سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منکوئیل
بسم الله الرحمن الرحیم با درود فراوان نسبت به خوانندگانان عزیز تمام این مطالب این وبلاگ جهت بالا بردن معلومات افراد خواننده می باشد و کاربرد وجهت گیری های خاص(سیاسی/اجتماعی/دینی/.....)ندارد.این مطالب جهت بالا بردن معلومات وجمع آوری تمام نقاط دانشی و اجتماعی جهان ترک وغیره در این بلاگ میباشد.اگردر نوشتن دچار خطایی(مثلا نکاتی بی حرمتی چون این مطالب از روی ویکی پدیا نوشته میشود) شدیم ما را در بر طرف کردن آن یاری دهید .جهت اینکه وبی مطیع دل شما ساخته وتهیه شود در نظر سنجی و گذاشتن پیام مرا یاری فرمایید. ودر زمان آنلاین بودن پشتیبانی آنلاین در وبلاگ میتوانید سوالات خود را مطرح نمایید.با رفتن به سایت میتوانید با عضویت در آن مطالب خود را جهت قرار دادن در سایت و وبلاگ مرا یاری کنیدباتشکر نویسنده منکوئیل................................ ارزش هر کس به اندازه دانش اوست

توبه حقیقی یعنی انصراف جدی و بازگشت واقعی از گناه به سوی صلاح و ارشاد؛ و بدیهی است که اگر انصراف، جدی و واقعی باشد و معلول مشاهده کیفر نقد و حاضر نباشد، البته خداوند متعال به رحمت واسعه خود آن را می پذیرد. توبه در دو موقف و دو موطن پذیرفته نمی شود: یکی در همین دنیا آنگاه که کیفر رسیده باشد، و در حقیقت حالتی که انسان در این وقت به خود می گیرد صورت توبه دارد ولی حقیقت توبه ندارد.

در سوره مبارکه مؤمن آیه 84 و 85 درباره بعضی از اقوام گذشته که دچار عقوبت الهی شدند می فرماید:

«فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا قَالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَکَفَرْنَا بِمَا کُنَّا بِهِ مُشْرِکِینَ «84» فَلَمْ یَکُ یَنفَعُهُمْ إِیمَانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا سُنَّتَ اللَّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ فِی عِبَادِهِ وَخَسِرَ هُنَالِکَ الْکَافِرُونَ «85»؛

همین که عقوبت سخت ما را دیدند اظهار داشتند که به خدای یگانه ایمان آورده ایم و تمام آن چیزهایی را که شریک خداوند ساخته بودیم به دور ریختیم. ولی این چنین توبه و ایمانی که بعد از مشاهده عقوبت سخت پیدا شود هرگز به حال آنها سود نخواهد بخشید. این سنتی است از خداوند که همیشه بوده است.


درباره فرعون نیز در قرآن کریم آمده است که فرعون دست از سر بنی اسرائیل بر نمی داشت. در زمانی هم که آنها به رهبری موسی از مصر خارج شدند باز آنها را تعقیب کرد تا آن وقت که در دریا آنها را تعقیب کرد و غرق شد.

در آن حال فریاد بر آورد: «به خدای یگانه که قوم موسی به آن ایمان آورده اند من هم ایمان آوردم و تسلیم او هستم.»

به او گفته شد: حالا و در این وقت؟! و حال آنکه تا لحظه ای پیش آدمی فسادگر بودی.

موقف دوم که توبه پذیرفته نمی شود جهان آخرت است. همین که آدمی بدان جهان رفت دیگر توبه و پشیمانی سودی ندارد، نه تنها بدان جهت که در آنجا آدمی کیفر را حاضر و مشهود می بیند بلکه بدان جهت که در آنجا دیگر عمل و تغییر تصمیم و حرکت و تکامل معنا ندارد، هر کس در آنجا به هر حالت و با هر درجه و هر مقام که رفت برای همیشه در همان حالت باقی است و نمی تواند در خودش تصمیماتی و تغییراتی ایجاد کند. در آنجا هم توبه و انصراف واقعی پیدا نمی شود، نه اینکه انصراف واقعی پیدا می شود و مورد قبول واقع نمی گردد.

همینکه عقوبت سخت ما را دیدند اظهار داشتند که به خدای یگانه ایمان آورده ایم و تمام آن چیزهایی را که شریک خداوندساخته بودیم به دور ریختیم. ولی اینچنین توبه و ایمانی که بعد از مشاهده عقوبت سخت پیدا شود هرگز به حال آنها سود نخواهد بخشید.

آدمی میوه درخت طبیعت است. میوه تا در درخت است از طریق همان درخت و از راه ریشه و رگ های همان درخت تغذی می کند، مواد زمین را به خود می گیرد، آب می خورد، از نور و هوا و حرارت استفاده می کند، ولی همین که به علت رسیده شدن و گذشتن اجل و مدت معلوم و یا به علت کندن آن میوه رابطه اش با درخت قطع شد دیگر برای این میوه راه تکامل و ترقی و اصلاح و مبارزه با آفت و همه چیز بسته است، اگر کال و نارس از درخت جدا شده دیگر چاره پذیر نیست و اگر پژمردگی و افسردگی پیدا کرده دیگر از طریق آب دادن و نور و هوا به آن درخت نمی شود آن پژمردگی را اصلاح کرد.

انسان هم در جهان طبیعت همین حال را دارد، هر اصلاح و تکمیلی که بایست بکند تا وقتی است که روی درخت طبیعت است و جدا نشده و اما همین که از این درخت با دست مرگ جدا شد دیگر راه اصلاح به روی او بسته است.

البته این نکته را هم باید در نظر داشت که هر چند آدمی در آن جهان دستش از اصلاح و تکمیل خود کوتاه است در عین حال گاهی به واسطه سببی از اسباب از این جهان رحمت هایی به او می رسد.

رسول خدا فرمود: همینکه آدمی می میرد دفتر عمل وی بسته می شود، ستونهای حسنات و همچنین ستونهای سیئات به کلی بسته می گردد مگر از ناحیه سه چیز: یکی اینکه آدمی یک مؤسسه خیر از او باقی گذاشته باشد که بندگان خدا بعد از او از آن مؤسسه منتفع گردند، مثل اینکه بیمارستان یا مدرسه یا مسجدی تأسیس کرده باشد، دیگر اینکه اثری علمی از خود به یادگار گذاشته باشد که بعدها طالبان علم و معرفت از آن اثر علمی بهره مند شوند، سوم اینکه فرزندانی صالح و درستکار و مؤمن باقی گذاشته باشد که بعد از مردن برای وی طلب مغفرت نمایند.

منبع: مطهری ،حکمتها و اندرزها




      


فعال سازی چشم سوم (همه افراد میتوانندانجام دهند)

 

چشم سوم با اسامی مختلف از جمله چشم معرفت، چشم بصیرت، چشم دل، چشم درون، تیسراتیل و آجنا خوانده می‌شود و جایگاه آن در کالبد اثیری و منطبق بر پیشانی در جسم فیزیکی است.

برخی دانشمندان اعتقاد دارند که چشم سوم محلی برای دریافت ادراکات فراحسی، الهام و اشراق و وسیله‌ای برای ارتباط موجودات با یکدیگر در جهان هستی می‌باشد. از طریق آجنا می‌توان با عوالم و موجودات ماورائی و همچنین با ورای ابعاد مکانی و زمانی ارتباط برقرار ساخت. همچنین با کمک آجنا می‌توان هاله‌ها را دید.

برای رؤیت هاله، لازم است که تمرینات باز کردن چشم سوم را انجام دهید، تا چشم سوم خود را تحریک کرده، قدرت گیرندگی آن را افزایش دهید. این کار شما را قادر می‎سازد که انرژی اطراف سوژه‌ را دریافت کنید. البته بدون انجام این کار هم دیدن هاله‎ی تک‌رنگ‌ها ممکن است، اما اگر چشم سوم شما تحریک و باز نشده باشد، دیدن هاله‎ی یک موجود زنده بسیار مشکل خواهد بود.
به یاد بیاورید که وقتی خیلی خیلی خسته و کاملاً فرسوده‌اید چه حالی دارید؟ به یاد بیاورید که چه احساسی دارید وقتی برای روزها نخوابیده‎اید و به سختی می‎توانید چشمهایتان را باز نگه دارید؟ به یاد بیاورید که چه احساسی دارید وقتی چشمهایتان دست از تلاش برای بسته شدن بر نمی‎دارند؟ به یاد بیاورید که چه حالی دارید وقتی که با چشمهایتان می‎جنگید تا آنها را باز نگه دارید؟

تجسم این حالتها با تمرکز و توجه کامل، در شما احساسی برمی‎انگیزد، مانند اینکه تلاش می‎کنید یک پرده‎ی خیالی سنگین را از پشت چشمهایتان بلند کنید. در چنین حالتی ماهیچه‎های چشمهایتان خوب پاسخ نمی‎دهند، بنابراین کار شما تقریباً بطور کامل ذهنی است.

چند لحظه صبر کنید تا این حالت را به خوبی مجسم کنید. کوشش برای باز نگه‌داشتن چشمان خسته، یک تحریک ذهنی قوی در چشم سوم ایجاد می‎کند و به تدریج باعث باز شدن آن می‎شود. اما چگونه؟

این فعالیت گشایشی ذهن ، آگاهی جسمی شما را در محل چشم سوم متمرکز می‎کند. هنگامی که آگاهی جسمی شما در یک قسمت از بدنتان متمرکز می‎شود و شما آن ناحیه را تحت نفوذ ذهنی خود قرار می‎دهید، کالبد انرژی خود را در آن ناحیه به نحوی پویا تحریک می‎کنید. اگر این فعالیت ذهنی به اندازه کافی ادامه پیدا کند و تلاش ذهنی کافی صرف آن شود، چشم سوم شما شروع به باز شدن خواهد کرداگر شما فعالیت گشایشی ذهن را هنگامی که در حالت آرامش هستید و موضوعی در میدان دید شما قرار دارد ( و بطور مستقیم در حال نگاه کردن به آن نیستید ) انجام دهید، دید هاله‎ای خودبخود ایجاد خواهد شد.
 
فعالیت گشایشی ذهن که در اینجا شرح داده شد، شبیه تکنیک‎های دیداری باز کردن چاکرا است که توسط اکثر استادان کار با انرژی و پیشرفت قوای ذهنی تدریس می‎شود. فقط به مراتب قوی‌تر و مؤثرتر است. تمرینهای دیداری کار با انرژی به تنهایی ضعیف و کند هستند و یادگیری و استفاده از آنها مشکل است.
 
توصیه: مرکز بین دو چشم (روی پیشانی) را به نرمی با ناخن بخارانید. این کار به شما کمک خواهد کرد که این نقطه را با آگاهی جسمانی خود به دقت هدف بگیرید.
 
آگاهی جسمانی خود را به ناحیه بین چشمهای خود منتقل کنید. با تمرکز کامل از این ناحیه آگاه شوید. این ناحیه را به صورت ذهنی بالا بکشید. چنان که گویی تلاش می‎کنید پلکهایتان را به زور باز کنید. اما به ماهیچه‌هایتان در این ناحیه اجازه ندهید که منقبض شوند یا به هر صورت دیگر پاسخ بدهند ( این تلاش کاملاً ذهنی است
احساس خود را به دقت مورد توجه قرار دهید. تصور کنید که چشمهایتان خیلی سنگین شده‎اند؛ به آنها اجازه دهید که بسته شوند، و چند بار پلکهایتان را به‌هم بزنید. توجه کنید که برای این کار از کدام ماهیچه‌ها استفاده می‎کنید.
 
همین فرمان عضلانی را از طریق آگاهی جسمانی ذهن خود در آن ناحیه به کار ببرید، اما دیگر به ماهیچه‌های پلکهایتان اجازه ندهید که از فرمان اطاعت کنند.
 
این کار را دوباره و دوباره تکرار کنید ( بالا بکشید، بالا بکشید، بالا بکشید… ) چنان که گویی یک وزنه‎ی خیالی سنگین را از پشت چشمهایتان بلند می‎کنید.
 
این کار را بارها تکرار کنید، اما به خودتان ( یا هیچ یک از ماهیچه‎هایتان ) اجازه‎‎ی انقباض یا پاسخ ندهید. این کار در آغاز کمی دشوار است، اما با کمی تمرین به راحتی در انجام آن مهارت و تسلط پیدا می‎کنید.
 
این فعالیت گشایشی ذهنی خیلی مهم است. اگر می‎خواهید به روشن‌بینی و سایر توانایی‌های روحی دست پیدا کنید، این تمرین اولین قدم برای یادگیری کنترل چشم سوم است
 
در مراحل اولیه ممکن است احساس کنید که ناحیه وسیعی از بالای ابروهایتان را بالا می‎کشید، حتی تمام پیشانی خود را . این مورد اشکالی ندارد و باز هم می‎تواند تأثیر لازم را برای باز کردن چشم سوم شما داشته باشد. با تمرین بیشتر خواهید توانست حوزه‎ی تمرکز فعالیت ذهنی خود را کاهش دهید و آن را به ناحیه‎ی بین ابروها ( چشم سوم ) محدود کنید.
 
اگر این فعالیت گشایشی ذهنی را ادامه دهید، چشم سوم خود را تحریک کرده ، آن را فعال خواهید ساخت. تمرکز یکنواخت و آرام شما روی یک شیئ، چشم سوم شما را با انرژی ساطع شونده از آن شیئ هماهنگ خواهد کرد. این انرژی به مرکز بینایی مغز شما ارسال می‎شود و در آنجا بعنوان یک تصویر ( یک نوار روشن از نور رنگی ) تفسیر می‎شود.
توصیه: هر گاه در انجام این عملکرد گشایشی ذهنی، تمرکز و تسلط کافی کسب کرده، آنرا بصورت ذهنی اجرا کنید، متوجه خواهید شد که وزنه‎ی خیالی پشت چشمهای شما در یک سمت آسانتر از سمت دیگر بالا کشیده می‎شود،که معمولاً سمت راست آسانتر است. اصولا‎ً این احساس ناشی از تفاوت بین دو نیمکره‎‎ی مغز شما است که استفاده از یکی به مراتب آسانتر از دیگری است ( نیمکره‎ی غالب ). اگر این مورد برای شما ایجاد اشکال می‎کند، با یک فعالیت چرخشی ذهنی، در جهت چرخش عقربه‎های ساعت در ناحیه‎ی بین ابروها، چشم سوم خود را تحریک کنید. منظور از جهت چرخش عقربه‎های ساعت این است که صورت خود را به عنوان صفحه‎ی ساعت در نظر بگیرید و جهت صحیح چرخش را با آن بسنجید. برای این فعالیت چرخشی نیز از همان فرمان ذهنی عضلانی استفاده کنید که قبلاً برای باز کردن چشمهای خسته به کار می‎بردید. اما اکنون آنرا برای چرخش به کار ببرید، چنان که گویی با حرکت چرخشی یک مداد، این ناحیه را تحریک می‎کنید. بهترین روش این است که برای فعال کردن چشم سوم خود تمرین گشایشی اصلی و این تمرین چرخشی را یک در میان انجام دهید. فعالیت گشایشی ذهنی به هر حال برای هماهنگ کردن چشم سوم شما با هاله لازم است.
 
توجه: به یاد داشته باشید که همه‎ی این تمرینهای محرک انرژی، به آگاهی جسمانی موضعی خصوصاً آگاهی موضعی در سطح پوست وابسته‎اند. برای اینکه این تمرینها مؤثر باشند، باید احساس کنید که آنها واقعاً اتفاق می‎افتند.

 
 




      

تاریخ پرواز جسم به هزاران سال پیش بر می گردد. در ادبیات کهن مشرق زمین ، روایات و داستان های بسیاری از این تجربه نزد عرفا و اساتید علوم باطنی وجود دارد.
داستان قالیچه حضرت سلیمان که در فضا حرکت می کرد، تمثیل تاریخی در این باره است.
در عرفان ایران زمین، گزارش های زیادی از پرواز جسم یا راه رفتن روی آب وجود دارد. در یکی از این روایات که مربوط به « مولوی » عارف و فرزانه بزرگ ایرانیست، می خوانیم


روزی مولوی با پیر ، یا مراد خود « شمس » از مسیری می گذشتند که به رودخانه ای عریض و پر عمق می رسند. شمس به مولوی می گوید باید از عرض رودخانه بگذریم و به آن سوی رودخانه برویم. مولوی می گوید با چی ، اینجا که وسیله ای نداریم.
شمس ، این راز آشنای اندیشناک ، در پاسخ می گوید . تو دست مرا بگیر و ذکر یا «شمس » بگو ما هر دو از روی آب عبور می کنیم.

مولوی نیز که به رسم طریقت علوم باطنی شک به خود راه نمی داد دست استاد بگرفت و ذکر بگفت و از روی آب عبور کرد . مقداری از مسافت که طی شد، مولوی دقت نمود که شمس در زیر زبان ذکر یا علی زمزمه می کند.
مولوی نزد خود فکر کرد؛ حتما ذکر استاد قوی تر است و چرا خود نگوید . اما همینکه به تکرار آن ذکر مشغول شد ، یکباره پایش در آب فرو رفت ، استاد دست او بگرفت و گفت : هر کسی با ذکر مخصوص خود پیشرفت می کند ، تو همان “یا شمس” (یکی از سوره های قرآن ) بگو . سپس هر دو از روی آب گذشتند.

در ادبیات عرفانی ، اینگونه تظاهرات انسانی ، “کرامت” نامیده می شود. کرامت ، معادل واژه سانسکریت سیدهی (sidhi) در یوگاست که به معنی قدرت روحانی می باشد.

استاد ماهاریشی ماهاش یوگی در مبحث سیدهی و کرامت اشاره می کند . در بدن انسان 64 مجرای روشن ضمیری (خردمندی) وجود دارد که سیدی ها (کرامات ) از طریق آن کانال ها و مجاری ، خود را آشکار می سازد. مجموعا حدود 70 سیدهی وجود دارد که ما به تمرین پاره ای از آن ها می پردازیم.

بخشی از آن ها سودمند تر از بقیه است . مثل : اقتدار، دوستی، نامرئی شدن ، دانش لایتنها هی و به هوا پری . در ادبیات عرفانی ایران زمین ، رسیدن به هر یک از این قدرت ها را «مقام یا مقامات » می نامند و معتقدند که شخص در هر مر حله به مقامی می رسد که باید از آن گذر کند وگرنه توقف در آن مقام منجر به عدم پیشرفت روحی و تثبیت در آن مقام می شود.

پاتا تجلی ، حکیم و فرزانه یوگا که بیش از 3 یا 5 هزار سال پیش برای اولین بار تجارب و راز های یوگا را در یک نوشته به نام «یوگا سوترا » گرد آورده در این زمینه می گوید:

سیدی ها موانعی در برابر درک واقعی هستند.
بودا در کتاب دیگانی کایا (Dighanikaya) شرح می دهد که چگونه شاگردانش را از انجام سیدهی باز می داشت . زیرا آن کارها بوسیله غیر بودائیها هم قابل اجرا بود و چرا باید کسی برای اجرا کردن عمل پرواز جسم بودائی شود؟

امروزه در یکی از روش های معروف مدیتیشن موسوم به (T.M) یا تفکر متعادل (trancendental meditition ) که تحت سرپرستی است. از سال 1975 روش پرواز جسم علنی و بصورت آکادمیک در آمده و در طول سال های اخیر شاهد پرواز های دست جمعی در برخی از شهرهای دنیا هستیم.

یکی از مسابقاتی که بدین منظور در واشنگتن برگزار گردید شخصی موفق شد بالاترین رکورد پرواز (75 سانتی متر ) را بدست آورد.

این نتیجه در گرو نوعی تمرکز فکر ، درونگری و رسیدن به مرحله خاموشی فکر و حواس می باشد.

وقتی شخصی ، تمرین مدیتیشن یا مراقبه می کند ، در هفته های نخست شاهد تشتت افکار و پرش حواس است اما بتدریج قادر به کنترل ذهن و آرام کردن حواس می شود. رسیدن به این حالت و موفقیت در آن ، درونگری و اتحاد ذهنی را فراهم می آورد . لحظه ای که افکار کاملا خاموش می شود و حواس متوقف می گردد و شخص به خلا ء ذهنی می رسد ، این اتفاق بزرگی در زندگی روانی فرد است . در این حالت یکباره فرد ، هویت و فردیت خود را از دست می دهد و تنها یک احساس غریبی باقی می ماند ، هشیاری بسط یافته و نامحدود . شخص حس می کند در همه جا گسترش یافته و با همه چیز یکی شده . این مرحله در یوگا تحت عنوان صمدهی (samadhi) یا اتحاد است. وحدت با آگاهی کیهانی (روح کلی ). اما این تجربه اوایل کوتاه و موقت است به همین خاطر ؛ بدان تغییر شکل تدریجی یا کشانیکا (kshanika) یعنی صمدهی موقت گویند . اگر این تجربه بطور مستقیم ادامه یابد، مدت تجربه و حضور این اتقاق ، طولانی تر و دائمی تر می شود و صمدهی دائمی یا نیتیا (nitya) بوجود می آید.

در این حالت ، شخص در هوشیاریهای مختلف و حالت های متنوع زندگی ، حالت وحدت گونه ذهنی را خواهد داشت و در اینجاست که به قولی شاهد و مشهود یکی می شود.

میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست

تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز

در این مرحله ، ذهن دارای انسجام و توان کامل می شود و در چنین شرایطی است که « سیدهی ها » تحقق می یابند.

استاد ماهاریشی ماهاش یوگی می گویند:
« وقتی یگانگی عارفانه بین شاهد و مشهود تحقق یافت و صمدی رخ داد، فرد بر موضوعاتی که تمرکز می دهد قدرت پیدا می کند».

سیدهی ها یا کرامات و یا بعبارت قدرت های روحی ، دو بخش عمده تقسیم می شوند.

1- سیدهی دانش 
2- سیدهی قدرت
سیدهی دانش مثل : توانائی های فهم و درک ، روشن بینی اشراق و الهام . سیدهی قدرت مثل ، روی آتش راه رفتن ، حرکت دادن اجسام با قدرت فکر و پرواز جسم است. در یکی از گزارشات تجارب پرواز جسم می خوانیم « وزش یک انرژی در بدن و سبکی باور نکردنی ، انگار مقدار زیادی انرژی در امتداد ستون فقرات جریان یافته و بینش آن را یافته ام که تا سینه و ستون فقرات را مثل یک نور سفید مشاهده کنم. »

جوزف وید از طریق مصاحبه با پرواز کنندگان دریافت: آنهایی که توفیق پرواز را داشته اند ، می گویند پس از آنکه یکبار بتوان پرواز کرد تکرار آن چندان مشکل نیست ، تا حدی مثل یادگیری شنا کردن.

پرفسور اورم ، جانسون در مورد مراحل تدریجی پرواز می نویسد.



مراحل تدریجی پرواز

مراحل اول: احساس هوشیاری بسط یافته ، انگار شخص در فضا پخش شده است.

مرحله دوم: احساس سبکی (Layhima)
مرحله سوم: احساس حرکت انرژی در امتداد ستون فقرات از پایین به بالا
مرحله چهارم: لرزش بدن یا نفس نفس زدن
مرحله پنجم : جهش قور باغه ای ، شخص غیر قابل کنترل و ناخود آگاه مثل قورباغه این سو و آن سو می پرد (جهش افقی)
مرحله ششم: جهش با کنترل (جهش عمودی ) . شخص در جا می پرد ولی با شدت پایین می آید.
مرحله هفتم : پرواز و توقف کوتاه در فضا و فرود مجدد که با تکرار و ممارست به حرکت در فضا ختم می شود.

یکی از استادان یوگا مراحل جهش و پرواز جسم را به حرکت و راه رفتن نوزاد تشبیه می کند . همانطور که نوزاد اول چهار دست و پا راه می رود بعد چیزی را می گیرد و راه می رود بعد روی دو پا راه می رود . مراحل پرواز جسم نیز عمدتا اینطور است.

نخست بصورت حالت لرزش و تکان های جزیی بدن ،بعد جهش قورباغه ای ، بعد جهش عمودی . نهایت حرکت و توقف در فضا .

تکنیک پرواز جسم
راز و دانش اصلی « پرواز جسم » در یوگا در « کندالینی یوگا» نهفته است.

کندالینی یوگا ؛ دانش مربوط به شناخت انرژی بنیادین انسان وکنترل آن می باشد. در «کندالینی یوگا » اسرار محل تمرکز یافته انرژی و تکنیک های بیداری این نیروها و نهایتا نحوه استفاده از این نیروها بر ملا می شود. بر این اعتقاد ، انرژی بنیادین در پائین ترین قسمت ستون فقرات تقریبا در نزدیکی نشمینگاه تمرکز یافته و بعبارتی همچون ماری که سه دور به دور خرد حلقه زده است خوابیده است.

کندال در زبان ساسنکریت بمعنای گودال است . و آن محلی بوده است برای نگهداری آتش در قدیم . وقتی شما با تمرینات تمرکز فکر و مدیتیشن توانستید به درون خود راه یابید و بر نقاط داخلی بدن و انرژی نهفته اثر گذار باشید. می توانید این انرژی را فعال نمائید . اگر بخواهیم برای درک و حس کردن این مطلب مثال قابل لمس بزنیم می توانیم این حالت را به فعال شدن انرژی و نیروی جنسی تشبیه کنیم : انرژی جنسی هم در ما نهفته و خفته است ولی وقتی به کمک ذهن یا تجربه واقعی آن را تحرک می کنیم ؛ به تدریج حرارت و نیروئی درون ما زنده می شود و ما از آن لذت می بریم . انرژی کندالینی هم وقتی بیدار می شود ، مشابه چنین جنبشی را در انسان بوجود می آورد. زمانیکه انرژی کندالینی فعال می شود بطور عادی در امتداد ستون فقرات به بالا صعود می کند و شما حرکت آن را احساس می کنید اما این صعود در همه افراد یکسان احساس یا تجربه نمی شود. بعضی ها داغی زیادی در داخل لگن احساس می کنند.

برخی مورمور شدن یا حالات تیک و جنبش های عضلانی پراکنده را تجربه می کنند. عداه ای هم ممکن است این بر انگیختگی ها را نه بصورت جسمانی یلکه بیشتر عاطفی و روانی احساس کنند و دچار تغییرات خاقی یا هیجانی شوند مثلا احساس اینکه می خواهند گریه کنند . خنده کنند ، جیغ بکشند یا شور عشق زیاد را تجربه کنن و این تفاوت ها به عوامل مختلفی بستگی دارد که یکی از آن ها نوع تحریک انرژی و نقاط چاکرای مورد نظر است.

وقتی انرژی فعال می شود و به بالا صعود می کند عموما در مسیر اصلی خود یعنی از نقطه نشیمنگاه تا سقف سر از 7 نقطه اصلی که حوز ها یا میدان های مخصوص انرژی است می گذرند. این میدان ها یا چرخه ها را در یوگا «چاکرا » گویند.

هر نقطه چاکرا از میان این 7 نقطه ، دارای خصوصیات خاصی است و فعال شدن هر چاکرا خواص خود را باز می نماید.

تمرین کننده «کندالینی یوگا» بعد از اینکه این انرژی را فعال کرد و در مسیر عمودی از پائین به بالا قرار داد باید آن را به تدریج از این چاکراها بگذارند و قتی به این امر موفق گردید می تواند مطمئن گردد برحرکت و هدایت این نیرو کنترل و تسلط یافته است.

در قبل به سیدهی ها یا کرامات اشاره داشتیم و در اینجا بایذ بگوئیم که ظهور هر سیدهی منوط به تحریک نقاط خاصی است و در واقع ممکن است برای هر سیدهی یک یا بیش از یک نقطه موثر باشد . در کتاب کشفیات روانی پشت پرده آهنین نوشته لین اسکرو در می خوانیم ؛ هر که چاکرای آناهات را در قلبش بیدار کند می تواند در هوا راه رود.

در سیدهی یا کرامت پرواز جسم ؛ عموما 3 نقطه یا 3 چاکرا تاکید شده است.

1-مولادها را
2-آناهات
3-آجنا

برای حصول نتیجه باید مدتی مدیتیشن کرد. همزمان تمرینات یوگا ( آساناها ، پراندیاما ) را اجرا نمود و برای بیداری کندالینی تمرینات مخصوصی نظیر باندها ، انقباض و فشار آوردن بر نقاط چاکرا، نهایتا ذکر خوانی مخصوص هر چاکرا را با روشی مشخص اجرا نمود . کم کم شما متوجه جنبش انرژی در بدن خواهید شد . سپس می توانید سراغ تمرینات اختصاصی چاکرا به فرض پرواز جسم بروید یوگا و مدیتیشن می کنید و بعد روی 3 چاکرای مخصوص پرواز عمل می کنید.

در این وضعیت برای کمک می توانید در حالیکه نشسته اید ( در حالت لوتوس یا نیمه لوتوس)

قدری بدن خود را مثل پاندول ساعت به نوسان در آورید و یا قدری خود را از ناحیه کمر یا نشیمنگاه تکان دهید و این تکان ها خوب است با هارمونی درونی و احساس درونی از حرکت هماهنگ گردد. کم کم شما شروع به جهش کردن می کنید ، البته برخی ممکن است قبل از آن شاهد احساس و تجربه تکان های شدید باشند.

مواظب تنفس و قلب خود باشید . احتمال دارد برخی دچار ضربان های شدید شوند برای این منظور خوب است همواره حرکات یوگا را انجام دهید تا بدن شما قوی و آماده باشد. استرس ها و فشارهای هیجانی روزمره را کم کنید.

قدری رژیم غذایی را رعایت نمائید کمتر با صحبت کردن انرژی خود را تلف کنید . تا آنجا که ممکن است روزانه مدیتیشن را انجام دهید . شما نیز خواهید توانست پرش و پرواز جسم داشته باشید.

هدف اصلی سایت

بالا بردن سطح وعمق دانش




      

با سلام اینکه هرکس به انحرافات کشیده میشه چه کوچیک چه بزرگ این ها همش احساس فضایی خالی در فضای احساسات که باید جای آن چیز دیگر بود مثلا وجود پدر ومادر   که خالی بوده و هر چقدر که این فضا بزرگ تر باشه انسان اونو با چیز هایی از قبیل ناراحت کردن دیگران پر میکنه

پس  باید دانست که میشود اینرا با خداوند فضا راپر کرد چون در نبود خلا خداست که باعث 

از بین رفتن کمبود ها میشود 

این یک پاسخ تسریع شده بود 

کوتاه مختصر مفید




      

با سلام همه ی ما حتی یک بار هم نشده به معنای زندگی فکر کنیم آیا باید مثل حیوان بمیریم یا مثل چیزی که میخوایم  بیایید در چند درنگ این لحظات بامن در طی این مسیر مطلب همراه شویم...

زندگی برای هر کس معنای خاصی دارد. این مسئله به نحوه نگرش و افکار هر انسان، ارتباط مستقیم دارد. یعنی هر انسانی زندگی را به گونه ای می بیند که در مورد آن فکر می کند. هرچند نکته ای در این میان وجود دارد و آن این است که خلقت انسان به گونه ای است که کمال طلبی و هدفدار زندگی کردن، در ذات اوست. اما این خصلت ذاتی هم ممکن است به دلایل متعددی در نهاد برخی از افراد نهفته بماند و به فراموشی سپرده شود.

به طور کلی این مطلب برای اغلب افراد صادق است که بیهودگی و بی هدفی در زندگی، آنها را راضی نمی کند و مسلما اگر زندگی معنایی برای انسان نداشته باشد، زنده بودن یک انسان ارزشی نخواهد داشت. هرچند که همه امکانات زندگی کردن فراهم باشد.

دلیل ایجاد حس نارضایتی در زندگی به خاطر نداشتن یا کمبود رفاه نیست. چه بسیار افرادی که در زندگی ساده و حتی سختی قرار دارند، اما از زندگی راضی هستند و از لذتهای زندگی شان بهره می برند. آنچه مشخص است اینکه ناکامی در دریافت معنای واقعی زندگی است که موجب احساس ناامیدی و یاس در زندگی می شود.

می توان اینطور بیان کرد که زندگی دارای دو بعد است. یک بعد به معنای مادی و بعد دیگر معنوی است. آنچه مهم است اینکه هر انسانی کامیابی خود را بیشتر در کدام بعد ببیند. مسلما چیزهای مادی جزئی از زندگی هستند که فناپذیر و نابود شدنی هستند ولی مسائل معنوی، پایدار و فناناپذیرند. همان طور که روح انسان هم فناناپذیر است و با مرگ از بین نمی رود.

چه بسیار افرادی که به لحاظ مادی و رفاهی از بهترین امکانات برخوردار بوده و در نهایت دچار بحران هویت شده اند و گرفتار سرگشتگی و ناامیدی. همچون پسری 22 ساله که در بخشی از خاطرات خود اینطور بیان می کند:

" هرچند تمام کارهایی که جامعه برای خوشبخت شدن دیکته می کند، انجام داده بودم، اما هیچ دلیلی برای ادامه زندگی نمی یافتم. نمی دانستم چرا زنده ام و چرا زنده بودنم می تواند مهم باشد. زندگی هیچ معنایی برایم نداشت. این بحران شک و پریشانی کم کم به تمامی جنبه های زندگی ام کشیده شد."

با خود فکر می کردم، آیا به راستی زندگی کاملا نسبی است؟آیا همه اش همین است؟ پنجاه-یا هشتاد سالی از این خوشی ها و ناخوشی های زودگذر استفاده کردن، کار کردن، خوابیدن، خوردن، لذت بردن از خوشی های زمینی و همین. و بعد انگار نه انگار که روزی زنده بوده ای؟! اگر چنین است پس اصلا چرا باید زندگی کرد؟چرا باید برای زندگی بی هدف تلاش کرد؟چرا باید خوب بود؟چرا باید به فکر سلامتی بود؟

هر چه بیشتر می گذشت همه چیز بیشتر غیرقابل تحمل می شد و مرا به این نتیجه می رساند که زندگی به راستی ارزش زیستن ندارد. 1

این عبارات نشان دهنده این هستند که بعد روحانی و معناگرایی زندگی تا چه میزان در ایجاد احساس نشاط و شادابی در زندگی تاثیرگذار است.

نویسنده ای به نام آلپورت می گوید: "امروزه در اروپا، روان شناسان و روان پزشکان، آشکارا از فروید(که ناکامی جنسی را علت ناراحتی های روانی می داند) روی برگردانده اند و به "هستی درمانی" روی آورده اند که مکتب "معنا درمانی" یکی از آنهاست.  2

بحران معنا در زندگی امروز به یکی از اصلی ترین دغدغه های بشر تبدیل شده است. همین امر به اضافه احساس کمبود معنویات در زندگی موجب شده تا به سمت ایجاد مامنی در این زمینه ها باشند. به این ترتیب بسیاری از علوم بشری ساخته شده تا نیازهای روحی و معنوی را پاسخ دهد در حالیکه این راهکارها هم اثر موقتی دارند. چرا که منشا الهی ندارند.

بحران بی معنایی در زندگی بسیاری از افراد وجود دارد و آنها را آزار می دهد. اینکه نمی دانند برای چه پا به این دنیا گذاشته اند و چه باید بکنند. برخی دیگر هم با بحرانی به نام ناتمام ماندن معنا مواجه می شوند. یعنی برخی از افراد برای زندگی معنایی را در نظر داشته اند ولی زمانی که به آن می رسند، آن را بی ارزش تر از آن می دانند که به خاطرش زندگی کنند. این بدان معناست که مسائل موجود در ذهن این افراد نمی تواند توجیه کننده زندگانی آنها باشد. به این ترتیب نمی توانند فلسفه مرگ و حیات را برای خود تعریف کنند و همین امر موجب افسردگی شان می شود.

آنچه مهم است دریافت این مطلب است که باور داشته باشیم که معنای زندگی باید باارزش تر از خود زندگی باشد و آنچه قرار است فلسفه زندگی را توجیه کند باید فراتر و والاتر باشد. می توان گفت که معنای یک زندگی به یک معامله شباهت دارد که منفعت و سود، آنرا توجیه پذیر می سازد.

مسلما توجیهی وجود ندارد که کسی بخواهد در معامله ای زیانبار شرکت کند.
هر کاری که می خواهد انجام شود باید فایده ای داشته باشد که در غیر این صورت، انجام آن بی معناست.

در مورد معنای زندگی هم همین بحث مطرح است. آنچه انسان به خاطر ان به دنیا می آید و از دنیا می رود، باید ارزشمندتر از زندگی باشد که در غیر این صورت انسان دچار خسران و ضرر شده است. آنچه مهم است حیات جاودان انسان است که به سرای آخرت مربوط می شود. هرچه در این دنیاست به خاطر انسان است و ابزاری برای اینکه به حیات واقعی خود برسد.

چنانچه پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله) می فرمایند:
"همانا دنیا برای شما آفریده شده و شما برای آخرت. 3

پس شایسته است که ارزش واقعی خود و هدف متعالی را در زندگی پیدا کرده و آنرا دنبال کنیم.

1-به نقل از کتاب "رضایت از زندگی " نوشته عباس پسندیده. برگرفته از روان شناسی شادی.ص13/2-برگرفته از کتاب انسان در جستجوی معنا، ص4./3- به نقل از میزان الحکمه،ج4،ص1692/ تبیان




      
<   <<   6   7      >




گفته : ,

------------------------
:
نظر شما
نام شما:
پست الکترونیک:
وب سایت:
کد تایید:
لطفاً پیام های غیر مرتبط با مطلب این صفحه را از قسمت تماس با ما ارسال کنید