‌ بردار نبود. در نتیجه بیمای قولنج وی گاهی زورآور می‌شد و زمانی تسکین می‌یافت تا آن هنگام که در رکاب علاءالدوله به سوی همدان رهسپار گردید. در این سفر بیماری شیخ به شدت گرایید و چون به همدان رسید، دانست که نیروی جسمانی خود را چنان از دست داده که دیگر از غذا و دارو کاری ساخته نیست. از این رو از درمان خویش دست کشید و گفت: « مدبر تن من از تدبیر فرومانده و درمان بی فایده است». چند روزی بر این حال بود تا دیده از جهان فرو بست. جسمش را در همدان به خاک سپردند. در آن هنگام پنجاه و هشت ساله بود»[25]

 

اخلاق و صفات

 

پورسینا از حیث نیروی جسمانی، مردی نیرومند بود و به همین خاطر از کار کردن احساس خستگی نمی‌کرد. او با داشتن این نیروی فراوان جسمی می‌توانست از پس کار وزارت فرمانروایان برآید و همیشه چه در سفر و چه در نبرد همراه آنان باشد و علاوه بر این به کار دانش و نوشتن نیز بپردازد. می‌گویند که او شبها تا دیرگاه به نوشتن کتاب و رساله می‌پرداخت و در این کار افراط می‌کرد. پورسینا از لحاظ نیروی ذهنی و تفکر نیز بسیار نیرومند بود. اینکه او در هجده سالگی توانست تمامی دانش‌های زمان خود را فراگیرد خود نشانگر نیروی ذهنی اوست. نکته? منفی در اخلاق پورسینا گفتار تند او نسبت به دانشمندان همدوره? خود و حتی به گذشتگانی مانند افلاطون و زکریای رازی بود. از دیگر خصوصیات خلقی او افراط در معاشرت و مقاربت با زنان بوده که بعضی از حکمای دوران او علت مرگش را در همین افراط می‌دانند.[26]

 

پورسینا فیلسوف

 

پورسینا بسیار تابعفلسفه ارسطو بود و از این نظر به استادش فارابی شباهت دارد. مبحث منطق و نفس در آثار او در واقع همان مبحث منطق و نفس ارسطو و شارحان او نظیر اسکندر افرودیسی و ثامیسطیوس است. اما پورسینا هرچه به اواخر عمر نزدیک می‌شد، بیشتر از ارسطو فاصله می‌گرفت و به افلاطون و فلوطین و عرفان نزدیک می‌شد. داستان‌های تمثیلی او و نیز کتاب پرحجم منطق المشرقین که اواخر عمر تحریر کرده بود، شاهد این مدعاست. متأسفانه امروزه از این کتاب تنها مقدمه‌اش در دست است. اما حتی در همین مقدمه نیز پورسینا به انکار آثار دوران ارسطویی خویش مانند شفا و نجات می‌پردازد.[27]

 

آثار پورسینا

 

 

نسخه‌ای از کتاب قانون پورسینا به زبان لاتین، چاپ 1484 میلادی در مخزن کتب نفیس کتابخانه مرکز علوم درمانی دانشگاه تکزاس در سن‌آنتونیو

به دلیل آنکه در آن عصر، عربی زبان رایج آثار علمی بود، پورسینا و سایر دانشمندان ایران‌زمین که در آن روزگار می‌زیستند کتاب‌های خود را به زبان عربی نوشتند. بعدها بعضی از این آثار به زبان‌های دیگر از جمله فارسی ترجمه شد. از جمله اثر قانون در طب که توسط عبدالرحمن شرفکندی به زبان فارسی ترحمه شده‌است.

 

افزون بر این، پورسینا در ادبیات فارسی نیز دستی قوی داشته‌است. بیش از 20 اثر فارسی به او منسوب است که از میان آن‌ها، بی گمان «دانشنامه علائی» و «رگشناسی» (رساله نبض) از نوشته‌های او است. آثار فارسی پورسینا، مانند سایر نثرهای علمی زمان وی، با رعایت ایجاز و اختصارکامل نوشته شده‌است.[28] پورسینا برای بیان مفاهیم نو به فارسی در آثار خود دست به واژه‌سازی زده است. برپایه? پژوهش‌های زنده‌یاد دکتر محمد معین و شادروان سیدمحمد مشکات، شمار واژگان آفریده? پورسینا در دانشنامه? علایی و رگ‌شناسی 1039 واژه است. برخی واژه‌های آفریده?پورسینا در این دو اثر سترگ چنین هستند: بُرینش (قطع، در رایش و اندازه)، پذیرا (قابل، در فلسفه)، روان(نفس) ، سربه‌سر (مساوی)، کرده (مفعول) ، کُنا (فاعل) ، گداخته (مایع) ، مایگی (مادیت) ، نهاد (وضع) ، یکی‌ای (وحدت) ، افکندن گمان (تولید شک)، ایستادگی به‌خودی خود ، (قائمِ بالذات بودن) ، بالش (نمو، از بن واژه? بالیدن)، بَستَناکی (انجماد) ، بهره‌پذیر (قابلِ‌قسمت) ، بی‌گسستگی (لاینقطع) ، پیداگر، پیوندپذیر، جانِ سخن‌گویا (نفس ناطقه) ، جُنبایی (حرکت) ، جنبش‌دار، جنبش راست (حرکت مستقیم)، جنبش گِرد (حرکت مستدیر) ، چه‌چیزی (ماهیت) ، دیرجنب، رایش (علم ریاضی)، روشن‌سرشتی ، زایش‌دِه (مولّد) ، زِفر زبرین (فلک اعلی) ، زِفر زیرین (فلک اسفل) ، شایدبود (امکان) ، گوهر روینده (جوهر نامی) ، نادیداری (باطنی) ، هرآینگی‌بودن (وجوب) ، حد کِهین ، حد مِهین ، حد میانگین ، علم ترازو (علم منطق) ، علم سپس‌طبیعت (علم مابعدالطبیعه) ، نبض درنگی ، نبض دمادم ، نبض ستبر ، نبض لرزنده .[29]

 

آثار فراوانی از پورسینا به جا مانده و یا به او نسبت داده شده که فهرست جامعی از آن‌ها در فهرست نسخه‌ های مصنفات پورسینا[30] آورده شده‌است. این فهرست شامل 131 نوشته اصیل از پورسینا و 111 اثر منسوب به او است.[28]

 

از مصنفات اوست: کتاب المجموع در یک جلد، کتاب الحاصل و المحصول در بیست جلد، کتاب البرّ و الاثم ، در دو جلد، کتاب الشفاء، در هجده جلد، کتاب القانون فی الطب ، در هجده جلد، کتاب الارصاد الکلیه ، در یک جلد، کتاب الانصاف ، در بیست جلد، کتاب النجاه ، در سه جلد، کتاب الهدایه ، در یک جلد، کتاب الاشارات ، در یک جلد، کتاب المختصر الاوسط ، در یک جلد، کتاب العلائی ، در یک جلد، کتاب القولنج ، در یک جلد، کتاب لسان العرب فی اللغه ، در ده جلد، کتاب الادویة القلبیه ، در یک جلد، کتاب الموجز ، در یک جلد، کتاب بعض الحکمة المشرقیه ، در یک جلد، کتاب بیان ذوات الجهه ، در یک جلد، کتاب المعاد ، در یک جلد، کتاب المبدأ و المعاد ، در یک جلد.

 

و رساله‌های او عبارتند از:

 

رسالة القضاء و القدر ، رسالة فی الآلة الرصدیه ، رسالة عرض قاطیغوریاس ، رسالة المنطق بالشعر ، قصائد فی العظة و الحکمه ، رسالة فی نعوت المواضع الجدلیه ، رسالة فی اختصار اقلیدس ، رسالة فی مختصر النبض به زبان فارسی، رسالة فی الحدود ، رسالة فی الاجرام السماویة ، کتاب الاشاره فی علم المنطق ، کتاب اقسام الحکمه ، کتاب النهایه ، کتاب عهد کتبه لنفسه ، کتاب حیّ بن یقطان ، کتاب فی انّ ابعاد الجسم ذاتیة له ، کتاب خطب ، کتاب عیون الحکمه ، کتاب فی انّه لا یجوز ان یکون شیء واحد جوهریا و عرضیا ، کتاب انّ علم زید غیر علم عمرو ، رسائل اخوانیه و سلطانیه و مسائل جرت بینه و بین بعض العلماء .

 

فلسفه

 

شفا

نجات

الاشارات و التنبیهات

حی بن یقظان

ریاضیات

 

زاویه

اقلیدس

الارتماطیقی

علم هیئت

المجسطی

جامع البدایع

طبیعی

 

ابطال احکام النجوم

الاجرام العلویة واسباب البرق والرعد

فضا

النبات والحیوان

پزشکی

 

قانون:

الادویة القلبیه

دفع المضار الکلیه عن الابدان الانسانیه

قولنج

سیاسة البدن وفضائل الشراب

تشریح الاعضا

الفصد

الاغذیه والادویه

کتاب قانون یک دائرةالمعارف پزشکی است که درآن تمام مبانیاصلی طب سنتی مورد بحث قرار گرفته‌است مانند: مبانی دانش کالبد شناسی (تشریح) (آناتومی)، (anatomy)، مبانی علامت شناسی، سمیولوژی (semiology)، داروشناسی و داروسازی و نسخه‌نویسی، فارماکولوژی (Pharmacology)و غیره. کتاب قانون در سال 1360 توسط مرحوم شرفکندی(ماموستا هژار) از زبان عربی به زبان فارسی امروزی ترجمه شد و توسط انتشارات سروش منتشرگردید وتاکنون چندین بار تجدید چاپ شده‌است. کتاب قانون در دانشگاه‌های اروپایی و آمریکایی تا دو قرن پیش مورد استفاده پزشکان بوده و به بیشتر زبانهای دنیا ترجمه شده‌است ، کتاب پزشکی قانون بعد از کتاب مذهبیانجیل بیشترین چاپ را داشته‌است. افلاطون مغز (مخ) و دل (قلب) و جگر سیاه (کبد) را اندام های زیستی (اعضای حیاتی) یا اعضای رئیسه یا اندام های اصلی بدن انسان می دانست و به همین دلیل این اعضا را مثلث افلاطون ، به زبان یونانی (تریگونوم پلاطو)(trigonome plato) یا (Plato"s tripod) ،به زبان انگلیسی(plato" triangle) می‌نامیدند. پورسینااعلام نمود که دوام و بقای نسل انسان وابسته به دستگاه تولید مثل است و بنابر این جمع چهار اندام نام برده را مربع پورسینا ، به زبان یونانی(کوادرانگولا اویسینا) (quadrangula Avicenn) و به زبان انگلیسی(Avecena"s quadrangle) نامیدند . [31] . وی همچنین علاقه‌مند به تاثیرات اندیشه بر جسم بود و آثاری نیز در باب روانشناسی دارد.

 

علوم غریبه

 

پورسینا از جمله فلاسفه‌ای ست که به علوم غریبه پرداخته‌اند. او رساله‌ای درباره حروف مقطعه در قرآن دارد و برای هر یک از حروف معنایی قاپل است.[32] همچنین او رساله‌ای به فارسی به نام کنوزالمعزمین نگاشته است که شامل شرح نیرنجات ، طلسمات، رُقیه و تسخیر کواکب می‌باشد.[33]

 




      

ابن سینا

 

از ویکی‌پدیا، دانشنامه? آزاد

پرش به: ناوبری، جستجو

«بوعلی سینا» به اینجا تغییرمسیر دارد. برای دیگر استفاده‌ها، بوعلی سینا (ابهام‌زدایی) را ببینید.

ابن سینا

 

نگاره کنده‌کاری شده در چوب در «پرنسیپ ابن سینا» ونیز سال 1520

زادروز370 قمری (1 شهریور 359)[نیازمند منبع]

بخارا (پایتخت سامانیان)، در ازبکستان کنونی

درگذشتجمعه 1 رمضان 428 قمری (2 تیر 416)(در سن 57-56 سالگی)

همدان

آرامگاهآرامگاه بوعلی‌سینا

34°47′29.55″ شمالی 48°30′47.62″ شرقی? / ?34.7915417° شمالی 48.5132278° شرقی

محل زندگیفرارود، خراسان، گرگان، ری و همدان

ملیتایرانی[1][2][3][4]

نام‌های دیگرابوعلی سینا، پور سینا

پیشهفیلسوف ، دانشمند و حکیم

سال‌های فعالیتاواخر سده? چهارم و اوایل سده? پنجم قمری

نقش‌های برجستهبزرگ‌ترین‌ فیلسوف‌ مشایى‌ و پزشک‌ نامدار ایران‌ در جهان‌ اسلام‌.[5]

لقبشیخ‌الرئیس؛ شرف الملک ، حجت الحق

دورهاواخر سامانیان و اوایل غزنویان

مذهباشیعه اسماعیلیه[6]

منصبوزارت

مکتبفلسفه مشایی

آثارشفا، قانون، دانشنامه? علایی و رساله‌های بسیاری به عربی و فارسی

همسریاسمین

والدینعبدالله و ستاره

 

ابوعلی حسین بن عبدالله بن سینا، مشهور به ابوعلی سینا و ابن سینا و پور سینا (زاده? 359 ه. ش. در بخارا –درگذشته? 2 تیر 416 در همدان، 980-1037 میلادی[7])،[8][9][10] پزشک و شاعر[11] ایرانی[12][13][14][15] و از مشهورترین و تاثیرگذارترینِ فیلسوفان و دانشمندان ایران‌زمین است که به ویژه به دلیل آثارش در زمینه فلسفه ارسطویی و پزشکی اهمیت دارد. وی نویسنده کتاب شفا یک دانشنامه علمی و فلسفی جامع است و القانون فی الطب یکی از معروف‌ترین آثار تاریخ پزشکی است.[16][17]

 

وی 450 کتاب در زمینه‌های گوناگون نوشته‌است که شمار زیادی از آن‌ها در مورد پزشکی و فلسفه است. جرج سارتن در کتاب تاریخ علم وی را یکی از بزرگترین اندیشمندان و دانشمندان پزشکی می‌داند.[18] همچنین وی او را مشهورترین دانشمند دیار ایران می‌داند که یکی از معروف‌ترین‌ها در همه? زمان‌ها و مکان‌ها و نژادها است.[19] کتاب قانون پورسینا در پزشکی به سال 1973 در شهر نیویورکایالات متحده آمریکا تجدید چاپ گردیده است.[20]

 

محتویات

 

1 زندگی

1.1 مهاجرت از گرگانج به گرگان (403-402 هجری/ 1013-1012 میلادی)

1.2 در ری (405-404 هجری/ 1015-1014 میلادی)

1.3 در همدان (415-405 هجری/ 1024-1015 میلادی)

1.4 در اصفهان (428-415 هجری/1037-‍‍1024 میلادی)

1.5 پورسینا و ازدواج

1.6 علت مرگ پورسینا

2 اخلاق و صفات

3 پورسینا فیلسوف

4 آثار پورسینا

4.1 فلسفه

4.2 ریاضیات

4.3 طبیعی

4.4 پزشکی

4.5 علوم غریبه

4.6 موسیقی

4.7 اشعار

5 ابوعلی سینا و ادبیات

6 شاگردان پورسینا

7 تاثیر و جایگاه امروزی

7.1 تاثیر بر اروپا

7.2 روز پزشک

7.3 جایزه پورسینا در آلمان

7.4 هدیه? ایران به سازمان ملل

8 پانویس

9 جستارهای وابسته

10 منابع

11 پیوند به بیرون

زندگی

 

 

اولین سنگ قبر پورسینا قبل از نبش قبر و جابجایی

پورسینا در روستای افشانه نزدیک بخارا(در ازبکستان کنونی) متولد شد. زبان مادریاش فارسی بود. پدرش که از صاحب منصبان در حکومت سامانی بود وی را به مدرسه بخارا فرستاد تا در آنجا به خوبی تحصیلکند. پدر و برادر پورسینا مجذوب تبلیغات اسماعیلیه شده بودند، اما پورسینا از آن دو تبعیت نکرد. وی حافظه و هوشی خارق العاده داشت. به طوری که در 14 سالگی از معلمان خود پیشی گرفت.[21]

 

او علم منطق را از استادش ناتیلی آموخت. او کسی را نداشت که از وی علوم طبیعی یا داروسازی را فرا بگیرد و پزشکان مشهور از دستورالعملهای او تبعیت می‌کردند. البته وی در فراگیری علم ماوراءالطبیعه ارسطو دچار مشکل شد که تنها به کمک تفسیر فارابی توانست آن را بفهمد. او امیر خراسان را از یک بیماری سخت نجات داد. امیر خراسان در ازای این کار اجازه داد که پورسینا از کتابخانه باشکوه مخصوص شاهزادگان سامانی استفاده کند. در سن 18 سالگی، پورسینا بر بسیاری از علومی که بعدها شناخته شدند، تسلط یافت. پیشرفتهای بعدی وی، مرهون استدلالهای شخصی وی بود.[21]

 

بخشی از زندگینامه او به گفته خودش به نقل از شاگردش ابو عبید جوزجانی بدین شرح است:

 

پدرم عبدالله از مردم بلخ بود در روزگار نوح پسر منصور سامانی به بخارا درآمد. بخارا در آن عهد از شهرهای بزرگ بود. پدرم کار دیوانی پیشه کرد و در روستای خرمیثن به کار گماشته شد. به نزدیکی آن روستا، روستای افشنه بود. در آنجا پدر من، مادرم را به همسری برگزید و وی را به عقد خویش درآورد. نام مادرم ستاره بود من در ماه صفر سال 370 از مادر زاده شدم. نام مرا حسین گذاشتند چندی بعد پدرم به بخارا نقل مکان کرد در آنجا بود که مرا به آموزگاران سپرد تا قرآن و ادب بیاموزم. دهمین سال عمر خود را به پایان می‌بردم که در قرآن و ادب تبحر پیدا کردم آنچنان‌ که آموزگارانم از دانسته‌های من شگفتی می‌نمودند. در آن هنگام مردی به نام ابوعبدالله به بخارا آمد او از دانش‌های روزگار خود چیزهایی می‌دانست پدرم او را به خانه آورد تا شاید بتوانم از وی دانش بیشتری بیاموزم. وقتی که ناتلی به خانه ما آمد، من نزد آموزگاری به نام اسماعیل زاهد، فقه می‌آموختم و بهترین شاگرد او بودم و در بحث و جدل که شیوه دانشمندان آن زمان بود تخصصی داشتم.

 

ناتلی به من منطق و هندسه آموخت و چون مرا در دانش اندوزی بسیار توانا دید به پدرم سفارش کرد که مبادا مرا جز به کسب علم به کاری دیگر وادار سازد و به من نیز تاکید کرد جز دانش آموزی شغل دیگر برنگزینم. من اندیشه خود را بدانچه ناتلی می‌گفت می‌گماشتم و در ذهنم به بررسی آن می‌پرداختم و آن را روشن‌تر و بهتر از آنچه استادم بود فرامی‌گرفتم تا اینکه منطق را نزد او به پایان رسانیدم و در این فن بر استاد خود برتری یافتم. چون ناتلی از بخارا رفت من به تحقیق و مطالعه در علم الهی و طبیعی پرداختم. اندکی بعد رغبتی در فراگرفتن علم طب در من پدیدار گشت. آنچه را پزشکان قدیم نوشته بودند همه را به دقت خواندم، چون علم طب از علوم مشکل به شمار نمی‌رفت در کوتاه‌ترین زمان در این رشته موفقیت‌های بزرگ بدست آوردم تا آنجا که دانشمندان بزرگ علم طب به من روی آوردند و در نزد من به تحصیل اشتغال ورزیدند. من بیماران را درمان می‌کردم و در همان حال از علوم دیگر نیز غافل نبودم. منطق و فلسفه را دوباره به مطالعه گرفتم و به فلسفه بیشتر پرداختم و یک سال و نیم در این کار وقت صرف کردم. در این مدت کمتر شبی سپری شد که به بیداری نگذرانده باشم و کمتر روزی گذشت که جز به مطالعه به کار دیگری دست زده باشم.

 

بعد از آن به الهیات رو آوردم و به مطالعه کتاب ما بعد الطبیعه ارسطو اشتغال ورزیدم ولی چیزی از آن نمی‌فهمیدم و غرض مؤلف را از آن سخنان درنمی‌یافتم از این رو دوباره از سر خواندم و چهل بار تکرار کردم چنان‌که مطالب آن را حفظ کرده بودم اما به حقیقت آن پی نبرده‌بودم. چهره مقصود در حجاب ابهام بود و من از خویشتن ناامید می‌شدم و می‌گفتم مرا در این دانش راهی نیست... یک روز عصر از بازار کتابفروشان می‌گذشتم کتابفروش دوره گردی کتابی را در دست داشت و به دنبال خریدار می‌گشت به من الحاح کرد که آن را بخرم من آن را خریدم، اغراض مابعدالطبیعه نوشته ابو نصر فارابی، هنگامی که به در خانه رسیدم بی‌درنگ به خواندن آن پرداختم و به حقیقت مابعدالطبیعه که همه آن را از بر داشتم پی بردم و دشواری‌های آن بر من آسان گشت. از توفیق بزرگی که نصیبم شده بود بسیار شادمان شدم. فردای آن روز برای سپاس خداوند که در حل این مشکل مرا یاری فرمود. صدقه فراوان به درماندگان دادم. در این موقع سال 387 بود و تازه 17 سالگی را پشت سر نهاده بودم.

 

وقتی من وارد سال 18 زندگی خود می‌شدم نوح پسر منصور سخت بیمار شد، اطباء از درمان وی درماندند و چون من در پزشکی آوازه و نام یافته بودم مرا به درگاه بردند و از نوح خواستند تا مرا به بالین خود فرا خواند. من نوح را درمان کردم و اجازه یافتم تا در کتابخانه او به مطالعه پردازم. کتابهای بسیاری در آنجا دیدم که اغلب مردم حتی نام آنها را نمی‌دانستند و من هم تا آن روز ندیده بودم. از مطالعه آنها بسیار سود جستم. چندی پس از این ایام پدرم در گذشت و روزگار احوال مرا دگرگون ساخت من از بخارا به گرگانج خوارزم رفتم. چندی در آن دیار به عزت روزگار گذراندم نزد فرمانروای آنجا قربت پیدا کردم و به تالیف چند کتاب در آن شهر توفیق یافتم پیش از آن در بخارا نیز کتاب‌هایی نوشته بودم.

 

در این هنگام اوضاع جهان دگرگون شده بود ناچار من از گرگانج بیرون آمدم مدتی همچون آواره‌ای در شهرها می‌گشتم تا به گرگان رسیدم و از آنجا به دهستان رفتم و دوباره به گرگان بازگشتم و مدتی در آن شهر ماندم و کتابهایی تصنیف کردم. ابو عبید جوزجانی در گرگان به نزدم آمد.

 

ابو عبید جوزجانی گوید: این بود آنچه استادم از سرگذشت خود برایم حکایت کرد. چون من به خدمت او پیوستم تا پایان حیات با او بودم. بسیار چیزها از او فرا گرفتم و بسیاری از کتابهای او را تحریر کردم استادم پس از مدتی به ری رفت و به خدمت مجدالدوله از فرمانروایان دیلمی درآمد و وی را که به بیماری سودا دچار شده بود درمان کرد و از آنجا به قزوین و از قزوین به همدان رفت و مدتی دراز در این شهر ماند و در همین شهر بود که استادم به وزارت شمس‌الدوله دیلمی فرمانروای همدان رسید. در همین اوقات استادم کتاب قانون را نوشت و تالیف کتاب عظیم شفا را به خواهش من آغاز کرد. چون شمس الدوله از جهان رفت و پسرش جانشین وی گردید استاد وزارت او را نپذیرفت و چندی بعد به او اتهام بستند که با فرمانروای اصفهان مکاتبه دارد و به همین دلیل به زندان گرفتار آمد 4 ماه در زندان بسر برد و در زندان 3 کتاب به رشته تحریر درآورد. پس از رهایی از زندان مدتی در همدان بود تا با جامه درویشان پنهانی از همدان بیرون رفت و به سوی اصفهان رهسپار گردید. من و برادرش و دو تن دیگر با وی همراه بودیم. پس از آنکه سختیهای بسیار کشیدیم به اصفهان در آمدیم. علاءالدوله فرمانروای اصفهان استادم را به گرمی پذیرفت و مقدم او را بسیار گرامی داشت و در سفر و حضر و به هنگام جنگ و صلحاستاد را همراه و همنشین خود ساخت. استاد در این شهر کتاب شفاء را تکمیل کرد و به سال 428 در سفری که به همراهی علاءالدوله به همدان می‌رفت، بیمار شد و در آن شهر در گذشت و به خاک سپرده شد. او با روش‌های متفکرانه بیماران را درمان می‌کرد.

 

مهاجرت از گرگانج به گرگان (403-402 هجری/ 1013-1012 میلادی)

 

پورسینا در 402 هجری گرگانج را به مقصد گرگان ترک نمود تا دوستش کاووس بن وشمگیر دیلمی از آل زیار را ملاقات کند. در این راه، پورسینا به طرف خراسان رفت و از شهرهای نسا، ابیورد، طوس، سمنگان، جاجرم گذشت و به گرگان رسید. اما در این اثنا (در زمستان 403 هجری/ژانویه و مارس 1013 میلادی) قابوس درگذشت. گرچه در شرح حال پورسینا به زبان خودش، دلیلی بر این موضوع نیامده، اما می‌توان علت مرگ قابوس را مسائل سیاسی دانست. پورسینا در طی این سفر به نظر نمی‌رسد که در شهری توقف کرده باشد. پورسینا مدت کوتاهی در گرگان در خانه یکی از دوستان صمیمی اش اقامت نمود و در آنجا جوزجانی را ملاقات نموده و در خدمت منوچهر بن کاووس بود.[22]

 

در ری (405-404 هجری/ 1015-1014 میلادی)

 

پورسینا از گرگان به ری مهاجرت کرد و در دستگاه حکومتی حاکم آل بویه مجدالدوله رستم وارد شد. مادر مجدالدوله سیده، دستی پشت پرده در تصمیم گیریهای حکومتی بود. پورسینا با مهارتی که در پزشکی داشت، از نخبگانسیاسی که به مجدالدوله مشاورهمی‌دادند پیشی گرفت و به وی نزدیک‌تر شد. پورسینا مجدالدوله را که مبتلا به مالیخولیا شده بود را مداوا نمود.[22]

 

در همدان (415-405 هجری/ 1024-1015 میلادی)

 

پورسینا در ری بود تا شمس‌الدوله حاکم آل بویه (برادر مجدالدوله) در ذی قعده 405/آوریل 1015 به آنجا حمله کرد. پورسینا به دلایل نامعلوم به قزوین مهاجرت کرده و سپس وارد همدان گردید. وی سپس برای معالجه شمس‌الدوله احضار گردید و به اجبار وزیر وی شد و تا مرگ شمس‌الدوله در 412 هجری/1021 میلادی در این سمت باقی‌ماند. یک بار در این دوران پورسینا با لشکریان امیر درگیر شد. پس از مرگ شمس‌الدوله، سماءالدوله روی کار آمد و از پورسینا خواست تا در مقامش باقی بماند. اما پورسینا تمایلی به این موضوع نداشت و در انتظار فرصتی برای ترک آن دیار بود. او مخفیانه با علاءالدوله حاکم آل کاکویه مکاتبه کرد که دیوان آل بویه در همدان و مخصوصا تاج الملوک وزیر کرد آل بویه به وی ظنین گردیده و به اتهام خیانت در قلعه‌ای در فرجان پورسینا را زندانی کردند. پورسینا 4 ماه زندانی بود تا اینکه علاءالدوله به همدان تاخت و سلطنت سماءالدوله را پایان داد و پورسینا از زندان آزاد شد. علاءالدوله به پورسینا پیشنهاد منصبی در همدان را داد که نپذیرفت. چندی بعد پورسینا تصمیم به مهاجرتبه اصفهان گرفت و در لباس صوفیان به همراه برادرش جوزجانی و دو برده به آنجا رفت.[22]

 

در اصفهان (428-415 هجری/1037-‍‍1024 میلادی)

 

علاءالدوله، پورسینا را با عزت و احترام پذیرفت و پورسینا در اصفهان سکنی گزید و سالهای پایانی عمرش را در خدمت وی گذراند و در اکثر سفرها با وی همراه بود. در یکی از این سفرها به همدان در سال 428 هجری، پورسینا مبتلا به قولنج شد که دائماً به آن مبتلا می‌گشت و در اثر آن درگذشت و در همدان به خاک سپرده شد و آرامگاه بوعلی‌سینا هم اکنون در این شهر قرار دارد.[22]

 

پورسینا و ازدواج

 

در منابع تاریخی ما هیچ گزارش جدی در رابطه با ازدواج پورسینا مطرح نشده است جز این‌که برخی گفته‌اند با دختری به نام یاسمین که کنیز فراری خلیفه بغداد بود، ازدواج کرد و که آن هم دیری نپایید.[23]

 

علت مرگ پورسینا

 

 

سنگ مزار پورسینا

بعضی از حکمای معاصر وی علت مرگ او را میل زیاد او به معاشرت و مقاربت با زنان دانسته‌اند که در آن افراط می‌کرده است.[24] مستندترین گزارش از علت مرگ پورسینا مربوط به جوزجانی شاگرد او است که تا آخر عمر همراه او بود: زیاده‌روی در شهوات سرانجام جسم نیرومند شیخ را فرسوده کرد. هنگامی که علاءالدوله با تاش فراش می‌جنگید و پورسینا همراه وی بود، بیماری قولنج گریبان شیخ را گرفت. شیخ از ترس آن‌که مبادا در هنگام کارزار و فرار امیر زمین‌گیر شود و از همگامی با او بازماند، در یک روز هشت بار دستور تنقیه داد که در اثر زیاده‌روی روده‌هایش زخم شد. چون در کار درمان ورزیده بود، خویشتن را به داروهای مناسب اندکی بهبود بخشید اما علیل گشت زیرا از غذا پرهیز نمی‌کرد و از هم‌نشینی با زنان دست‌ بردار نبود. در نتیجه بیمای قولنج وی گاهی زورآور می‌شد و زمانی تسکین می‌یافت تا آن هنگام که در رکاب علاءالدوله به سوی همدان رهسپار گردید. در این سفر بیماری شیخ به شدت گرایید و چون به همدان رسید، دانست که نیروی جسمانی خود را چنان از دست داده که دیگر از غذا و دارو کاری ساخته نیست. از این رو از درمان خویش دست کشید و گفت: « مدبر تن من از تدبیر فرومانده و درمان بی فایده است». چند روزی بر این حال بود تا دیده از جهان فرو بست. جسمش را در همدان به خاک سپردند. در آن هنگام پنجاه و هشت ساله بود»[25]

 

اخلاق و صفات

 

پورسینا از حیث نیروی جسمانی، مردی نیرومند بود و به همین خاطر از کار کردن احساس خستگی نمی‌کرد. او با داشتن این نیروی فراوان جسمی می‌توانست از پس کار وزارت فرمانروایان برآید و همیشه چه در سفر و چه در نبرد همراه آنان باشد و علاوه بر این به کار دانش و نوشتن نیز بپردازد. می‌گویند که او شبها تا دیرگاه به نوشتن کتاب و رساله می‌پرداخت و در این کار افراط می‌کرد. پورسینا از لحاظ نیروی ذهنی و تفکر نیز بسیار نیرومند بود. اینکه او در هجده سالگی توانست تمامی دانش‌های زمان خود را فراگیرد خود نشانگر نیروی ذهنی اوست. نکته? منفی در اخلاق پورسینا گفتار تند او نسبت به دانشمندان همدوره? خود و حتی به گذشتگانی مانند افلاطون و زکریای رازی بود. از دیگر خصوصیات خلقی او افراط در معاشرت و مقاربت با زنان بوده که بعضی از حکمای دوران او علت مرگش را در همین افراط می‌دانند.[26]

 

پورسینا فیلسوف

 

پورسینا بسیار تابعفلسفه ارسطو بود و از این نظر به استادش فارابی شباهت دارد. مبحث منطق و نفس در آثار او در واقع همان مبحث منطق و نفس ارسطو و شارحان او نظیر اسکندر افرودیسی و ثامیسطیوس است. اما پورسینا هرچه به اواخر عمر نزدیک می‌شد، بیشتر از ارسطو فاصله می‌گرفت و به افلاطون و فلوطین و عرفان نزدیک می‌شد. داستان‌های تمثیلی او و نیز کتاب پرحجم منطق المشرقین که اواخر عمر تحریر کرده بود، شاهد این مدعاست. متأسفانه امروزه از این کتاب تنها مقدمه‌اش در دست است. اما حتی در همین مقدمه نیز پورسینا به انکار آثار دوران ارسطویی خویش مانند شفا و نجات می‌پردازد.[27]

 

آثار پورسینا

 

 

نسخه‌ای از کتاب قانون پورسینا به زبان لاتین، چاپ 1484 میلادی در مخزن کتب نفیس کتابخانه مرکز علوم درمانی دانشگاه تکزاس در سن‌آنتونیو

به دلیل آنکه در آن عصر، عربی زبان رایج آثار علمی بود، پورسینا و سایر دانشمندان ایران‌زمین که در آن روزگار می‌زیستند کتاب‌های خود را به زبان عربی نوشتند. بعدها بعضی از این آثار به زبان‌های دیگر از جمله فارسی ترجمه شد. از جمله اثر قانون در طب که توسط عبدالرحمن شرفکندی به زبان فارسی ترحمه شده‌است.

 

افزون بر این، پورسینا در ادبیات فارسی نیز دستی قوی داشته‌است. بیش از 20 اثر فارسی به او منسوب است که از میان آن‌ها، بی گمان «دانشنامه علائی» و «رگشناسی» (رساله نبض) از نوشته‌های او است. آثار فارسی پورسینا، مانند سایر نثرهای علمی زمان وی، با رعایت ایجاز و اختصارکامل نوشته شده‌است.[28] پورسینا برای بیان مفاهیم نو به فارسی در آثار خود دست به واژه‌سازی زده است. برپایه? پژوهش‌های زنده‌یاد دکتر محمد معین و شادروان سیدمحمد مشکات، شمار واژگان آفریده? پورسینا در دانشنامه? علایی و رگ‌شناسی 1039 واژه است. برخی واژه‌های آفریده?پورسینا در این دو اثر سترگ چنین هستند: بُرینش (قطع، در رایش و اندازه)، پذیرا (قابل، در فلسفه)، روان(نفس) ، سربه‌سر (مساوی)، کرده (مفعول) ، کُنا (فاعل) ، گداخته (مایع) ، مایگی (مادیت) ، نهاد (وضع) ، یکی‌ای (وحدت) ، افکندن گمان (تولید شک)، ایستادگی به‌خودی خود ، (قائمِ بالذات بودن) ، بالش (نمو، از بن واژه? بالیدن)، بَستَناکی (انجماد) ، بهره‌پذیر (قابلِ‌قسمت) ، بی‌گسستگی (لاینقطع) ، پیداگر، پیوندپذیر، جانِ سخن‌گویا (نفس ناطقه) ، جُنبایی (حرکت) ، جنبش‌دار، جنبش راست (حرکت مستقیم)، جنبش گِرد (حرکت مستدیر) ، چه‌چیزی (ماهیت) ، دیرجنب، رایش (علم ریاضی)، روشن‌سرشتی ، زایش‌دِه (مولّد) ، زِفر زبرین (فلک اعلی) ، زِفر زیرین (فلک اسفل) ، شایدبود (امکان) ، گوهر روینده (جوهر نامی) ، نادیداری (باطنی) ، هرآینگی‌بودن (وجوب) ، حد کِهین ، حد مِهین ، حد میانگین ، علم ترازو (علم منطق) ، علم سپس‌طبیعت (علم مابعدالطبیعه) ، نبض درنگی ، نبض دمادم ، نبض ستبر ، نبض لرزنده .[29]

 

آثار فراوانی از پورسینا به جا مانده و یا به او نسبت داده شده که فهرست جامعی از آن‌ها در فهرست نسخه‌ های مصنفات پورسینا[30] آورده شده‌است. این فهرست شامل 131 نوشته اصیل از پورسینا و 111 اثر منسوب به او است.[28]

 

از مصنفات اوست: کتاب المجموع در یک جلد، کتاب الحاصل و المحصول در بیست جلد، کتاب البرّ و الاثم ، در دو جلد، کتاب الشفاء، در هجده جلد، کتاب القانون فی الطب ، در هجده جلد، کتاب الارصاد الکلیه ، در یک جلد، کتاب الانصاف ، در بیست جلد، کتاب النجاه ، در سه جلد، کتاب الهدایه ، در یک جلد، کتاب الاشارات ، در یک جلد، کتاب المختصر الاوسط ، در یک جلد، کتاب العلائی ، در یک جلد، کتاب القولنج ، در یک جلد، کتاب لسان العرب فی اللغه ، در ده جلد، کتاب الادویة القلبیه ، در یک جلد، کتاب الموجز ، در یک جلد، کتاب بعض الحکمة المشرقیه ، در یک جلد، کتاب بیان ذوات الجهه ، در یک جلد، کتاب المعاد ، در یک جلد، کتاب المبدأ و المعاد ، در یک جلد.

 

و رساله‌های او عبارتند از:

 

رسالة القضاء و القدر ، رسالة فی الآلة الرصدیه ، رسالة عرض قاطیغوریاس ، رسالة المنطق بالشعر ، قصائد فی العظة و الحکمه ، رسالة فی نعوت المواضع الجدلیه ، رسالة فی اختصار اقلیدس ، رسالة فی مختصر النبض به زبان فارسی، رسالة فی الحدود ، رسالة فی الاجرام السماویة ، کتاب الاشاره فی علم المنطق ، کتاب اقسام الحکمه ، کتاب النهایه ، کتاب عهد کتبه لنفسه ، کتاب حیّ بن یقطان ، کتاب فی انّ ابعاد الجسم ذاتیة له ، کتاب خطب ، کتاب عیون الحکمه ، کتاب فی انّه لا یجوز ان یکون شیء واحد جوهریا و عرضیا ، کتاب انّ علم زید غیر علم عمرو ، رسائل اخوانیه و سلطانیه و مسائل جرت بینه و بین بعض العلماء .

 

فلسفه

 

شفا

نجات

الاشارات و التنبیهات

حی بن یقظان

ریاضیات

 

زاویه

اقلیدس

الارتماطیقی

علم هیئت

المجسطی

جامع البدایع

طبیعی

 

ابطال احکام النجوم

الاجرام العلویة واسباب البرق والرعد

فضا

النبات والحیوان

پزشکی

 

قانون:

الادویة القلبیه

دفع المضار الکلیه عن الابدان الانسانیه

قولنج

سیاسة البدن وفضائل الشراب

تشریح الاعضا

الفصد

الاغذیه والادویه

کتاب قانون یک دائرةالمعارف پزشکی است که درآن تمام مبانیاصلی طب سنتی مورد بحث قرار گرفته‌است مانند: مبانی دانش کالبد شناسی (تشریح) (آناتومی)، (anatomy)، مبانی علامت شناسی، سمیولوژی (semiology)، داروشناسی و داروسازی و نسخه‌نویسی، فارماکولوژی (Pharmacology)و غیره. کتاب قانون در سال 1360 توسط مرحوم شرفکندی(ماموستا هژار) از زبان عربی به زبان فارسی امروزی ترجمه شد و توسط انتشارات سروش منتشرگردید وتاکنون چندین بار تجدید چاپ شده‌است. کتاب قانون در دانشگاه‌های اروپایی و آمریکایی تا دو قرن پیش مورد استفاده پزشکان بوده و به بیشتر زبانهای دنیا ترجمه شده‌است ، کتاب پزشکی قانون بعد از کتاب مذهبیانجیل بیشترین چاپ را داشته‌است. افلاطون مغز (مخ) و دل (قلب) و جگر سیاه (کبد) را اندام های زیستی (اعضای حیاتی) یا اعضای رئیسه یا اندام های اصلی بدن انسان می دانست و به همین دلیل این اعضا را مثلث افلاطون ، به زبان یونانی (تریگونوم پلاطو)(trigonome plato) یا (Plato"s tripod) ،به زبان انگلیسی(plato" triangle) می‌نامیدند. پورسینااعلام نمود که دوام و بقای نسل انسان وابسته به دستگاه تولید مثل است و بنابر این جمع چهار اندام نام برده را مربع پورسینا ، به زبان یونانی(کوادرانگولا اویسینا) (quadrangula Avicenn) و به زبان انگلیسی(Avecena"s quadrangle) نامیدند . [31] . وی همچنین علاقه‌مند به تاثیرات اندیشه بر جسم بود و آثاری نیز در باب روانشناسی دارد.

 

علوم غریبه

 

پورسینا از جمله فلاسفه‌ای ست که به علوم غریبه پرداخته‌اند. او رساله‌ای درباره حروف مقطعه در قرآن دارد و برای هر یک از حروف معنایی قاپل است.[32] همچنین او رساله‌ای به فارسی به نام کنوزالمعزمین نگاشته است که شامل شرح نیرنجات ، طلسمات، رُقیه و تسخیر کواکب می‌باشد.[33]

 




      

نکاتی مهم درباره سرطان

1) هر شخص دارای سلول های سرطانی در بدن خود است .این سلول های سرطانی در آزمایشهای استاندارد خود را نشان نمی دهند تا آنکه به مقدار چند میلیارد سلول افزایش یابند. زمانی که پزشکان به اشخاص مبتلا به سرطان اعلام می کنند که دیگر در بدن آنها سلول سرطانی وجود ندارد ، این حالت فقط بدان معناست که آزمایشها دیگر قادر به ردیابی و پیدا کردنسلولهای سرطانی نیست زیرا آن سلول ها به مقدار قابل رد یابی شدن در بدن وجود ندارند. 


2) سلولهای سرطانی بین شش تا ده مرتبه در دوره زندگی یک انسان پیدا می شوند.



3) زمانی که سیستم ایمنی انسان قوی باشد سلولهای سرطانی از بین می روند و از ایجاد تومور سرطانی جلوگیری می شود.

4) زمانی که شخص بیماری سرطان دارد نشانه آنست که وی دارای کاستیهای تغذیه ای شده است . این کاستی ممکن است منشاء ژنتیک ، محیطی ، غذا ها و عواملی درشیوه زندگی باشد.
 
5) برای غلبه بر کاستی های متعدد تغذیه ای ، تغییر در رژیم غذایی شامل اضافه کردن بعضی مخلفات غذا یی ، سیستم ایمنی بدن را تقویت می کند.
 
6) شیمی درمانی ضمن آنکه باعث مسموم کردن فوری سلول های سرطاناست که سریع رشد می کند ، سلول های سالم بدن درمغز استخوان و دیواره روده ها و غیره را که سریع رشد می کند نیز از بین می برد و می تواند سبب ضایعه عضو بدن مثل کبد ، کلیه ها و قلب و ریه ها و غیره شود.


منبع " 1doost.com "

 


برچسب‌ها: سرطان چیستپیشگیری از سرطانسرطان خوناستاد آرامدانلود عکس
+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و چهارم بهمن 1391ساعت 15:1  توسط دکتر آرام  |  نظر بدهید




      
<      1   2   3   4   5   >>   >




گفته : ,

------------------------
:
نظر شما
نام شما:
پست الکترونیک:
وب سایت:
کد تایید:
لطفاً پیام های غیر مرتبط با مطلب این صفحه را از قسمت تماس با ما ارسال کنید