سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منکوئیل
بسم الله الرحمن الرحیم با درود فراوان نسبت به خوانندگانان عزیز تمام این مطالب این وبلاگ جهت بالا بردن معلومات افراد خواننده می باشد و کاربرد وجهت گیری های خاص(سیاسی/اجتماعی/دینی/.....)ندارد.این مطالب جهت بالا بردن معلومات وجمع آوری تمام نقاط دانشی و اجتماعی جهان ترک وغیره در این بلاگ میباشد.اگردر نوشتن دچار خطایی(مثلا نکاتی بی حرمتی چون این مطالب از روی ویکی پدیا نوشته میشود) شدیم ما را در بر طرف کردن آن یاری دهید .جهت اینکه وبی مطیع دل شما ساخته وتهیه شود در نظر سنجی و گذاشتن پیام مرا یاری فرمایید. ودر زمان آنلاین بودن پشتیبانی آنلاین در وبلاگ میتوانید سوالات خود را مطرح نمایید.با رفتن به سایت میتوانید با عضویت در آن مطالب خود را جهت قرار دادن در سایت و وبلاگ مرا یاری کنیدباتشکر نویسنده منکوئیل................................ ارزش هر کس به اندازه دانش اوست

در استانبول متولد (D.1991) 
ارتفاع 1.61 
وزن 48 
ابعاد بدن 88-60-91

3 سال از موسیقی ادامه داد علاقه به ECA را می توان در مقاله اطلاعات ما در بر داشت شما در مورد نخبگان تعجب. از نخبگان جهان در استانبول در سال 1991، معلم پیانو 3 ساله، که با مادر خود را آغاز کرد. در حالی که ادامه کار بر روی موسیقی برای پیانو و سلفژ، او در سال 1998 وارد هنرستان امتحان، او موفق به کسب جایزه اول را در بخش پیانو. علاقه جدید است "شوک من باش" که مجذوب هر کس با هنرمندان است کلیپ می تواند در یک زمان کوتاه نمی شود فراموش هنرمندان شد. پیشنهاد ما ECE استعداد زندگی و موفقیت در حرفه خود شناخته شده است.

جوانه Co?kuner از گرفتن درس باله، او تا حدود 8 سال از باله و آموزش رقص ادامه داد. این خواننده از گروه شروع به ساختن خودش، او در دبیرستان بود. درجه E در زمینه های مختلف در مسابقات موسیقی شرکت سال تحصیلی ها شروع به گرفتن درس های آواز خصوصی در سال 2006 و Levent ارسلان.

در سال 2010، موسیقی ترجیح داده شده توسط دور، دانشگاه Bahçe?ehir برنده دانشکده حقوق. هدف، و همچنین موسیقی بود برای اطمینان از موفقیت در زمینه های علمی.

شاعران ملاقات در سال 2011 نقطه عطف زندگی موسیقی شرقی بود.

محصولات تولید شده شرقی، تولید شده توسط اوزن شرقی ساخته شده توسط اولین آلبوم ECA را منحصر به فرد این چیزی است که DUH!این محل در تمام فروشگاه های موسیقی پس از یک سال کار فشرده در زمان. و همچنین از لحاظ عاطفی در حال حرکت آهنگ در آهنگ یک مخاطب کاملا جدید منحصر به فرد آلبوم شش آهنگ ECA برسد. مطالعات پیانو 3 ساله آغاز شد ECE حرفه ای موسیقی ها شروع سال گذشته پس از دیدار با یک حس واقعی از اوزن شرقی، تصمیم گرفته تا آلبوم به زودی.

"این چیزی است که DUH!" آلبوم، نام خانوادگی شرقی بیش از یک شگفتی دوم. ECA در آلبوم منحصر به فرد "آیا می توانم تشکر از شما و اشعار« آرماگدون "از آهنگ در حالی که حمل ECA شرقی یک ظاهر طراحی شده امضا و طراحی لباس از آلبوم Canan شرقی. همه لباس های شرقی به خصوص Canan Canan ECE شرقی به کار منحصر به فرد آلبوم تصویر طراحی شده است، ECA شرقی و بهار Özu?ur حمایت بود.

تا کنون، "عشق چگونه بسیاری از نهادهای پوشیدن،" "مسیر،" "زائر"، "فرشته"، "بی تسمه از" به عنوان نویسنده از بازدید کنندگان دنیز Erten، ECE ظهور به عنوان معمار از این آهنگ خروجی منحصر به فرد. ECE مربیگری آوازی شده یکی از مهم ترین خواننده مرد ترکیه انجام سیهان Okan است. شرقی است آلبوم عکس پوشش قینان و شاعران شرقی کشیدن آخرین آلبوم خود را در زمان زنبور عسل Canda?. 
ECA اخیرا اغلب ما می بینیم ها برنامه پخش رادیویی در کینگ زنده در تلویزیون.

ترجمه شده توسط گوگل




      

عطر متناسب با ماه تولد شما

 

 

جدیدترین و پر فروشترین عطرهای مردانه

 

 

 

 

 

 

 

در اینجا به پرفروش ترین و جدیدترین عطرهای دنیا اشاره می کنیم که می توانید با خرید برای خود یا همسرتان، از رایحه جذاب و دلپزیر آنها لذّت ببرید:

1- جان وارواتوس: می گویند که حتّی مرده هم از بوی آن زنده می شود! بیشتر مردم، همواره از بوی این عطر، پرس و جو و تعریف می کنند، این عطر به دلیل گرم بودن آن، مناسب برای فصل زمستان است، محتویات آن شامل اسانسهای: خرمای مدجول، برگهای درخت تمبرهندی، عصاره ی تخم گشنیز، گل کلاری ساج، آجوآن هندی، اورامبر و رایحه ی چرم می باشد.

2- اچ ام (تولید هانی موری)، حاوی اسانس های متنوعی از گلها و گیاهان، که اساس آنها بیشتر شامل، یاس، لیمو، اسطوخودوس(سنبل)، وانیل و شکلات است.

3- لو ایو دی سی، این عطر، بسیار خوشبو (بوی جنگل و درختان آن) و ماندگار است، اسانس آن شامل، گل شاه پسند، نارنگی، سرو، اسانس گیاه یازا، گشنیز، کلاری ساج، گل شمعدانی، زنبق آبی، جوز، زعفران، دارچین سیلان، تنباکو عنبر، وتایور، نافه مشک است.

4- بلک کد( تولید جورجیو آرمانی )، عطری ملایم و سنگین برای تمام روزهای هفته، حاوی اسانسهای، لیمو، ترنج، عطرهای گیاهان مدیترانه ای، چوب گایاک، تخم تونکا.

 

 

5- آکوآ دی جیو (تولید جورجیو آرمانی)، عطری سبک و نشاط آور و مناسب برای فصل تابستان، در سالهای اخیر همواره جزء پرفروش ترین عطرها می باشد، شامل اسانس های دریایی و ماندارین(نوعی رایحه ی چینی)، ترنج، نرولی، خرمالو، رزماری، گل لادن، یاس، عنبر، نعناع هندی و زیستوس است.

6- آکوآ ( تولید بولگاری)، بوی آن تقریباً شبیه عطر های “آکوآ دی جیو”، “کیتون” و “فارنهیت” است، اسانس آن حاوی عصاره ی، ماندارین(نوعی رایحه ی چینی)، سانتولینا، پوسیدونیا و عنبر است.

7- سین جان آنفورگیوبل، کاملاً مردانه و رایحه ای میوه ای دارد، حاوی، لیموی سیسیلی، شامپانی، ریحان توسکانی و عرق نیشکر است. واژه ی “آنفورگیوبل” در این عطر به دلیل خاصیّت ماندگار بودن آن است.

8- کلین من، همانطور که از نام این عطر پیداست، رایحه ی این عطر نشاط آور و خنک است، اسانس آن شامل، گریپفروت قرمز، اسطوخودوس انگلیسی، تمشک وحشی، میخک، لیمو، اولیبانام، نعناع هندی و نافه مشک است.

9- هوگو (محصول هوگو باس)، هوگو عطری سلیقه ایست، بعضی عاشق آن و برخی دیگر از آن متنفرند!، این عطر رایحه ای مرطوب (شبیه بوی صنوبر و کاج در جنگل) و تقرییاً شبیه عطر “آکوآ دی جیو” و “ورساچه گرین جین” است، اسانس آن حاوی، سیب سبز، صنوبر، نعناع، برگهای سرو، یاس، اسطوخودوس، ساج، جوانه ی میخک می باشد.

10- تاچ فور من (محصول بربرری)، با رایحه ای جدید، سبک و بسیار خوشبو، تابستان امسال از فروش خوبی برخوردار بوده است، این عطر حاوی اسانس، آرتمیسیا، برگهای بنفشه، برگهای درخت ماندارین، فلفل سفید، سرو ویرجینا، جوز، ریشه ی وتیور، دانه ی تونکا و حاوی نرم کننده پوست است

 

منبع-خردنیوز

 

 

 

نظرات (0)

 

 

عطر مشک چگونه تولید می شود؟ + تصاویر

نویسنده: smr shayesteh - 1389/11/14

عطر مشک چگونه تولید می شود؟ + تصاویر

 

علاوه بر استفاده از مشک به عنوان عطر، می توان از آن به عنوان داروی آرامبخش و یا برای کاهش سردرد و درمان سرما خوردگی و نیز برای تقویت قلب و معده و چشم به کار می رود.

به گزارش صفحه عربی تابناک، مشک در طول تاریخ بشریت به عنوان یکی از خوشبو ترین و معروف ترین عطرها به شمار می رفته و امروزه نیز طرفداران خاص خود را دارد. مشک از کلمه عربی "مسک" نشأت گرفته است. مشک یکی از معدود عطرهایی است که منبع آن حیوانی است.

 

آهویی که مشک از آن گرفته می شود با نام علمی Moschus moschi ferus شناخته می شود. این حیوان آهویی است با قد یک متری، قهوه ای رنگ و سرعتی بالا که شکارچی ها به سختی می توانند آن را شکار کنند. این حیوان بیشتر در ارتفاعات کوه های جنگل هیمالایا زندگی می کند. این نوع آهو در مناطقی همچون تبت، سیبیری، شمال غرب چین و برخی مناطق مرکزی آسیا نیز یافت می شود. تنها در زمان های خاصی از سال مانند زمستان می توان مشک را از بدن این آهو بدست آورد زیرا در زمستان مشک که در اصل به صورت مایع است، جامد می شود.

 

 

 

مراحل تولید مشک

 

پس از شکار این نوع آهو توسط شکارچیان، آن را ذبح کرده، کیسه یا غده مشک را از شکم او خارج کرده و در معرض آفتاب روی سنگ مسطح پهن کرده و یا در روغن داغ شده خشک می کنند. روش دوم بدست آوردن مشک، بدون شکار و ذبح انجام می گیرد. این کار زمانی صورت می گیرد که این غده به قدری بزرگ می شود که باعث درد آهو شده و او با ساییدن بدن خود به سنگ، پوست خود را پاره کرده و غده را از بدن خود خارج می کند. پس از آن شکارچیان که از محل آن با خبر شده، به جمع آوری آن می پردازند.

 

رنگ مشک مشکی است و بسیار کمیاب و گران قیمت است. این مسأله باعث شده که فروشندگان آن را با مواد دیگری مخلوط می کنند تا وزن آن زیاد تر شود. مشک مقدار زیادی ماده "کافین" دارد از همین رو برخی ها به جای چای یا قهوه از آن استفاده می کنند اما بررسی های انجام شده نشان می دهد که خوردن زیاد آن باعث ایجاد خلل در دستگاه عصبی افراد می شود.

 

 

 

 

 

فواید و کاربردهای مشک

 

علاوه بر استفاده از مشک به عنوان عطر، می توان از آن به عنوان داروی آرامبخش و یا برای کاهش سردرد و درمان سرما خوردگی و نیز برای تقویت قلب و معده و چشم به کار می رود.

 

گفتنی است نام "مشک" در قرآن کریم نیز ذکر شده و خداوند متعال از کلمه "مشک" برای صفت ابرار و افراد نیک استفاده کرده است.

 

در آیه 26 سوره مطففین آمده: « تعرف فی وجوههم نظرة النعیم * یسقون من رحیق مختوم * ختامه مسک وفی ذلک فلیتنافس المتنافسون » ترجمه: از چهره هایشان (ابرار) آثار خرمی و خشنودی هویداست * آنها از نوشیدنی پاک نوشانده می شوند * مهری که بر سر سبوی نوشیدنی نهاده شده از مشک معطر است و آنها مشتاقانه آن عطر را استنشاق می کنند.

نظرات (0)

 

 

خواص معجزه آسای دود کردن عود

نویسنده: smr shayesteh - 1388/9/14

 

خواص معجزه آسای دود کردن عود

 

 

 

 

 

 

 

توصیه می کنیم خواندن این مطلب بسیار جالب را از دست ندهید زیراارتباط بین عود و پزشکی اثبات شده است یعنی عود در طبابت کاربرد فراوان دارد 

 

عودها در شکلهای مختلفی عرضه می گردند: چوبهای خام, علفهای خرد شده, پودر یا به شکل مایع و روغن. اما آنچه امروزه ما از عود در ذهن داریم عودهای مخروطی و شاخه ای می باشد. عودهای مخروطی توسط ژاپنیها در اواخر سال 1800 میلادی عرضه شد. عودهای ماسالا و شاخه های جاس بوسیله بودائیها حدود سال 200 بعد از میلاد از هندوستان به چین وارد شد. از زمانهای بسیار دور عود در آیین های مذهبی بکار می رفته است. ساخت عودهای گیاهی هنری باستانی و چیزی جز هنری مقدس نبوده است. عودها نه فقط برای از بین بردن بوهای بد و پراکندن بوی خوش بکار می رفت, بلکه برای دور کردن روحهای پلید نیز(درآیین بودا) بکار می رفته است. عود بطور سنتی از صمغ و کندر و چوبهای معطر, پوست درختان, دانه ها, ریشه ها, علفها و گلها ساخته می شوند. کتیبه ای مصری متعلق به 1530 قبل از میلاد مسیح استفاده از عود را ذکر کرده است. چوبهای خوشبویی مانند چوب صندل و روغنهای گیاهان و علفها به عنوان بوهای طبیعی مورد استفاده قرار می گرفتند. شاید مشهورترین عطرهای طبیعی کندر و صمغ بودند که بطور اخص در سومالیا یافت می شده است. عطرهای طبیعی در معابد هندوها , بودایی ها, و آیین های رسمی چینی ها و آیین های شیتو در ژاپن بکار می روند. استفاده از عود در یونان باستان در اوایل قرن 8 قبل از میلاد مسیح رایج بوده است. 

 

 

 

خواص درمانی عود:

 

 

 از دیدگاه گیاه درمانی, عودهای گیاهی به علت خواصشان استفاده می شده اند تا ایجاد بوی خوش در فضا که البته با توجه به خواص غریب عود همچنان مورد استفاده نیز می باشند.

بسیاری از گیاهان و علفهای دارویی به خودی خود بویی ندارند و باید حتما سوزانده شوند. عود و گیاه درمانی همواره با هم همراه بوده اند. قدیمی ترین منابع مربوط به گیاه درمانی و عود به "وداهای" هندی باز می گردد. بوداییها در طب "آیوراودا" از عود به عنوان وسیله ای معجزه گر استفاده می کنند.

 

 تحقیقات گسترده دانشمندان, پزشکان و بزرگان گیاه شناسی بر روی عود ویژگیهای زیر را به اثبات رسانده است:

 * روایح مطبوع موجود در عود, فرد را فعالتر و سر زنده تر ساخته و باعث ارتباط شخص با درون خود می شود(مراقبه)

* استنشاق روایح مطبوع باعث ایجاد و ارسال پیامهای عصبی در مغز و کل سیستم عصبی و دریافت واکنشهای مثبت می شود.

* سوزاندن عود خود به تنهایی یکی از درمانهای اثر بخش برای جلوگیری و رفع استرس, ایجاد آرامش و تمدد اعصاب, رفع خستگی و بسیاری از بیماریهای دیگر می باشد.

* سوزاندن عود باعث دور شدن امواج و انرژیهای منفی موجود در محیط می شود.

* همانطور که گفته شد رایحه درمانی قدمتی افزون بر5 هزارسال دارد. رومیان و مصریان از آن به عنوان ماده ضد عفونی کننده, ضد باکتری و دارویی برای درمان زخم کمک می گرفتند.

* ترکیبات معطر طبیعی گلها و گیاهان که درعود یافت می شود, از طریق مژکهای موجود در بینی وارد سیستم لیمبیک مغز و قسمت مخاطی هیپوتالاموس شده و با تحریکات اعصاب بویایی این قسمت که مسئولیت احساسات, تنفس, ضربان قلب, غدد درون ریز, حافظه و یادگیری را بر عهده دارد, تاثیر قابل توجهی بر روحیات و خلق و خو می گذارد.

* عصاره معطر گیاهان موجود در عود بدلیل ساختار تشکیل دهنده شان که معمولا شامل آلدئیدها, کتونها, استرها, است, نقش بسزایی در سلامت جسم و ذهن دارند. البته هریک از رایحه ها خاصیت ویژه ای دارند.

* برخی مثل اطوخودوس که حاوی آلدئیدها هستند اثرات ضد التهابی داشته, آرام بخش و ضد ویروس هستند برخی دیگر از عصاره ها مثل یاسمن, مشک و رز و لیموباعث هوشیاری و افزایش تمرکز و یادگیری می شود.

* رایحه درمانی توسط عود یکی از بی خطرترین ,کم هزینه ترین , ارزان ترین و اثر بخش ترین متدهای درمانی می باشد یعنی برای انجام آروماتراپی (رایحه درمانی) در خانه به راحتی می توان از سوزاندن عود استفاده کرد. همانطور که گفته شد عودهای مختلف با روایح متفاوتی که دارند علاوه بر خوشبو کردن محیط کارهایی خاص خود را نیز انجام می دهند.

 

نظرات (2)

 

 

رایحه درمانی

نویسنده: smr shayesteh - 1388/1/18

رایحه درمانی

 

آروماتراپی

 

تاریخچه آروماتراپی

 

بنابر ترجمه متون باستانی مصر و چین، هزاران سال قبل از میلاد مسیح، کاهنان و پزشکان از روغن استخراج شده گیاهان برای درمان استفاده می کردند. این نشان دهنده آن است که روغنهای اساسی اولین داروهای شناخته شده می باشند. فراعنه مصر باستان در ازای روغن نیلوفر آبی- بردگان، طلا و اشیاء ذی قیمت دیگر را به پادشاهان هند می دادند. بنابراین روغنهای اساسی در برهه ای از تاریخ بسیار ارزشمندتر از طلا بوده است.

 

مصریان از عطرها استفاده شخصی می کردند ویا از آنها درمعابد و اهرام استفاده می کردند.کاهنان اعظم مصری از روایح برای گشودن ذهن ناخودآگاه و بالابردن توانایی برای ارتباط با دنیای روحانی استفاده می کردند. در سال 1817 طومار 870 فوتی از جنس پاپیروس کشف شد که به 1500 سال قبل از میلاد مسیح بازمی گشت و آن را طومار پزشکی می خواندند.

 

این طومار 800 نسخه گیاهی را شامل می شد. طومارهای دیگری هستند که نشان می دهند مصریان در درمان 81 بیماری مختلف موفق بوده اند. بیشتر معجونهای مورد استفاده آنها شامل عسل و صمغ می شد صمغ درمومیایی کردن ونگهداری اجساد بکار می رفته زیرا که از رشد باکتری ها جلوگیری به عمل می آورده است.

 

روغنها و اسانسها همانطور که برای درمان بکار می رفتند به عنوان عطرهای اغواکننده و جذاب نیز بکار گرفته می شدند. ملکه کلوپاترا در آب معطر حمام می کرد و بادبانهای کشتی خود را برای اطلاع ورودش به عطر آغشته می کرد. وقتی مقبره پادشاه توت آنخ آمون(از فراعنه مصر) را در سال 1922 گشودند، 350 لیتر روغن را در کوزه هایی یافتند که در آنها با صمغ گیاهی محکم شده و روغن مایع در بهترین حالت ممکن ذخیره شده بود. رومیان نیز نقش بسزایی را در تاریخ روغنهای اساسی بازی کرده اند. آنها بیشتر این روغنها را در معابد و عمارتهای سیاسی می سوزاندند ویا تبخیر می کردند. در حمام نیز لوله­های گرمی حاوی این روغنها با عطر دلخواهشان وجود داشت. برای ریشه کن کردن نوعی بیماری لثوی با نام انگلیسی(Palque) در آتن، 200 سال قبل از میلاد مسیح، طرفداران بقراط درکل شهریونان اسانسی خوشبورا برای جلوگیری از شیوع بیماری سوزاندند. تا قرن 12 تقریبا همه دیرها و صومعه ها در اروپا داروهای گیاهی در باغشان پرورش می دادند. و برخی از این گیاهان راه خود را به مراسم تدهین گشودند. در قرن 16 طبیبی از ورونای ایتالیا موفق شد با استفاده از روغنهای خوشبو شهر را از خطر بیماری (Palque) (پلاک) نجات دهد و بدین ترتیب در شهر به افتخارش مجسمه ای از او را در میدان شهر قرار دادند.

 

از روایح و عطرها به عنوان چیزی مقدس استفاده می شده است. در سال 1187، صالح الدین ایوبی فاتح قدرتمند مسلمان بعد از بازپس گیری اورشلیم از صلیبیون بیت المقدس را با آب رز تدهین کرد. کلیسای رومی، کاتولیک و ارتودکس اروپای شرقی هنوز هم از کندر و عودهای دیگر برای خوشبو کردن هوا استفاده می کنند.کندر به عنوان روغنی مقدس در مراسم مذهبی خاورمیانه بکار می رود و هزاران سال است که در مراسم مذهبی بکار گرفته می شود. در دوران مسیح به عنوان روغن مقدس با قدرتی شفابخش شناخته شده بود.(او را پرستش کردند و هدایای طلا و کندر و صمغ به وی گذرانیدند.)

 

از عهد عتیق تا زمان مسیح، منابع زیادی مبنی بر ارزشمند بودن روغنها وجود دارد. در عصر تاریک (476-1000 ) (Dark ages بعد از میلاد مسیح) و زمان سوزاندن کتابخانه های اسکندریه و دیگر مناطق، بیشتر این علوم از بین رفتند. و تنها از طریق صنعت تولید لوازم آرایشی وعطرسازی این علم با ارزش به ظهور خواهد رسید.

 

 

 

نظرات (0)

 

 

بوی خوش

نویسنده: smr shayesteh - 1387/11/10

بوی خوش

 

 

 

 آلن هریس محقق و استاد دانشگاه ، درباره اهمیت رایحه و حس بویایی می گوید:"حس بویایی شما، در مغز و دقیقا در منطقه احساسات اولیه واقع شده است.

به همین علت است که ارتباطات بویایی تشکیل شده در دوران کودکی ، می تواند شخصیت رفتاری شما و سازه های ثبت آن را در دوران نوجوانی و جوانی شکل دهد. 

 

بنابراین آن بوی خوشی را که حس می کنید لحظات بسیار شادی را برای شما به وجود می آورد ، انتخاب کرده و ببینید که " رایحه " شخصیت شما چه رنگ و بویی دارد !؟

 

تذکر :برای شناخت صحیح پاسخ تست و مبهم نبودن . از گزینه های زیر ، فقط یک گزینه را انتخاب نمایید 

------------ --------

گزینه یک - بوی کلر در استخرهای بزرگ 

 

گزینه دو - بوی کباب ، همبرگر و ... 

 

گزینه سه - بوی سبزه و گل 

 

گزینه چهار - بوی کرمهای ضدآفتاب 

 

گزینه پنج - بوی بچه کوچک

 .

 .

 .

 .

 .

پاسخ تست :

 

گزینه یک - بوی کلر در استخرهای بزرگ 

 

مطالعات نشان می دهد کسانی که بشدت به بوی تند و تیز کلر در آب استخر علاقه مندند افرادی مخاطره جو و اهل ریسک هستند که مدام به دنبال کسب تجربیات جدید هستند.شما عاشق تجربه کردن و در نتیجه شوکهای غیر آشنایی هستید که یکباره بر شما فرود می آید. 

 

گزینه دو - بوی کباب ، همبرگر و ... 

 

تحقیقات نشان می دهد که بودن با خانواده برای شما از اهمیت فراوانی برخوردار است و بدین ترتیب همیشه از استرس کمتری نسبت به دیگران بر خوردارید.شما تلاش می کنید تا تمام اوقات فراغت خود را با آنها بگذارنید. 

 

گزینه سه - بوی سبزه و گل 

 

آیا به خاطر می آورید که همیشه پدرتان را در کارهای مربوط به گل و گیاه و یا مادرتان را برای آماده کردن میز غذا و جمع کردن آن ، کمک می کردید؟کسانی که عاشق بوی چمنهای تازه کوتاه شده و یا گل و سبزه هستند ، افرادی مسولیت پذیر و دلسوزند و هرگز کاری را در نیمه راه رها نمی کنند.شما با بوی طبیعت زنده اید و این یعنی شادکامی و سرزندگی ، یعنی حیات و شما این حیات بدست آمده از طبیعت را با هیچ چیز عوض نمی کنید !

 

 

 

گزینه چهار - بوی کرمهای ضدآفتاب 

 

شما فردی فعال ، برون گرا و با نشاط هستید که شادترین لحظات زندگیتان مربوط به زمانی است که در حال انجام فعالیتی هستید!یک سحرخیز واقعی که با اعتماد به نفس بسیار می تواند روز را به خوبی آغاز کند.

 

 

 

گزینه پنج - بوی بچه های کوچک

بوی شیرخشک بچه همیشه شما را سست می کند و بوی نوزادان معمولا حسی غریب را در شما زنده می کند!حسی که به واسطه آن ، خانواده بیش از همه چیز برایتان اهمیت می یابد.شما همانند مادران خانه دار و یا مردانی که عاشق زن و بچه خود هستند ، دوست دارید تمام وقت خود را در خانه بگذرانید و از بودن با نوزاد خود لذت می برید!بوی خوش شیری که همیشه از او می آید ، بی اختیار شما را به سمت خانه می کشاند تا بهترین لحظات را با او سپری کنید.شما در خانه بودن ، آن هم به دور از هرگونه هیاهو و جنجال را به همه چیز ترجیح می دهید.

 

 

نظرات (0)

 

 

رایحه های شفابخش

نویسنده: smr shayesteh - 1387/9/24

رایحه های شفابخش

 

پیشینه

رایحه درمانی نیز مانند سایر معالجات طبیعی برای خود سابقه ای باستانی دارد و تاریچه آن به 1500 سال قبل از میلاد می رسد . یونانی های باستان ، مصرها ، بابلی ها ، رومی ها ، هندی ها ، چینی ها و یهودیان عهد باستان برای ایجاد تعادل ، هماهنگ کردن انرژی ، سلامتی و پیشگیری از بیمارها ، پاکسازی و ایجاد آرامش ، از رایحه ها و اسانس ها استفاده می کردند .

در طول تاریخ ، سوزاندن بخور در حضور پادشاهان ، کشیش ها  و اشخاص مقدس معمول بوده است . احتملاً قدیمی ترین رایحه درمانی و سوزاندن بخور برای حفاظت از طاعون و بیماری های دیگر به کار می رفته و از عطر های ویژه ای برای راندن روح های پلید و طلب لطف خدایان استفاده می شده است . سنت رایحه درمانی از قدیم در ایران نیز رایج بوده و طرفداران بسیاری داشته است . شاید شنیده باشید وقتی که در قدیم کسی از حال می رفت جلوی بینی او مقداری کاهگل می گرفتند تا حالش جا بیاید و یا وقتی کسی دچار سردرد می شد ، با بوییدن سرکه سعی در تسکین آن می نمودند و بلاخره استفاده از بوی گلاب برای رفع عصبانیت و خشم از مواردی است که از قدیم شایع بوده است و هنوز نیز گاهی مورد استفاده قرار می گیرد .

عطر درمانی در حال حاضر در بشیاری از کشورهای دنیا به خصوص در چین ، هند ، تایلند ، ژاپن ، برمه و تعدادی از کشورهای غربی مورد استفاده قرار می گیرد . در معابد و پرستش گاه ها ، برای پاک سازی ، ایجاد آرامش و تمرکز به دود کردن بسیاری از گیاهان معطر ، مانند عود ، کندر ، صندل ، عنبر و ... میپردازند .

 

ارتباط بوها با سلامتی ما

تمام گیاهان ، حیوانات و انسانها دارای بوی منحصر به فرد و متمایزی هستند . بوی خاص ما بیانگر شخصیت و ویژگی های فردی و وضعیت سلامتی ماست . نوزادی که سالم است رایحه ای خوشایند و لطیف از خود پخش می کند یا اشخاصی که بدن و روح خود را با رژیم سالم ، مراقبه  ، دعا و به طور کلی تزکیه نفس پاکیزه نگه می دارند ، از آنها رایحه ای خوش تراوش می شود ، بالعکس افراد شرور و یا کسانی که افکار منفی و ذهنی آشفته و بیمار دارند معمولا رایحه ای نامطبوع از خود منتشر می کنند .

 

جدول ارتباط رایحه ها با مراکز انرژی

نام چاکرا

نام رایحه گیاه

خواص

چاکرای اول                  ( چاکرای ریشه ) مولادهارا

چوب سدر

 

 

میخک

وصل شدن به نیروهای زمینی و تمام اشکال زندگی طبیعی – ذخیره انرژی و تبدیل آن به امنیت و آرامش

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

باز شدن گره های انرژی در چاکرای ریشه – رهایی از الگوهای اجتماعی خشک و متعصب

چاکرای دوم        (جنسی یا خاجی)

سوادهیستانا

روغن چوب صندل

افزایش قدرت تجسم – افزایش انرژی جنسی و تعالی آم به سطح معنوی – تلفیق انرژی های معنوی در سطوح احساس ، تفکر و عمل – مسکن ، ضد افسردگی ، ضد حساسیت و التهاب پوستی

چاکرای سوم

( شبکه خورشیدی )

مانی پورا

اسطوخودوس

 

 

 

 

 

 

روزماری ( اکلیل کوهی)

 

 

بسیار پر خاصیت با دامنه قابلیت های درمانی بسیار – آرام بخش شبکه خورشیدی – امواج ملایم و گرم آن سبب درک کردن و از بین بردن احساسات کنترل شده می شود – ایجاد کننده تعدل بین ذهن و بدن – تسکین اضطراب – بهبود حالت های روانی – مسکن – ضد اسپاسم – ضد عفونی کننده – بهبود صرع ، میگرن ، روماتیسم

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

مناسب برای کم کاری شبکه خورشیدی – تقویت کننده – نشاط آور – تقویت کننده حافظه و تمرکز – پک کننده و شفاف کننده و محرک اعصاب – به علت اثر محرک ، غلبه بر سستی و رخوت و افزایش کارو فعالیت 

چاکرای چهارم

( قلب )

آناهاتا

گل سرخ

تسکین دهنده – پاک کننده – نشاط آور – آرامش دهنده قلب – شفابخش آزرده دلی – بهبود مشکلات جنسی – تقویت اعتماد به نفس – بیداری قدرت درک ، زیبایی ، عشق و هستی ا افزایش سرور و ایثار – تصفیه کننده لذات حسی و تبدیل آن به عشق متعالی

چاکرای پنجم

( گلو )

ویشودهی

مریم گلی

 

 

 

 

اکالیپتوس

 

شفابخش مرکز تکلم – رها کننده انقباض این مرکز – محرک بیان پیام های درونی – تقویت قدرت اراده و قوه جنسی

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

باز و پاک شدن چاکرای پنجم – سبب باز شدن صدای درون – سادگی و بی ریایی بخشیدن به ارتباطات – مساعد کردن خلاقیت

چاکرای ششم

( چشم سوم )

آجنا

نعنا

 

 

 

 

یاسمن

 

نشاط آور – سبب باز شدن چشم سوم – رهایی از افکار محدود قدیمی – افزایش روشنی و پاکی ذهن و قدرت تمرکز

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

قوی کردن حس ها – پیوند دادن انرژی چاکرای چشم سوم با قلب ، سبب باز کردن ذهن بر تجسم و تصوراتی که حامل پیامی از حقیقت عمیق تر است

چاکرای هفتم

( تاج )

ساهاسرارا

کندر

 

 

 

 

 

نیلوفر

 

اثر حیات بخش بر ذهن و روان – پاک کننده محیط – آرام کننده تنفس – تسکین افسردگی و حقارت – عمیفتر شدن اعتقادات معنوی – مشتاق تر شدن برای نو الهی – موثر در گسترش آگاهی – دل کندن از نگرانی های دنیوی

-         - - - - - - - - - - - - -

حامل و بالا برنده عشق ، سرور و دانش – افزایش هماهنگی و نور – هدایت گر روح به سمت یگانگی با خداوند

 

گیاهان مناسب برای ضد عفونی کردن منزل : دارچین – برگ کاج – رزماری – مرزه – چوب صندل – آویشن – گل سرخ – اکالیپتوس – ترنج – سیر – پیاز      




      

از عطرهایی مانند بولگاری، اسکادا و ایریا که رایحه سنگینی دارند، ترجیحا در محافل رسمی استفاده کنید. همیشه بهتر است که در مکان‌های رسمی از رایحه‌های تلخ، گرم، شیرین و تند استفاده کنید.

در ساخت عطرهای تلخ معمولا از اسانس‌هایی مانند ریشه درختان و ادویه‌های تند شرقی استفاده می‌کنند. عطرهای شیرین و گرم هم عطرهایی هستند که از بو و طعم شکلات و میوه‌های تابستانی برخوردارند.

 

 

 

از عطرهایی مانند مادام روشاز، گپ، هوگو و آزارو ترجیحا در محافل دوستانه و صمیمی استفاده کنید. همیشه بهتر است که در محافل دوستانه و صمیمی، از عطرهای سرد و ترش استفاده کنید.

عطر سرد به عطری می‌گویند که حس خنکی و تازگی را القا ‌کند. استشمام این عطرها معمولا باعث می‌شود که طعمِ میوه‌هایی مانند خیار و هندوانه را به خاطر بیاوریم.

عطر ترش به عطری می‌گویند که طعم مرکبات را به خاطر بیاورد. عطرهای ترش نیز القاکننده حس طراوت و شادمانی‌اند.

 

 

 

عطرهای سرد و ترش باعث آرامش روحی و رفع خستگی نیز می‌شوند. لابد دیده‌اید که در باشگاه‌های ورزشی، هوای داخل باشگاه را معمولا با رایحه‌های سرد و ترش مطبوع می‌کنند. عطرهایی با طعم گل‌های وحشی می‌توانند حس صمیمیت بیشتری به محیط القا کنند.

در بحث عطرها باید از عطر سال و عطر فصل صحبت کنیم. طبیعتا عطرهایی که بهتر است در روزهای گرم و آفتابی استفاده ‌شوند، با عطرهایی که مناسب روزهای سرد زمستان‌اند، یکسان نیستند.

در فصل بهار از عطرهای ملایم استفاده کنید. عطرهای ملایم و بهاری را معمولا از گل‌های بنفشه، تمشک و مگنولیا می‌گیرند.

 

 

 

 

در روزهای گرم تابستان برای ماندگاری بوی عطر باید به دفعات بیشتری از آن استفاده کنید. با این حساب، بهتر است که در فصل گرم از عطری استفاده کنید که ماندگاری بیشتری داشته باشد.

در فصل گرم، استفاده از رایحه‌های خنک و ترش، تلخ و ‌‌‌سرد، جنگلی و‌ وحشی بسیار خوشایند است. استفاده از رایحه های خنک و ترش در فصل تابستان، سرمای خوشایندی را به شما و اطرافیانتان منتقل می‌کند و درنتیجه از حس ِ‌گرمای محیط می‌کاهد تا به یک حس تعادل دمایی برسید.

 

ماندگاری عطرها در هوای سرد بیشتر است. یعنی در پاییز و زمستان با توجه به دمای پایین هوا، الکل موجود در عطر دیرتر تبخیر می‌شود. در فصل‌های سرد سال، بهتر است از رایحه‌های سنگین مانند عطرهای شیرین، تند و تلخ استفاده کنید.

اگر پوست‌تان چرب است، خوشحال باشید چون دوام و ماندگاری عطرها بر روی پوست‌های چرب و تیره بیشتر است. اما عطر برای پوست‌های روشن و خشک، در حکم یک مرطوب‌کننده است و دوام زیادی روی این پوست‌ها ندارد.

اگر پوست‌تان روشن و خشک است و می‌خواهید ماندگاری عطرتان بیشتر شود، بهتر است پیش از استفاده از عطر، از لوسیون‌های مرطوب کننده بدون بو استفاده کنید.

از زمان‌های گذشته، این باور همچنان پابرجاست که عطر و اودکلن را باید به پوست جلوی گردن و یا به مچ دست زد. واقعیت این است که زدن عطر بر روی محل نبض‌ها (مانند: مچ‌دست، مچ پا، پشت زانوها و نبض گردن) باعث متصاعد شدن رایحه عطر شده و کلا خوشایند است اما پزشکان توصیه می‌کنند به گردنتان عطر نزنید چرا که این کار، احتمال بیماری‌های پوستی را در این ناحیه افزایش می‌دهد.

دسته بندی عطرهای زنانه و معرفی برخی از محبوب ترین رایحه ها

 

 

 

 

 

عطرهایی که برای خانم ها تولید می شوند در 6 گروه اصلی طبقه بندی می شود: سرد،میوه ای،گلی،خوراکی،شرقی و چوبی…

 

?از آنجایی که این روزها در بازار انواع و اقسام مختلفی عطر برای خانم ها عرضه میشود، انتخاب عطر مناسب برای فرد مورد نظر کمی سخت شده است. اگر گیج شده اید که باید چه نوع رایحه ای را انتخاب کنید، یکی از راه حل های رفع مشکل این است که عطر را از خانواده ای انتخاب کنید که با خصوصیات اخلاقی خانم مورد نظر مطابقت داشته باشد.

بیشتر عطرهایی که برای خانم ها تولید می شوند را می توانیم در 6 گروه اصلی طبقه بندی کنیم. بوهای سرد، میوه ای، گلی، خوراکی، رایحه های شرقی و چوبی. در داخل هر یک از این گروه های اصلی، چند زیر گروه نیز می توان پیدا کرد، اما این زیر گروهها تفاوت چندانی با هم ندارند؛ به همین دلیل بهتر است که افراد تازه کار به همین 6 گروه اصلی اکتفا کرده و خودشان را درگیر زیرگروه ها نکنند.

عطرهای سرد

این قبیل عطرها معمولاً بوی تمیزی، جوانی، و انرژی می دهند. درون مایه ی رایحه ی این قبیل عطرها بوی اقیانوس ها را در ذهن زنده می کند. در اسم چنین عطرهایی اغلب نام “آب” ، “یخ” ، “باران” ، و یا “خنک” به کار می رود و معمولاً در شیشه های آبی تولید شده و جعبه های بسته بندی آنها نیز به رنگ آبی انتخاب می شوند. خانواده ی این قبیل عطرها بیشتر برای خانم های فعال و ورزش دوست پیشنهاد میشود. از مشهورترین انواع این عطرها می توان به موارد زیر اشاره کرد:

Issey Miyake L Eau de Issey

Bulgari Blu Notte

Marc Jacobs Rain

Giorgio Armani Acqua di Gio

Davidoff Cool Water

 

عطرهای میوه ای

رایحه این نوع عطرها در لطافت و انرژی کمی شبیه به رایحه ی عطرهای خنک است با این تفاوت که قدری شیرینی نیز در آن احساس می شود. درون مایه ی اصلی این قبیل عطرها معمولاً دربردارنده ی رایحه ی مرکبات است مانند لیمو، پرتقال، و گریپ فرود. البته برخی از انواع عطرهایی که در این گروه جای می گیرند بوی سیب، انگور، گیلاس، هلو، و تمشک می دهند. خانم هایی که این قبیل بوها را دوست دارند معمولاً خوش بین و خوش مشرب بوده، و به راحتی می توانند با دیگران ارتباط برقرار کنند. از جمله معروف ترین عطرهای میوه ای که این روزها از طرفدارهای زیادی برخوردار هستند عبارتند از:

Fresh Sugar

Acqua di Parma Colonia

L.A.M.B. by Gwen Stefani

Cartier Eau de Cartier

 

 

 

 

عطر متناسب با ماه تولد شما

 

عطرهای گلی

خیلی راحت می توانید بوی این قبیل عطرها را تشخیص دهید. بوی یک یا دو گل در آنها به راحتی قابل تشخیص است. درون مایه ی اصلی این نوع عطرها دربردارنده ی رایحه ی گل های مختلفی نظیر: رز، یاسمن، یاس، و مریم است. این قبیل عطرها مختص خانم های رمانتیک با روحیه زنانه است. اغلب خانم ها نسبت به این نوع عطرها علاقه ی خاصی دارند و می توان گفت که این گروه از جمله محبوب ترین عطرهای انتخابی توسط بانوان است. از جمله معروف ترین عطرهایی این گروه نیز میتوان به موارد زیر اشاره کرد:

Dior J Adore

Stella McCartney Stella

Yves Saint Laurent Baby Doll

Salvatore Ferragamo Incanto Charms

عطرهای خوراکی

این قبیل عطرها بوی مواد غذایی می دهند. این گروه نسبت به گروه های دیگر قدمت کمتری دارد و تازه چند سال است که به بازار عرضه می شود. درون مایه اصلی بوی این عطرها، رایحه ی شکلات و وانیل را در بر دارد. این قبیل عطرها معمولاً برای خانم های خونگرم، مهربان و خانواده دوست پیشنهاد می شود. چند نمونه از محبوب ترین عطرهای خوراکی عبارتند از:

Aquolina Chocolovers

Thierry Mugler Angel

Britney Spears Fantasy

Comptoir Sud Pacifique Vanille Abricot

عطرهای شرقی

این قبیل عطرها دارای رایحه ای گرم، تند و معطر هستند. درون مایه ی اصلی این عطرها بوی دارچین و عنبر می دهد. این قبیل عطرها معمولاً مورد انتخاب خانم هایی قرار می گیرند که در عین سادگی بسیار اصیل می باشند، فریبنده و جذاب هستند، تمایل به نمایش دادن خود دارند و بدشان نمی آید که مرکز توجه جمع قرار بگیرند. از جمله معروف ترین عطرهایی که می توان در این گروه جای داد می توان به موارد زیر اشاره کرد:

Yves Saint Laurent Opium

Guerlain Shalimar

Calvin Klein Obsession

عطرهای چوبی

این عطرها هم مانند عطرهای شرقی بوی تندی دارند اما قدری ملایم تر، دلپذیرتر و جا افتاده تر هستند. درون مایه بوی این عطرها رایحه چوب، خزه، صندل، سدر، و نعناع را در بر دارد. عطرهایی که در این گروه جای می گیرند می توانند اغلب هم مورد استفاده ی خانم ها قرار بگیرند و هم آقایون. خانم هایی که تمایل به استفاده از عطرهای با رایحه ی چوب دارند عموماً سرزنده، آزاد منش، و خاکی هستند. از جمله محبوب ترین عطرهای چوبی که در حال حاضر مورد استفاده قرار می گیرد عبارتند از:

Gucci Rush

Fendi Palazzo

Miss Boucheron

6 نمونه از محشرترین عطرهای زمستانی:

گاهی اوقات زمستان می تواند خشن و بی رحم باشد و به پوست شما آسیب وارد کرده و سلامت کلی بدنتان را با مشکل مواجه سازد. خوب می توانیم به راحتی و با استفاده از عطرهای مخصوص زمستان با رایحه های تر و تازه هم خودمان را خوشبو کنیم و هم کاری کنیم تا بدنمان احساس گرمای بیشتری کند. اسپری و عطرهای مختلفی را می توان در زمستان استفاده کرد اما بهتر است هر عطری را که انتخاب می کنید از زیر گروه عطرهای چوبی باشد و بوی درخت سرو در خود داشته باشد. بوی چوبی که در این نوع عطرها احساس می شود سبب می شود که گرمای بیشتری را احساس کنید و دمای بدن به طور نرمال بالاتر برود.

برخی از انواع فعلی عطرهایی که می تواند به شما گرما بدهد.این عطرها آنقدر خوشبو هستند که مطمئنم شما حاضرید تشک برقی خودتان را بدهید تا فقط چند قطره از این عطر را به شما بدهند.

1- Splendor از Elizabeth Arden

استفاده از این عطر باعث می شود که در تمام طول روز حس شادابی و گرما در بدن شما ایجاد شود. درون مایه ی این عطر رایحه ای شبیه به ویستریا و نخود شیرین می دهد. از آنجایی که اغلب از مشک سفید درست می شود، کلیه حواس شما را نیز ارتقا می بخشد.

 

2- Coco از Coco Chanel

این عطر گرم و تند که در خانواده ی عطرهای شرقی قرار می گیرد، گرما و حرارات بسیار زیادی را به شما هدیه می دهد. Coco به عنوان یک عطر کاملاً کلاسیک شناخته میشود و بوی تند آن سبب ایجاد حس گرما در فرد می شود.

3- Lovely از Sarah Jessica Parker

این عطر دارای رایحه ای دوست داشتنی می باشد. در آن از عطر چوب مرکبات بکار رفته و زمانیکه شما از آن استفاده می کنید نه تنها تبدیل به یک فرد دوست داشتنی می شوید بلکه احساس گرما و حرارات نیز پیدا می کنید. درون مایه ی بوی این عطر عنبر سفید، مشک و چوب است. برای اینکه بوی آن ماندگاری بیشتری داشته باشد به همراه لوسیون بدن و ژل حمام ارائه می شود.

4- Vanilla Fields

هیچ چیز نمی تواند مانند بوی خوش وانیل شما را گرم کرده و درونتان را ریلکس نماید. افراد با سلیقه این عطر را انتخاب می کنند. درون مایه ی این عطر مخلوطی از رایحه وانیل، ایلیانگ، بنفشه، ترنج و یاسمن است و در گروه عطرهای شرقی و گرم طبقه بندی می شود.

5- Organza از Givenchy

اگر می خواهید احساس گرما و راحتی داشته باشید و تصور کنید که همواره کنار شومینه نشسته اید، این همان عطری است که می تواند این حس را در شما زنده کند حتی در محیط کار! این عطر حس خوبی را در شما ایجاد می کند و با استفاده از آن می توانید در تمام طول روز حس شادابی و سرزندگی خود را حفظ کنید.

6- Red Ginger از Suzanne Lange

گفته می شود که این عطر دارای خاصیتی است که نزدیک به پوست باقی می ماند و سبب می شود که شما احساس گرما کنید. درون مایه ی این عطرگرم و دارای آمیخته ای از بوی خوش دارچین، جوز، میخک، و ترنج است. از آنجایی که بوی شیرین و تند این عطر با گرما و حرارت خاصی همراه است، در ردیف عطرهایی قرار می گیرد که حتماً باید در زمستان مورد استفاده قرار بگیرد.

 

 

 

 

 

عطر متناسب با ماه تولد شما

 

 

جدیدترین و پر فروشترین عطرهای مردانه

 

 

 

 

 

 

 

در اینجا به پرفروش ترین و جدیدترین عطرهای دنیا اشاره می کنیم که می توانید با خرید برای خود یا همسرتان، از رایحه جذاب و دلپزیر آنها لذّت ببرید:

1- جان وارواتوس: می گویند که حتّی مرده هم از بوی آن زنده می شود! بیشتر مردم، همواره از بوی این عطر، پرس و جو و تعریف می کنند، این عطر به دلیل گرم بودن آن، مناسب برای فصل زمستان است، محتویات آن شامل اسانسهای: خرمای مدجول، برگهای درخت تمبرهندی، عصاره ی تخم گشنیز، گل کلاری ساج، آجوآن هندی، اورامبر و رایحه ی چرم می باشد.

2- اچ ام (تولید هانی موری)، حاوی اسانس های متنوعی از گلها و گیاهان، که اساس آنها بیشتر شامل، یاس، لیمو، اسطوخودوس(سنبل)، وانیل و شکلات است.

3- لو ایو دی سی، این عطر، بسیار خوشبو (بوی جنگل و درختان آن) و ماندگار است، اسانس آن شامل، گل شاه پسند، نارنگی، سرو، اسانس گیاه یازا، گشنیز، کلاری ساج، گل شمعدانی، زنبق آبی، جوز، زعفران، دارچین سیلان، تنباکو عنبر، وتایور، نافه مشک است.

4- بلک کد( تولید جورجیو آرمانی )، عطری ملایم و سنگین برای تمام روزهای هفته، حاوی اسانسهای، لیمو، ترنج، عطرهای گیاهان مدیترانه ای، چوب گایاک، تخم تونکا.

 

 

5- آکوآ دی جیو (تولید جورجیو آرمانی)، عطری سبک و نشاط آور و مناسب برای فصل تابستان، در سالهای اخیر همواره جزء پرفروش ترین عطرها می باشد، شامل اسانس های دریایی و ماندارین(نوعی رایحه ی چینی)، ترنج، نرولی، خرمالو، رزماری، گل لادن، یاس، عنبر، نعناع هندی و زیستوس است.

6- آکوآ ( تولید بولگاری)، بوی آن تقریباً شبیه عطر های “آکوآ دی جیو”، “کیتون” و “فارنهیت” است، اسانس آن حاوی عصاره ی، ماندارین(نوعی رایحه ی چینی)، سانتولینا، پوسیدونیا و عنبر است.

7- سین جان آنفورگیوبل، کاملاً مردانه و رایحه ای میوه ای دارد، حاوی، لیموی سیسیلی، شامپانی، ریحان توسکانی و عرق نیشکر است. واژه ی “آنفورگیوبل” در این عطر به دلیل خاصیّت ماندگار بودن آن است.

8- کلین من، همانطور که از نام این عطر پیداست، رایحه ی این عطر نشاط آور و خنک است، اسانس آن شامل، گریپفروت قرمز، اسطوخودوس انگلیسی، تمشک وحشی، میخک، لیمو، اولیبانام، نعناع هندی و نافه مشک است.

9- هوگو (محصول هوگو باس)، هوگو عطری سلیقه ایست، بعضی عاشق آن و برخی دیگر از آن متنفرند!، این عطر رایحه ای مرطوب (شبیه بوی صنوبر و کاج در جنگل) و تقرییاً شبیه عطر “آکوآ دی جیو” و “ورساچه گرین جین” است، اسانس آن حاوی، سیب سبز، صنوبر، نعناع، برگهای سرو، یاس، اسطوخودوس، ساج، جوانه ی میخک می باشد.

10- تاچ فور من (محصول بربرری)، با رایحه ای جدید، سبک و بسیار خوشبو، تابستان امسال از فروش خوبی برخوردار بوده است، این عطر حاوی اسانس، آرتمیسیا، برگهای بنفشه، برگهای درخت ماندارین، فلفل سفید، سرو ویرجینا، جوز، ریشه ی وتیور، دانه ی تونکا و حاوی نرم کننده پوست است

 

منبع-خردنیوز

 

 

 

نظرات (0)

 

 

از چه عطری و ادوکلنی و در چه موقعیتی استفاده کنیم؟

نویسنده: smr shayesteh - 1389/11/14

 

از چه عطری و ادوکلنی و در چه موقعیتی استفاده کنیم؟

 

 

 

از عطرهایی مانند بولگاری، اسکادا و ایریا که رایحه سنگینی دارند، ترجیحا در محافل رسمی استفاده کنید. همیشه بهتر است که در مکان‌های رسمی از رایحه‌های تلخ، گرم، شیرین و تند استفاده کنید.

در ساخت عطرهای تلخ معمولا از اسانس‌هایی مانند ریشه درختان و ادویه‌های تند شرقی استفاده می‌کنند. عطرهای شیرین و گرم هم عطرهایی هستند که از بو و طعم شکلات و میوه‌های تابستانی برخوردارند.

 

 

 

از عطرهایی مانند مادام روشاز، گپ، هوگو و آزارو ترجیحا در محافل دوستانه و صمیمی استفاده کنید. همیشه بهتر است که در محافل دوستانه و صمیمی، از عطرهای سرد و ترش استفاده کنید.

عطر سرد به عطری می‌گویند که حس خنکی و تازگی را القا ‌کند. استشمام این عطرها معمولا باعث می‌شود که طعمِ میوه‌هایی مانند خیار و هندوانه را به خاطر بیاوریم.

عطر ترش به عطری می‌گویند که طعم مرکبات را به خاطر بیاورد. عطرهای ترش نیز القاکننده حس طراوت و شادمانی‌اند.

 

 

 

عطرهای سرد و ترش باعث آرامش روحی و رفع خستگی نیز می‌شوند. لابد دیده‌اید که در باشگاه‌های ورزشی، هوای داخل باشگاه را معمولا با رایحه‌های سرد و ترش مطبوع می‌کنند. عطرهایی با طعم گل‌های وحشی می‌توانند حس صمیمیت بیشتری به محیط القا کنند.

در بحث عطرها باید از عطر سال و عطر فصل صحبت کنیم. طبیعتا عطرهایی که بهتر است در روزهای گرم و آفتابی استفاده ‌شوند، با عطرهایی که مناسب روزهای سرد زمستان‌اند، یکسان نیستند.

در فصل بهار از عطرهای ملایم استفاده کنید. عطرهای ملایم و بهاری را معمولا از گل‌های بنفشه، تمشک و مگنولیا می‌گیرند.

 

 

 

 

در روزهای گرم تابستان برای ماندگاری بوی عطر باید به دفعات بیشتری از آن استفاده کنید. با این حساب، بهتر است که در فصل گرم از عطری استفاده کنید که ماندگاری بیشتری داشته باشد.

در فصل گرم، استفاده از رایحه‌های خنک و ترش، تلخ و ‌‌‌سرد، جنگلی و‌ وحشی بسیار خوشایند است. استفاده از رایحه های خنک و ترش در فصل تابستان، سرمای خوشایندی را به شما و اطرافیانتان منتقل می‌کند و درنتیجه از حس ِ‌گرمای محیط می‌کاهد تا به یک حس تعادل دمایی برسید.

 

ماندگاری عطرها در هوای سرد بیشتر است. یعنی در پاییز و زمستان با توجه به دمای پایین هوا، الکل موجود در عطر دیرتر تبخیر می‌شود. در فصل‌های سرد سال، بهتر است از رایحه‌های سنگین مانند عطرهای شیرین، تند و تلخ استفاده کنید.

اگر پوست‌تان چرب است، خوشحال باشید چون دوام و ماندگاری عطرها بر روی پوست‌های چرب و تیره بیشتر است. اما عطر برای پوست‌های روشن و خشک، در حکم یک مرطوب‌کننده است و دوام زیادی روی این پوست‌ها ندارد.

اگر پوست‌تان روشن و خشک است و می‌خواهید ماندگاری عطرتان بیشتر شود، بهتر است پیش از استفاده از عطر، از لوسیون‌های مرطوب کننده بدون بو استفاده کنید.

از زمان‌های گذشته، این باور همچنان پابرجاست که عطر و اودکلن را باید به پوست جلوی گردن و یا به مچ دست زد. واقعیت این است که زدن عطر بر روی محل نبض‌ها (مانند: مچ‌دست، مچ پا، پشت زانوها و نبض گردن) باعث متصاعد شدن رایحه عطر شده و کلا خوشایند است اما پزشکان توصیه می‌کنند به گردنتان عطر نزنید چرا که این کار، احتمال بیماری‌های پوستی را در این ناحیه افزایش می‌دهد.

دسته بندی عطرهای زنانه و معرفی برخی از محبوب ترین رایحه ها

 

 

 

 

 

عطرهایی که برای خانم ها تولید می شوند در 6 گروه اصلی طبقه بندی می شود: سرد،میوه ای،گلی،خوراکی،شرقی و چوبی…

 

?از آنجایی که این روزها در بازار انواع و اقسام مختلفی عطر برای خانم ها عرضه میشود، انتخاب عطر مناسب برای فرد مورد نظر کمی سخت شده است. اگر گیج شده اید که باید چه نوع رایحه ای را انتخاب کنید، یکی از راه حل های رفع مشکل این است که عطر را از خانواده ای انتخاب کنید که با خصوصیات اخلاقی خانم مورد نظر مطابقت داشته باشد.

بیشتر عطرهایی که برای خانم ها تولید می شوند را می توانیم در 6 گروه اصلی طبقه بندی کنیم. بوهای سرد، میوه ای، گلی، خوراکی، رایحه های شرقی و چوبی. در داخل هر یک از این گروه های اصلی، چند زیر گروه نیز می توان پیدا کرد، اما این زیر گروهها تفاوت چندانی با هم ندارند؛ به همین دلیل بهتر است که افراد تازه کار به همین 6 گروه اصلی اکتفا کرده و خودشان را درگیر زیرگروه ها نکنند.

عطرهای سرد

این قبیل عطرها معمولاً بوی تمیزی، جوانی، و انرژی می دهند. درون مایه ی رایحه ی این قبیل عطرها بوی اقیانوس ها را در ذهن زنده می کند. در اسم چنین عطرهایی اغلب نام “آب” ، “یخ” ، “باران” ، و یا “خنک” به کار می رود و معمولاً در شیشه های آبی تولید شده و جعبه های بسته بندی آنها نیز به رنگ آبی انتخاب می شوند. خانواده ی این قبیل عطرها بیشتر برای خانم های فعال و ورزش دوست پیشنهاد میشود. از مشهورترین انواع این عطرها می توان به موارد زیر اشاره کرد:

Issey Miyake L Eau de Issey

Bulgari Blu Notte

Marc Jacobs Rain

Giorgio Armani Acqua di Gio

Davidoff Cool Water

 

عطرهای میوه ای

رایحه این نوع عطرها در لطافت و انرژی کمی شبیه به رایحه ی عطرهای خنک است با این تفاوت که قدری شیرینی نیز در آن احساس می شود. درون مایه ی اصلی این قبیل عطرها معمولاً دربردارنده ی رایحه ی مرکبات است مانند لیمو، پرتقال، و گریپ فرود. البته برخی از انواع عطرهایی که در این گروه جای می گیرند بوی سیب، انگور، گیلاس، هلو، و تمشک می دهند. خانم هایی که این قبیل بوها را دوست دارند معمولاً خوش بین و خوش مشرب بوده، و به راحتی می توانند با دیگران ارتباط برقرار کنند. از جمله معروف ترین عطرهای میوه ای که این روزها از طرفدارهای زیادی برخوردار هستند عبارتند از:

Fresh Sugar

Acqua di Parma Colonia

L.A.M.B. by Gwen Stefani

Cartier Eau de Cartier

 

 

 

 

عطر متناسب با ماه تولد شما

 

عطرهای گلی

خیلی راحت می توانید بوی این قبیل عطرها را تشخیص دهید. بوی یک یا دو گل در آنها به راحتی قابل تشخیص است. درون مایه ی اصلی این نوع عطرها دربردارنده ی رایحه ی گل های مختلفی نظیر: رز، یاسمن، یاس، و مریم است. این قبیل عطرها مختص خانم های رمانتیک با روحیه زنانه است. اغلب خانم ها نسبت به این نوع عطرها علاقه ی خاصی دارند و می توان گفت که این گروه از جمله محبوب ترین عطرهای انتخابی توسط بانوان است. از جمله معروف ترین عطرهایی این گروه نیز میتوان به موارد زیر اشاره کرد:

Dior J Adore

Stella McCartney Stella

Yves Saint Laurent Baby Doll

Salvatore Ferragamo Incanto Charms

عطرهای خوراکی

این قبیل عطرها بوی مواد غذایی می دهند. این گروه نسبت به گروه های دیگر قدمت کمتری دارد و تازه چند سال است که به بازار عرضه می شود. درون مایه اصلی بوی این عطرها، رایحه ی شکلات و وانیل را در بر دارد. این قبیل عطرها معمولاً برای خانم های خونگرم، مهربان و خانواده دوست پیشنهاد می شود. چند نمونه از محبوب ترین عطرهای خوراکی عبارتند از:

Aquolina Chocolovers

Thierry Mugler Angel

Britney Spears Fantasy

Comptoir Sud Pacifique Vanille Abricot

عطرهای شرقی

این قبیل عطرها دارای رایحه ای گرم، تند و معطر هستند. درون مایه ی اصلی این عطرها بوی دارچین و عنبر می دهد. این قبیل عطرها معمولاً مورد انتخاب خانم هایی قرار می گیرند که در عین سادگی بسیار اصیل می باشند، فریبنده و جذاب هستند، تمایل به نمایش دادن خود دارند و بدشان نمی آید که مرکز توجه جمع قرار بگیرند. از جمله معروف ترین عطرهایی که می توان در این گروه جای داد می توان به موارد زیر اشاره کرد:

Yves Saint Laurent Opium

Guerlain Shalimar

Calvin Klein Obsession

عطرهای چوبی

این عطرها هم مانند عطرهای شرقی بوی تندی دارند اما قدری ملایم تر، دلپذیرتر و جا افتاده تر هستند. درون مایه بوی این عطرها رایحه چوب، خزه، صندل، سدر، و نعناع را در بر دارد. عطرهایی که در این گروه جای می گیرند می توانند اغلب هم مورد استفاده ی خانم ها قرار بگیرند و هم آقایون. خانم هایی که تمایل به استفاده از عطرهای با رایحه ی چوب دارند عموماً سرزنده، آزاد منش، و خاکی هستند. از جمله محبوب ترین عطرهای چوبی که در حال حاضر مورد استفاده قرار می گیرد عبارتند از:

Gucci Rush

Fendi Palazzo

Miss Boucheron

6 نمونه از محشرترین عطرهای زمستانی:

گاهی اوقات زمستان می تواند خشن و بی رحم باشد و به پوست شما آسیب وارد کرده و سلامت کلی بدنتان را با مشکل مواجه سازد. خوب می توانیم به راحتی و با استفاده از عطرهای مخصوص زمستان با رایحه های تر و تازه هم خودمان را خوشبو کنیم و هم کاری کنیم تا بدنمان احساس گرمای بیشتری کند. اسپری و عطرهای مختلفی را می توان در زمستان استفاده کرد اما بهتر است هر عطری را که انتخاب می کنید از زیر گروه عطرهای چوبی باشد و بوی درخت سرو در خود داشته باشد. بوی چوبی که در این نوع عطرها احساس می شود سبب می شود که گرمای بیشتری را احساس کنید و دمای بدن به طور نرمال بالاتر برود.

برخی از انواع فعلی عطرهایی که می تواند به شما گرما بدهد.این عطرها آنقدر خوشبو هستند که مطمئنم شما حاضرید تشک برقی خودتان را بدهید تا فقط چند قطره از این عطر را به شما بدهند.

1- Splendor از Elizabeth Arden

استفاده از این عطر باعث می شود که در تمام طول روز حس شادابی و گرما در بدن شما ایجاد شود. درون مایه ی این عطر رایحه ای شبیه به ویستریا و نخود شیرین می دهد. از آنجایی که اغلب از مشک سفید درست می شود، کلیه حواس شما را نیز ارتقا می بخشد.

 

2- Coco از Coco Chanel

این عطر گرم و تند که در خانواده ی عطرهای شرقی قرار می گیرد، گرما و حرارات بسیار زیادی را به شما هدیه می دهد. Coco به عنوان یک عطر کاملاً کلاسیک شناخته میشود و بوی تند آن سبب ایجاد حس گرما در فرد می شود.

3- Lovely از Sarah Jessica Parker

این عطر دارای رایحه ای دوست داشتنی می باشد. در آن از عطر چوب مرکبات بکار رفته و زمانیکه شما از آن استفاده می کنید نه تنها تبدیل به یک فرد دوست داشتنی می شوید بلکه احساس گرما و حرارات نیز پیدا می کنید. درون مایه ی بوی این عطر عنبر سفید، مشک و چوب است. برای اینکه بوی آن ماندگاری بیشتری داشته باشد به همراه لوسیون بدن و ژل حمام ارائه می شود.

4- Vanilla Fields

هیچ چیز نمی تواند مانند بوی خوش وانیل شما را گرم کرده و درونتان را ریلکس نماید. افراد با سلیقه این عطر را انتخاب می کنند. درون مایه ی این عطر مخلوطی از رایحه وانیل، ایلیانگ، بنفشه، ترنج و یاسمن است و در گروه عطرهای شرقی و گرم طبقه بندی می شود.

5- Organza از Givenchy

اگر می خواهید احساس گرما و راحتی داشته باشید و تصور کنید که همواره کنار شومینه نشسته اید، این همان عطری است که می تواند این حس را در شما زنده کند حتی در محیط کار! این عطر حس خوبی را در شما ایجاد می کند و با استفاده از آن می توانید در تمام طول روز حس شادابی و سرزندگی خود را حفظ کنید.

6- Red Ginger از Suzanne Lange

گفته می شود که این عطر دارای خاصیتی است که نزدیک به پوست باقی می ماند و سبب می شود که شما احساس گرما کنید. درون مایه ی این عطرگرم و دارای آمیخته ای از بوی خوش دارچین، جوز، میخک، و ترنج است. از آنجایی که بوی شیرین و تند این عطر با گرما و حرارت خاصی همراه است، در ردیف عطرهایی قرار می گیرد که حتماً باید در زمستان مورد استفاده قرار بگیرد.




      

مجله آمریکایی «نیوزویک» در شماره جدید خود مطلبی را به پزشک متخصص مغز و اعصاب اختصاص داده است که به گفته خودش، هفت روز «زندگی‌ای با هوش غیرانسان» را تجربه کرده است، تجربه ای که وی آن را حسی شیرین و «آن جهانی»  می داند. وی از دنیایی سخن می گوید که اتحاد اساس آن است و آن قدر زیباست که «پنج ثانیه اش ارزش عمری انتظار را دارد

دکتر «ایبِن الکساندر» که تجربه خود از مرگ و نیستی را در مطلب ویژه مجله «نیوزویک» به رشته تحریر در آورده، می‌نویسد:

به عنوان یک جراح مغز هیچگاه به پدیده تجربه‌های جهان پس از مرگ و چنین مقولاتی باور نداشتم. پدرم هم مانند خود من جراح مغز و اعصاب بود و من نیز به تبعیت از او راه خود را در دنیای علم پی گرفتم و جراح مغز شدم و در دانشگاه های زیادی از جمله «دانشگاه هاروارد» به تدریس این شاخه از علم پزشکی پرداختم. بنابراین، ‌کاملاً می دانم در مغز آدم‌هایی که ادعا می کنند آن جهان را تجربه کرده‌اند چه می‌گذرد.

مغز آدمی از مکانیسم اعجاب آور و در عین حال فوق العاده ظریفی برخوردار است، کافیست اندکی از اکسیژن دریافتی مغز بکاهید تا واکنش نشان دهد. با چنین اوصافی، برایم جای تعجب چندانی نداشت که آدم‌هایی را ببینم که بعد از گذران دوره درمانی پس از آسیب‌های جدی و بازیابی هوشیاری خود، از تجربه‌های شگفتشان افسانه‌سرایی‌ها کنند. اما هرچه می‌گفتند هرگز بدان معنا نبود که چنین بیمارانی در دنیای واقعی به جایی سفر کرده باشند. مورد من نیز از دو جهت با تجربه همه این بیماران متفاوت بود؛ اول اینکه بخش کورتکس مغز من به طور کامل از کار افتاده بود و دوم اینکه در تمام مدت اغما نشانه‌های حیاتی من تحت نظارت دقیق پزشکان قرار داشت و پیوسته ثبت می‌شد.

این را هم بگویم که پیش از این‌ها، تعریفی که از خودم داشتم یک مسیحی معتقد بود که چندان هم عامل به فرائض دینی نیست. با این وجود از کسانی که علاقه‌مند بودند عیسی مسیح را موجودی فراتر از یک آدم خوب معمولی به حساب آورند هم کینه‌ای به دل نداشتم. حرف آنهایی را می‌فهمیدم که دوست داشتند باور کنند که بالاخره یک جایی در این دنیا خدایی هم هست و در دلم بهشان غبطه می‌خوردم که این ایمان بدون شبهه چه آرامشی را برایشان به ارمغان آورده. با این همه، به عنوان یک دانشمند می‌دانستم که خودم نباید چنین باورهایی داشته باشم.

اوضاع بدین منوال بود تا اینکه سال 2008 رسید و در حالی که بخش «نئوکورتکس» مغزم از کار افتاده بود، هفت روزی را در حالت اغما به سر بردم. در غیبت یک نئوکورتکس فعال، چیزی را تجربه کردم که موجب شد باور کنم که برای وجود هوشیاری پس از مرگ هم دلیل علمی وجود دارد. همینجا بگویم چون می‌دانم شکاکیون چه نظری راجع به چنین حرف‌هایی دارند، داستانم را با منطق و زبان علمی «یک دانشمند» بازگو خواهم کرد، یعنی همان چیزی که هستم.

اوایل صبح خیلی زود، حدود چهار سال پیش با یک سردرد شدید از خواب بیدار شدم. تنها به فاصله چند ساعت، کورتکس مغزم کاملا از کار افتاد. کورتکس بخشی است که کنترل اندیشه ها و احساسات ما را برعهده دارد و باعث تمایز ما از دیگر جانداران است.  پزشکان بیمارستان عمومی «لینچبرگ» در ایالت ویرجینیا، که دست برقضا خودم هم آنجا به عنوان جراح مغز و اعصاب کار می‌کردم، به این نتیجه رسیدند که دچار نوعی مننژیت نادر شده‌ام که بیشتر در نوزادان دیده می‌شود. باکتری «ای کولی» افتاده بود به جان مایع مغزی نخاعم و ذره ذره مغزم را می‌خورد.

آن روز صبح، وقتی به اتاق اورژانس رفتم، اوضاعم آنقدر بد بود که امید چندانی به بهبود و ادامه زندگیم در قالب چیزی فراتر از یک گیاه وجود نداشت. مدتی زیادی نگذشت که همان روزنه امید هم از دست رفت. هفت روز در اغمای کامل بودم، بدنم به هیچ محرکی پاسخ نمی داد و فعالیت‌های عالی مغزم کلاً مختل شده بود.

در چنین شرایطی هیچ توجیه علمی‌ای برای این حقیقت وجود ندارد که در حالی که بدنم در اغما کامل به سر می‌برد، ذهنم، هوشیاریم، خود خویشتنم، حی و حاضر بود. نورون‌های کورتکس مغزم به واسطه حمله باکتریایی فلج شده بودند، اما نوعی هوشیاری و معرفت ورای ظرفیت‌های مغزی مرا به بُعد دیگری از این کائنات برد، بُعدی که حتی خوابش را هم هرگز ندیده بودم و هیچگاه در زمره باورمندانش نیز قرار نداشتم.

باری، ماه‌ها سپری شد تا بتوانم برای خودم هضم کنم که چه بر من گذشت. سوای غیرممکن بودن وجود هرگونه هوشیاری در شرایطی که داشتم، چیزهایی که آن موقع تجربه کرده بودم برای خودم هم به هیچ وجه توجیه پذیر نبود: اول، یک جایی در میان ابرها بودم. ابرهایی بزرگ و پُف کرده به رنگ صورتی و سفید که در مقابل آسمان «آبی تیره» تضاد مشهودی ساخته بود.

بالاتر از ابرها -بی نهایت بالاتر- دسته دسته موجوداتی شفاف و نورانی در آسمان این طرف و آن طرف می‌رفتند و خطوط ممتدی را دنبال خود در فضا بر جا می‌گذاشتند. پرنده بودند یا فرشته؟ نمی‌دانم. بعدها که برای توصیف این موجودات دنبال واژه مناسب می‌گشتم این دو کلمه به ذهنم رسید، اما هیچ یک از این دو حق مطلب را درباره این موجودات اثیری ادا نمی‌کند که اساساً از هر آنچه در این کره خاکی می‌شناسم تفاوت داشتند، چیزهایی بودند پیشرفته‌تر و متعالی‌تر.

در دنیایی که بودم، دیدن و شنیدن دو مقوله جدا از هم نبود. انگار که نمی‌شد چیزی را ببینی یا بشنوی و به بخشی از آن بدل نشوی. هرچه که بود متفاوت بود و در عین حال بخشی از چیزهای دیگر، مثل طرح های درهم تنیده فرش های ایرانی...یا نقوش بال یک پروانه.

اما از این همه شگفت‌آورتر، وجود «فردی« بود که مرا همراهی می کرد؛ یک زن.

جوان بود و جزئیات ظاهری او را به طور دقیق به یاد دارم. گونه‌هایی برجسته و چشمانی به رنگ آبی لاجوردی داشت و دو رشته گیسوان طلایی- قهوه‌ایش در دو طرف صورت، چهره زیبایش را قاب گرفته بود. بار اول که او را دیدم روی یک سطح ظریف و نقش دار حرکت می‌کردیم که بعد از لحظه ای فهمیدم بال یک پروانه بود. میلیون‌ها پروانه دورمان را گرفته بودند و در رقص هماهنگ امواجی که ساخته بودند به جنگلزارهای پایین سرازیر می‌شدند و مجدد به بالا و دور ما اوج می‌گرفتند. انگار که رودی از زندگی و رنگ در هوا جریان داشت. لباس زن ساده بود، مثل یک کشاورز. اما رنگ‌هایش همان ویژگی درخشان، تأثیرگذار و سرشار از زندگی‌ای را داشت که در دیگر چیزهای حاضر در آن مکان به چشم می‌خورد.

زن به من نگاهی انداخت، جوری که می گویم تنها پنج ثانیه از آن نگاه ارزش تمام زندگی تا آن لحظه را دارد و هر چه قبل از آن به سرتان آمده باشد، دیگر اهمیتی ندارد. نگاهش عاشقانه نبود. دوستانه هم نبود. نگاهی بود که ورای تمامی اینها بود و فرای همه مراحل عشقی که این پایین در زمین شناخته‌ایم. چیزی برتر بود که همه انواع دیگر عشق را درونش داشت ولیکن از همه آنها بزرگتر بود.

زن بدون اینکه واژه‌ای بر زبان آورد با من حرف زد. پیامش مثل نسیمی به درونم نفوذ کرد و همانجا در دم فهمیدم که همان است. فهمیدم دنیای دور و برمان نه رویا است و نه گذرا و بی‌اساس است، بلکه حقیقی است.

پیامی که از زن گرفتم سه بخش داشت، که اگر بنا باشد به زبان زمینی ترجمه‌اش کنم، چیزی شبیه به این خواهد شد:

«بسیار معشوقی و نازنین، تا همیشه.»

«هیچ ترسی نداری.»

«هیچ اشتباهی مرتکب نخواهی شد.»


فیزیک نوین می‌گوید که جهان پیرامون ما یکپارچه و غیرمنفک است. اگرچه به ظاهر در دنیایی از تفاوت ها زندگی می کنیم، برپایه قوانین فیزیک، زیر این ظاهر متفاوت هر شیء و هر رویدادی در هستی در پیوند کامل با اشیا و رویدادهای دیگر است و به بیان دیگر «فرق باطن» وجود ندارد.

تا پیش از تجربه‌ام، همه این نظرات برایم جنبه انتزاعی داشتند و درک‌ناپذیر، اما امروز حقیقت‌های زندگیم را تشکیل می‌دهند. به این باور رسیده‌ام که کائنات بر اساس وحدت ایجاد شده است. اکنون می‌دانم که عشق را هم باید به این معادله افزود. دنیایی که من در اغمای بدون مغز انسانیم تجربه کردم همانی بود که آلبرت انیشتین و عیسی مسیح، هر دو، از آن سخن گفته‌اند و صد البته که هر کدام با روش بسیار متفاوت خودشان.

من سال‌های سال به عنوان جراح مغز و اعصاب در معتبرترین مؤسسات جهانی خدمت کرده‌ام. می‌دانم که بسیاری از همکارانم بر این باور پافشاری می‌کنند که مغز، و به ویژه کورتکس، این عضو کلیدی، سر منشأ هوشیاری خاص نوع آدمی است. خود من هم همین طور فکر می‌کردم. اما این باور، این نظریه امروز در برابر من رنگ باخته و آنچه بر من گذشت در پهنه باورهایم جایی برای آن باقی نگذاشت. از همین رو قصد دارم باقیمانده عمرم را به بررسی ذات راستین هوشیاری بپردازم و به همکارانم در عرصه علم و نیز به جهانیان نشان بدهم که ما پدیده‌هایی بسیار بسیار فراتر از مغزهای فیزیکی خود هستیم.

در دنیای امروز بسیاری بر این عقیده‌اند که واقعیت معنوی دین در دنیای مدرن قدرت خود را از دست داده و علم، در برابر ایمان، راه رسیدن بشر به واقعیت وجود است. پیش از این تجربه، من نیز تا حد زیادی در صف طرفداران این مکتب بودم، اما امروز متوجه شده‌ام که این دیدگاه به شدت ساده‌انگارانه است. تصویر مادی‌گرا از کالبد و مغز به عنوان مولدان هوشیاری، و نه ظرف آن، محکوم به شکست است. در مقابل، تلقی نوینی از کالبد و ذهن ظهور خواهد کرد که هم اکنون هم نشانه‌هایش را می‌توان مشاهده کرد. این دیدگاه نو به همان میزان مبتنی بر دین است که بر دانش استوار و غایتش را چیزی قرار خواهد داد که بزرگترین دانشمندان بیش و پیش از هر چیزی در طول تاریخ بشری همواره در جستجوی آن بوده اند؛ چیزی به نام حقیقت.
 

Heaven Is Real: A Doctor’s Experience With the Afterlife

When a neurosurgeon found himself in a coma, he experienced things he never thought possible—a journey to the afterlife.

Proof of Heaven, by Eben Alexander, a Harvard doctor, will make your toes wiggle or curl, depending on your prejudices. What’s special about his account of being dead is that he’s a neurosurgeon.

 

by Dr. Eben Alexander  | October 8, 2012 1:00 AM EDT
As a neurosurgeon, I did not believe in the phenomenon of near-death experiences. I grew up in a scientific world, the son of a neurosurgeon. I followed my father’s path and became an academic neurosurgeon, teaching at Harvard Medical School and other universities. I understand what happens to the brain when people are near death, and I had always believed there were good scientific explanations for the heavenly out-of-body journeys described by those who narrowly escaped death.
The brain is an astonishingly sophisticated but extremely delicate mechanism. Reduce the amount of oxygen it receives by the smallest amount and it will react. It was no big surprise that people who had undergone severe trauma would return from their experiences with strange stories. But that didn’t mean they had journeyed anywhere real.
Although I considered myself a faithful Christian, I was so more in name than in actual belief. I didn’t begrudge those who wanted to believe that Jesus was more than simply a good man who had suffered at the hands of the world. I sympathized deeply with those who wanted to believe that there was a God somewhere out there who loved us unconditionally. In fact, I envied such people the security that those beliefs no doubt provided. But as a scientist, I simply knew better than to believe them myself.
In the fall of 2008, however, after seven days in a coma during which the human part of my brain, the neocortex, was inactivated, I experienced something so profound that it gave me a scientific reason to believe in consciousness after death.
I know how pronouncements like mine sound to skeptics, so I will tell my story with the logic and language of the scientist I am.
Very early one morning four years ago, I awoke with an extremely intense headache. Within hours, my entire cortex—the part of the brain that controls thought and emotion and that in essence makes us human—had shut down. Doctors at Lynchburg General Hospital in Virginia, a hospital where I myself worked as a neurosurgeon, determined that I had somehow contracted a very rare bacterial meningitis that mostly attacks newborns. E. coli bacteria had penetrated my cerebrospinal fluid and were eating my brain.
When I entered the emergency room that morning, my chances of survival in anything beyond a vegetative state were already low. They soon sank to near nonexistent. For seven days I lay in a deep coma, my body unresponsive, my higher-order brain functions totally offline.
Alexander discusses his experience on the Science channel"s "Through the Wormhole."
Then, on the morning of my seventh day in the hospital, as my doctors weighed whether to discontinue treatment, my eyes popped open.
You have nothing to fear.’
‘There is nothing you can do wrong.’
The message flooded me with a vast and crazy sensation of relief. (Photo illustration by Newsweek; Source: Buena Vista Images-Getty Images)
There is no scientific explanation for the fact that while my body lay in coma, my mind—my conscious, inner self—was alive and well. While the neurons of my cortex were stunned to complete inactivity by the bacteria that had attacked them, my brain-free consciousness journeyed to another, larger dimension of the universe: a dimension I’d never dreamed existed and which the old, pre-coma me would have been more than happy to explain was a simple impossibility.
But that dimension—in rough outline, the same one described by countless subjects of near-death experiences and other mystical states—is there. It exists, and what I saw and learned there has placed me quite literally in a new world: a world where we are much more than our brains and bodies, and where death is not the end of consciousness but rather a chapter in a vast, and incalculably positive, journey.
I’m not the first person to have discovered evidence that consciousness exists beyond the body. Brief, wonderful glimpses of this realm are as old as human history. But as far as I know, no one before me has ever traveled to this dimension (a) while their cortex was completely shut down, and (b) while their body was under minute medical observation, as mine was for the full seven days of my coma.
All the chief arguments against near-death experiences suggest that these experiences are the results of minimal, transient, or partial malfunctioning of the cortex. My near-death experience, however, took place not while my cortex was malfunctioning, but while it was simply off. This is clear from the severity and duration of my meningitis, and from the global cortical involvement documented by CT scans and neurological examinations. According to current medical understanding of the brain and mind, there is absolutely no way that I could have experienced even a dim and limited consciousness during my time in the coma, much less the hyper-vivid and completely coherent odyssey I underwent.
It took me months to come to terms with what happened to me. Not just the medical impossibility that I had been conscious during my coma, but—more importantly—the things that happened during that time. Toward the beginning of my adventure, I was in a place of clouds. Big, puffy, pink-white ones that showed up sharply against the deep blue-black sky.
 
Higher than the clouds—immeasurably higher—flocks of transparent, shimmering beings arced across the sky, leaving long, streamerlike lines behind them.
Birds? Angels? These words registered later, when I was writing down my recollections. But neither of these words do justice to the beings themselves, which were quite simply different from anything I have known on this planet. They were more advanced. Higher forms.
A sound, huge and booming like a glorious chant, came down from above, and I wondered if the winged beings were producing it. Again, thinking about it later, it occurred to me that the joy of these creatures, as they soared along, was such that they had to make this noise—that if the joy didn’t come out of them this way then they would simply not otherwise be able to contain it. The sound was palpable and almost material, like a rain that you can feel on your skin but doesn’t get you wet.
Seeing and hearing were not separate in this place where I now was. I could hear the visual beauty of the silvery bodies of those scintillating beings above, and I could see the surging, joyful perfection of what they sang. It seemed that you could not look at or listen to anything in this world without becoming a part of it—without joining with it in some mysterious way. Again, from my present perspective, I would suggest that you couldn’t look at anything in that world at all, for the word “at” itself implies a separation that did not exist there. Everything was distinct, yet everything was also a part of everything else, like the rich and intermingled designs on a Persian carpet ... or a butterfly’s wing.
It gets stranger still. For most of my journey, someone else was with me. A woman. She was young, and I remember what she looked like in complete detail. She had high cheekbones and deep-blue eyes. Golden brown tresses framed her lovely face. When first I saw her, we were riding along together on an intricately patterned surface, which after a moment I recognized as the wing of a butterfly. In fact, millions of butterflies were all around us—vast fluttering waves of them, dipping down into the woods and coming back up around us again. It was a river of life and color, moving through the air. The woman’s outfit was simple, like a peasant’s, but its colors—powder blue, indigo, and pastel orange-peach—had the same overwhelming, super-vivid aliveness that everything else had. She looked at me with a look that, if you saw it for five seconds, would make your whole life up to that point worth living, no matter what had happened in it so far. It was not a romantic look. It was not a look of friendship. It was a look that was somehow beyond all these, beyond all the different compartments of love we have down here on earth. It was something higher, holding all those other kinds of love within itself while at the same time being much bigger than all of them.
Without using any words, she spoke to me. The message went through me like a wind, and I instantly understood that it was true. I knew so in the same way that I knew that the world around us was real—was not some fantasy, passing and insubstantial.
The message had three parts, and if I had to translate them into earthly language, I’d say they ran something like this:
“You are loved and cherished, dearly, forever.”
“You have nothing to fear.”
“There is nothing you can do wrong.”
The message flooded me with a vast and crazy sensation of relief. It was like being handed the rules to a game I’d been playing all my life without ever fully understanding it.
“We will show you many things here,” the woman said, again, without actually using these words but by driving their conceptual essence directly into me. “But eventually, you will go back.”
To this, I had only one question.
Back where?
The universe as I experienced it in my coma is ... the same one that both Einstein and Jesus were speaking of in their (very) different ways. (Ed Morris / Getty Images)
A warm wind blew through, like the kind that spring up on the most perfect summer days, tossing the leaves of the trees and flowing past like heavenly water. A divine breeze. It changed everything, shifting the world around me into an even higher octave, a higher vibration.
Although I still had little language function, at least as we think of it on earth, I began wordlessly putting questions to this wind, and to the divine being that I sensed at work behind or within it.
Where is this place?
Who am I?
Why am I here?
Each time I silently put one of these questions out, the answer came instantly in an explosion of light, color, love, and beauty that blew through me like a crashing wave. What was important about these blasts was that they didn’t simply silence my questions by overwhelming them. They answered them, but in a way that bypassed language. Thoughts entered me directly. But it wasn’t thought like we experience on earth. It wasn’t vague, immaterial, or abstract. These thoughts were solid and immediate—hotter than fire and wetter than water—and as I received them I was able to instantly and effortlessly understand concepts that would have taken me years to fully grasp in my earthly life.
I continued moving forward and found myself entering an immense void, completely dark, infinite in size, yet also infinitely comforting. Pitch-black as it was, it was also brimming over with light: a light that seemed to come from a brilliant orb that I now sensed near me. The orb was a kind of “interpreter” between me and this vast presence surrounding me. It was as if I were being born into a larger world, and the universe itself was like a giant cosmic womb, and the orb (which I sensed was somehow connected with, or even identical to, the woman on the butterfly wing) was guiding me through it.
Later, when I was back, I found a quotation by the 17th-century Christian poet Henry Vaughan that came close to describing this magical place, this vast, inky-black core that was the home of the Divine itself.
“There is, some say, in God a deep but dazzling darkness ...”
That was it exactly: an inky darkness that was also full to brimming with light.
I know full well how extraordinary, how frankly unbelievable, all this sounds. Had someone—even a doctor—told me a story like this in the old days, I would have been quite certain that they were under the spell of some delusion. But what happened to me was, far from being delusional, as real or more real than any event in my life. That includes my wedding day and the birth of my two sons.
What happened to me demands explanation.
Modern physics tells us that the universe is a unity—that it is undivided. Though we seem to live in a world of separation and difference, physics tells us that beneath the surface, every object and event in the universe is completely woven up with every other object and event. There is no true separation.
Before my experience these ideas were abstractions. Today they are realities. Not only is the universe defined by unity, it is also—I now know—defined by love. The universe as I experienced it in my coma is—I have come to see with both shock and joy—the same one that both Einstein and Jesus were speaking of in their (very) different ways.
I’ve spent decades as a neurosurgeon at some of the most prestigious medical institutions in our country. I know that many of my peers hold—as I myself did—to the theory that the brain, and in particular the cortex, generates consciousness and that we live in a universe devoid of any kind of emotion, much less the unconditional love that I now know God and the universe have toward us. But that belief, that theory, now lies broken at our feet. What happened to me destroyed it, and I intend to spend the rest of my life investigating the true nature of consciousness and making the fact that we are more, much more, than our physical brains as clear as I can, both to my fellow scientists and to people at large.
I don’t expect this to be an easy task, for the reasons I described above. When the castle of an old scientific theory begins to show fault lines, no one wants to pay attention at first. The old castle simply took too much work to build in the first place, and if it falls, an entirely new one will have to be constructed in its place.
I learned this firsthand after I was well enough to get back out into the world and talk to others—people, that is, other than my long-suffering wife, Holley, and our two sons—about what had happened to me. The looks of polite disbelief, especially among my medical friends, soon made me realize what a task I would have getting people to understand the enormity of what I had seen and experienced that week while my brain was down.
One of the few places I didn’t have trouble getting my story across was a place I’d seen fairly little of before my experience: church. The first time I entered a church after my coma, I saw everything with fresh eyes. The colors of the stained-glass windows recalled the luminous beauty of the landscapes I’d seen in the world above. The deep bass notes of the organ reminded me of how thoughts and emotions in that world are like waves that move through you. And, most important, a painting of Jesus breaking bread with his disciples evoked the message that lay at the very heart of my journey: that we are loved and accepted unconditionally by a God even more grand and unfathomably glorious than the one I’d learned of as a child in Sunday school.
Today many believe that the living spiritual truths of religion have lost their power, and that science, not faith, is the road to truth. Before my experience I strongly suspected that this was the case myself.
But I now understand that such a view is far too simple. The plain fact is that the materialist picture of the body and brain as the producers, rather than the vehicles, of human consciousness is doomed. In its place a new view of mind and body will emerge, and in fact is emerging already. This view is scientific and spiritual in equal measure and will value what the greatest scientists of history themselves always valued above all: truth.
 
Proof of Heaven by Eben Alexander, M.D. To be published by Simon & Schuster, Inc.. Copyright (c) 2012 by Eben Alexander III, M.D.
This new picture of reality will take a long time to put together. It won’t be finished in my time, or even, I suspect, my sons’ either. In fact, reality is too vast, too complex, and too irreducibly mysterious for a full picture of it ever to be absolutely complete. But in essence, it will show the universe as evolving, multi-dimensional, and known down to its every last atom by a God who cares for us even more deeply and fiercely than any parent ever loved their child.
I’m still a doctor, and still a man of science every bit as much as I was before I had my experience. But on a deep level I’m very different from the person I was before, because I’ve caught a glimpse of this emerging picture of reality. And you can believe me when I tell you that it will be worth every bit of the work it will take us, and those who come after us, to get it right.




      

بوموسی جابر بن حیان (زاده? حدود سال 100 هجری شمسی معادل با 721 میلادی در توس - درگذشته? حدود سال 194 هجری شمسی معادل با 815 میلادی در کوفه[2]) دانشمند و کیمیاگر و فیلسوف شیعه ایرانی[3] [4][5][6] بود. او را «پدر علم شیمی» نامیده‌اند و بسیاری از روش‌ها (مانند تقطیر) و انواع ابزارهای اساسی شیمی مانند قرع و انبیق را به او نسبت می‌دهند. پژوهشگران بر این باورند که زادگاه او شهر توس در خراسان ایران بوده‌است.

 

محتویات  [نهفتن] 

1 زندگی

2 احتمال شاگردی جعفر صادق

3 اختلاف نظر در مورد تاریخ تولد وی

4 منزلت جابر در علم شیمی

5 اکسیر و عقیده جابر درباره آن

6 نگارخانه ابزار کیمیاوی

7 عقیده جابر بن حیان درباره فلزات

8 تعریف جابر از بعضی فلزات و تبدیل آنها

9 دستاوردها

10 پانویس

11 منابع

12 پیوند به بیرون

زندگی[ویرایش]

 

یک نقاشی از جابر

بوموسی جابر بن حیان، کیمیاگر برجسته? ایرانی، در سال صد هجری شمسی در شهر توس از توابع خراسان متولد شد. مدت کوتاهی پس از تولدش، پدر او که یک داروساز شناخته شده و پیرو مذهب شیعه بود، به دلیل نقشی که در بر اندازی حکومت اموی داشت، دستگیر شد و به قتل رسید. جابر به نوشته‌های باقی‌مانده از پدرش علاقه‌مند شد و به ادامه? حرفه? او پرداخت. او با شوق و علاقه به یادگیری علوم دیگر نیز می‌پرداخت. همین، سبب هجرت او از ایران به عراق شد. کتاب‌ها و رسالات متعدد جابر، سال‌ها بعد از او، توجه کیمیاگران اروپایی را به خود جلب کرد. و سال‌ها از آن به عنوان منبع معتبری استفاده می‌کردند. به گفته? آن‌ها، این کتاب‌ها تاثیر عمیقی بر تغییر و تصحیح دیدگاه کیمیاگران غربی گذاشته‌است. عاقبت، جابر بن حیان، در سال صد و نود و چهار ه.ش (معادل با 815 میلادی) در شهر کوفه? عراق درگذشت.مدفن او نیز محل اختلاف است. به اتفاق پژوهشگران بر این باورند که صفت کوفی که در روایات بسیاری به دنبال نام جابر آمده‌است، نشانگر زادگاه او نیست، بلکه حاکی از آن است که وی مدتی در کوفه اقامت داشته‌است.

 

احتمال شاگردی جعفر صادق[ویرایش]

در اعتقادات و تبلیغات مرتبط با شیعه همواره جابر یکی از شاگردان بزرگ امام ششم شیعیان جعفر صادق معرفی می شود که با توجه به شیعه بودن اثبات شده جابر بن حیان و پدرش و معاصر بودن و همزمانی زندگی جابر در عراق با سالیان پایانی زندگی جعفرصادق ناممکن نیست.(از نظر اهل سنت بعید می دانند) از سویی دیگر برخی مستشرقین غربی مانند هانری کوربن در زمینه شاگردی جابر برای امام صادق با احتیاط تشکیک کرده [7] یا مانند الیزر پاول کراوس، مستشرق یهودی، آنرا از اساس رد کرده‌اند [8]اگر چه پاسخ هایی نیز در رد ادعای کراوس از جمله رساله "مساله جابری" منتشر شده است.[9]

 

اختلاف نظر در مورد تاریخ تولد وی[ویرایش]

در مورد تاریخ دقیق تولد و مرگ و محل تولد وی اختلاف نظر وجود دارد. به گفته? برخی وی متولد سال 100 هجری شمسی و وفات وی در سال 194 هجری شمسی بوده است.[10] برخی نیز او را متولد سال 103 هجری شمسی دانسته و وفات وی را در سال 200 هجری شمسی ذکر کرده‌اند.[11] با این حال دانشنامه? بریتانیکا وی را متولد سال 721 میلادی و وفات وی را در سال 815 میلادی (نزدیک به هزار و دویست سال پیش) ثبت کرده است.[4]

 

منزلت جابر در علم شیمی[ویرایش]

جابر نخستین شیمیدان ایرانی است. وی اولین کسی است که به علم شیمی شهرت و آوازه بخشید و بی‌تردید نخستین مسلمانی است که شایستگی کسب عنوان شیمیدان را دارد. بعضی عقیده بر این دارند که وی عرب بوده اما اینطور نبوده‌است. ظاهراً همین بلندی مقام، پرآوازگی و دانش عظیم او موجب شده‌است که بعضی او را موردقدردانی و ستایش و بعضی دیگر مورد حسادت و کینه‌توزی خود قراردهند.

 

اکسیر و عقیده جابر درباره آن[ویرایش]

عقیده جابراین بود همچنان که طبیعت می‌تواند اشیا را به یکدیگر تبدیل کند، مانند تبدیل خاک و آب به گیاه و تبدیل گیاه به موم و عسل به‌وسیله زنبور عسل و تبدیل قلع به نقره در زیر زمین و … کیمیاگر نیز می‌تواند با تقلید از طبیعت و استفاده از تجربه‌ها و آزمایشها همان کار طبیعت را در مدت زمانی کوتاهتر انجام دهد. اما کیمیاگر برای اینکه بتواند یک شیء را به شیء دیگر تبدیل کند، به‌وسیله‌ای نیازمند است که اصطلاحاً آن را اکسیر می‌نامند.

 

اکسیر در علم کیمیا، به منزله دارو در علم پزشکی است. جابر اکسیر را که از آن در کارهای کیمیایی خود استفاده می‌کرد، ازانواع موجودات سه گانه (فلزات، حیوانات و گیاهان) به دست می‌آورد. او خود، در این زمینه می‌گوید: هفت نوع اکسیر وجود دارد:

 

اکسیر فلزی: اکسیر بدست آمده از فلزات.

اکسیر حیوانی: اکسیر بدست آمده از حیوانات.

اکسیر گیاهی: اکسیر بدست آمده از گیاهان.

اکسیر حیوانی - گیاهی: اکسیر بدست آمده از امتزاج مواد حیوانی و گیاهی.

اکسیر فلزی - گیاهی: اکسیر بدست آمده از امتزاج موادفلزی و گیاهی.

اکسیر فلزی - حیوانی: اکسیر بدست آمده از امتزاج مواد فلزی و حیوانی.

اکسیر فلزی - حیوانی - گیاهی: اکسیر بدست آمده از امتزاج مواد فلزی و گیاهی و حیوانی.

نگارخانه ابزار کیمیاوی[ویرایش]

 

قرع بلند گلو.

 

 

قرع و انبیق برای تقطیر.

 

 

نمونه جدیدی از بالن، زانویی، مبرد، قطره گیر و جمع کننده که کار قرع و انبیق را انجام می‌دهند.

عقیده جابر بن حیان درباره فلزات[ویرایش]

فلزات اصلی هفت تا است: طلا، نقره، مس، آهن، سرب، جیوه و قلع

 

این فلزات به تعبیر جابر اساس صنعت کیمیا را تشکیل می‌دهند. به عبارت دیگر قوانین علم کیمیا بر این هفت فلز استوار است. با این حال، خود این کانی‌ها از ترکیب دو کانی اساسی، یعنی گوگرد و جیوه بوجود می‌آیند که به نسبتهای مختلف، در دل زمین، باهم ترکیب می‌شوند. بنابراین، تفاوت میان فلزات هفتگانه تنها یک تفاوت عرضی وجود دارد نه جوهری که محصول تفاوت نسبت ترکیب گوگرد و جیوه در آن است. اما طبیعت هر یک از گوگرد و جیوه تابع دو عامل زمینی و زمانی است. به عبارت دیگر، تفاوت خاک زمینی که این دو کانی در آن بوجود می‌آیند و همچنین تفاوت وضعیت کواکب به هنگام پیدایش آنها موجب می‌شود که طبیعت گوگرد و یا جیوه تفاوت پیدا کند.

 

تعریف جابر از بعضی فلزات و تبدیل آنها[ویرایش]

قلع

دارای چهار طبع است. ظاهر آن، سرد و تر و نرم و باطنش گرم و خشک و سخت … پس هرگاه صفات ظاهر قلع به درون آن برده شود و صفات باطنی آن به بیرون آورده شود، ظاهرش خشک و در نتیجه قلع به آهن تبدیل می‌شود.

 

آهن

از چهار طبع پدید آمده‌است که از میان آنها، دو طبع، یعنی حرارت و خشکی شدید به ظاهر آن اختصاص دارد و دو طبع دیگر یعنی برودت و رطوبت به باطن آن. ظاهر آن، سخت و باطن آن نرم است. ظاهر هیچ جسمی به سختی ظاهر آن نیست. همچنین نرمی باطن آن به اندازه سختی ظاهرش است. از میان فلزات جیوه مانند آهن است. زیرا ظاهر آن آهن و باطن آن جیوه‌است.

 

طلا

ظاهر آن گرم و تر و باطنش سرد و خشک است. پس جمیع اجسام (فلزات) را به این طبع برگردان. چون طبعی معتدل است.

 

زهره(=مس)

گرم و خشک است ولی خشکی آن از خشکی آهن کمتر است زیرا طبع اصلی مس، همچون طلا، گرم و تر بوده‌است اما در آمدن خشکی بر آن، آن را فاسد کرده‌است. لذا با از میان بردن خشکی، مس به طبع اولیه خود برمی‌گردد.

 

جیوه

طبع ظاهری آن سرد و تر و نرم و طبع باطنی‌اش گرم و خشک و سخت است. بنابراین ظاهر آن، همان جیوه و باطنش آهن است. برای آن که جیوه را به اصل آن یعنی طلا برگردانی، ابتدا باید آن را به نقره تبدیل کنی.

 

نقره

اصل نخست آن، طلا است ولی با غلبه طبایع برودت و یبوست، طلا به درون منتقل شده‌است و در نتیجه ظاهر فلز، نقره و باطن آن طلا گردیده‌است. بنابراین اگر بخواهی آن را به اصلش یعنی طلا برگردانی، برودت آن را به درون انتقال ده، حرارت آن آشکار می‌شود. سپس خشکی آن را به درون منتقل کن، در نتیجه، رطوبت آشکار و نقره تبدیل به طلا می‌شود.

 

دستاوردها[ویرایش]

نوآوری انواع گوناگونی از وسایل آزمایشگاهی، از جمله عنبیق به اسم او ثبت شده‌است. کشف مواد شیمیایی متعددی همچون هیدرو کلریک اسید، نیتریک اسید، تیزاب (مخلوطی از دو اسید یاد شده که از جمله اندک موادی است که طلا را در خود حل می‌کند)، سیتریک اسید (جوهر لیمو) و استیک اسید (جوهر سرکه)، همچنین معرفی فرایندهای تبلور و تقطیر که هر دو سنگ بنای شیمی امروزی به شمار می‌آیند، از جمله یافته‌های اوست. او همچنین یافته‌های دیگری درباره? روش‌های استخراج و خالص سازی طلا، جلوگیری از زنگ زدن آهن، حکاکی روی طلا، رنگرزی و نم ناپذیر کردن پارچه‌ها و تجزیه? مواد شیمیایی ارائه داد. از جمله اختراع‌های دیگر او، قلم نوری است. قلمی که جوهر آن در تاریکی نیز نور می‌دهد. (احتمالاً با استفاده از خاصیت فسفرسانس این اختراع را انجام داده‌است.) در آخر، بذر دسته بندی امروزی عنصرها به فلز و نافلز را می‌توان در دست نوشته‌های وی یافت.

 

پانویس[ویرایش]

پرش به بالا ↑

William R. Newman, Gehennical Fire: The Lives of George Starkey, an American Alchemist in the Scientific Revolution, Harvard University Press, 1994. p.94: "According to traditional bio-bibliography of Muslims, Jabir ibn Hayyan was a Persian alchemist who lived at some time in the eighth century and wrote a wealth of books on virtually every aspect of natural philosophy"

William R. Newman, "The Occult and Manifest Among the Alchemists", in F. J. Ragep, Sally P Ragep, Steven John Livesey, Tradition, Transmission, Transformation: Proceedings of Two Conferences on pre-Modern science held at University of Oklahoma, Brill, 1996/1997, p.178: "This language of extracting the hidden nature formed an important lemma for the extensive corpus associated with the Persian alchemist Jabir ibn Hayyan"

هانری کوربن, "The Voyage and the Messenger: Iran and Philosophy", Translated by Joseph H. Rowe, North Atlantic Books, 1998. p.45: "The Nisba al-Azdin certainly does not necessarily indicate Arab origin. Geber seems to have been a client (mawla) of the Azd tribe established in Kufa"

Tamara M. Green, "The City of the Moon God: Religious Traditions of Harran (Religions in the Graeco-Roman World)", Brill, 1992. p.177: "His most famous student was the Persian *Jabir ibn Hayyan (b. circa 721 C.E.), under whose name the vast corpus of alchemical writing circulated in the medieval period in both the east and west, although many of the works attributed to Jabir have been demonstrated to be likely product of later Ismaili" tradition."

David Gordon White, "The Alchemical Body: Siddha Traditions in Medieval India", University of Chicago Press, 1996. p.447

William R. Newman, Promethean Ambitions: Alchemy and the Quest to Perfect Nature, University of Chicago Press, 2004. p.181: "The corpus ascribed to the eighth-century Persian sage Jabir ibn Hayyan.."

Wilbur Applebaum, The Scientific revolution and the foundation of modern science, Greenwood Press, 1995. p.44: "The chief source of Arabic alchemy was associated with the name, in its Latinized form, of Geber, an eighth-century Persian."

Neil Kamil, Fortress of the Soul: Violence, Metaphysics, and Material Life in the Huguenots New World, 1517–1751 (Early America: History, Context, Culture), JHU Press, 2005. p.182: "The ninth-century Persian alchemist Jabir ibn Hayyan, also known as Geber, is accurately called pseudo-Geber since most of the works published under this name in the West were forgeries"

Aleksandr Sergeevich Povarennykh, Crystal Chemical Classification of Minerals, Plenum Press, 1972, v.1, ISBN 0-306-30348-5, p.4: "The first to give separate consideration to minerals and other inorganic substances were the following: The Persian alchemist Jabir (721–815)..."

George Sarton, Introduction to the History of Science, Pub. for the Carnegie Institution of Washington, by the Williams & Wilkins Company, 1931, vol.2 pt.1, page 1044: "Was Geber, as the name would imply, the Persian alchemist Jabir ibn Haiyan?"

Dan Merkur, in The psychoanalytic study of society (eds. Bryce Boyer, et al.), vol. 18, Routledge, ISBN 0-88163-161-2, page 352: "I would note that the Persian alchemist Jabir ibn Hayyan developed the theory that all metals consist of different "balances" ..."

Anthony Gross, The Dissolution of the Lancastrian Kingship: Sir John Fortescue and the Crisis of Monarchy in Fifteenth-century England, Paul Watkins, 1996, ISBN 1-871615-90-9, p.19: "Ever since the Seventy Books attributed to the Persian alchemist Jabir Ibn Hayyan had been translated into Latin ...."

پرش به بالا ↑ برگرفته از پشت جلد کتاب شیمی 3 سال سوم دبیرستان

پرش به بالا ↑ Abu Musa Jabir ibn Hayyan (Arabian alchemist) - Britannica Online Encyclopedia

↑ پرش به بالا به: 4?0 4?1 "Abu Musa Jabir ibn Hayyan". Encyclopædia Britannica Online. Archived from the original on 26 January 2013. Retrieved 11 February 2008.

پرش به بالا ↑ S.N. Nasr, "Life Sciences, Alchemy and Medicine", The Cambridge History of Iran, Cambridge, Volume 4, 1975, p. 412: "Jabir is entitled in the traditional sources as al-Azdi, al-Kufi, al-Tusi, al-Sufi. There is a debate as to whether he was an Arab from Kufa who lived in Khurasan or a Persian from Khorasan who later went to Kufa or whether he was, as some have suggested, of Syrian origin and later lived in Persia and Iraq".

پرش به بالا ↑

William R. Newman, Gehennical Fire: The Lives of George Starkey, an American Alchemist in the Scientific Revolution, Harvard University Press, 1994. p.94: "According to traditional bio-bibliography of Muslims, Jabir ibn Hayyan was a Persian alchemist who lived at some time in the eight century and wrote a wealth of books on virtually every aspect of natural philosophy"

William R. Newman, The Occult and Manifest Among the Alchemist, in F. J. Ragep, Sally P Ragep, Steven John Livesey, Tradition, Transmission, Transformation: Proceedings of Two Conferences on pre-Modern science held at University of Oklahoma, Brill, 1996/1997, p.178: "This language of extracting the hidden nature formed an important lemma for the extensive corpus associated with the Persian alchemist Jabir ibn Hayyan"

Henry Corbin, "The Voyage and the Messenger: Iran and Philosophy", Translated by Joseph H. Rowe, North Atlantic Books, 1998. p.45: "The Nisba al-Azdin certainly does not necessarily indicate Arab origin. Geber seems to have been a client of the Azd tribe established in Kufa"

Tamara M. Green, "The City of the Moon God: Religious Traditions of Harran (Religions in the Graeco-Roman World)", Brill, 1992. p.177: "His most famous student was the Persian *Jabir ibn Hayyan (b. circa 721 C.E.), under whose name the vast corpus of alchemical writing circulated in the medieval period in both the east and west, although many of the works attributed to Jabir have been demonstrated to be likely product of later Ismaili" tradition."

David Gordon White, "The Alchemical Body: Siddha Traditions in Medieval India", University of Chicago Press, 1996. p.447

William R. Newman, Promethean Ambitions: Alchemy and the Quest to Perfect Nature, University of Chicago Press, 2004. p.181: "The corpus ascribed to the eight-century Persian sage Jabir ibn Hayyan.."

Wilbur Applebaum, The Scientific revolution and the foundation of modern science, Greenwood Press, 1995. p.44: "The chief source of Arabic alchemy was associated with the name, in its Latinized form, of Geber, an eighth-century Persian."

Neil Kamil, Fortress of the Soul: Violence, Metaphysics, and Material Life in the Huguenots New World, 1517-1751 (Early America: History, Context, Culture), JHU Press, 2005. p.182: "The ninth-century Persian alchemist Jabir ibn Hayyan, also known as Geber, is accurately called pseudo-Geber since most of the works published under this name in the West were forgeries"

Aleksandr Sergeevich Povarennykh, Crystal Chemical Classification of Minerals, Plenum Press, 1972, v.1, ISBN 0-306-30348-5, p.4: "The first to give separate consideration to minerals and other inorganic substances were the following: The Persian alchemist Jabir (721-815)..."

George Sarton, Introduction to the History of Science, Pub. for the Carnegie Institution of Washington, by the Williams & Wilkins Company, 1931, vol.2 pt.1, page 1044: "Was Geber, as the name would imply, the Persian alchemist Jabir ibn Haiyan?"

Dan Merkur, in The psychoanalytic study of society (eds. Bryce Boyer, et al.), vol. 18, Routledge, ISBN 0-88163-161-2, page 352: "I would note that the Persian alchemist Jabir ibn Hayyan developed the theory that all metals consist of different "balances" ..."

Anthony Gross, The Dissolution of the Lancastrian Kingship: Sir John Fortescue and the Crisis of Monarchy in Fifteenth-century England, Paul Watkins, 1996, ISBN 1-871615-90-9, p.19: "Ever since the Seventy Books attributed to the Persian alchemist Jabir Ibn Hayyan had been translated into Latin ...."

A Dictionary of the History of Science by by Anton Sebastian - p. 241

The Structure and Properties of Matter by Herman Thompson Briscoe - p. 10

The Tincal Trail: A History of Borax by Edward John Cocks, Norman J. Travis - p. 4

پرش به بالا ↑ The Voyage and the Messenger: Iran and Philosophy By Henry Corbin Translated by Joseph H. Rowe Published by North Atlantic Books, 1998 ISBN 1-55643-269-0, 9781556432699

پرش به بالا ↑ Jabir ibn Hayyan. Mukhtar rasa?il Jabir Ibn Hayyan. Edited by Paul Kraus. Cairo: al-Khanji, 1935.

پرش به بالا ↑ مسئله جابری (نوع شناسی اشارات جابر بن حیان به امام جعفر صادق(ع))عالم زاده، هادی - کوهکن، رضا، تاریخ "اسلام پژوهی" پاییز و زمستان 1384 - شماره 1

پرش به بالا ↑ برگرفته از پشت جلد کتاب شیمی 3 سال سوم دبیرستان

پرش به بالا ↑ Islamic Medical Manuscripts

منابع[ویرایش]

دکتر زکی نجیب محمود - جابر بن حیّان - مجمع ذخایر اسلامی- چاپ خیّام - نوبت چاپ: دوم - آبان 1362.

«جابربن حیّان» ‎(فارسی)‎. دانشنامه? جهان اسلام. بایگانی‌شده از نسخه? اصلی در 26 ژانویه 2013. بازبینی‌شده در 9 اسفند 1387.

دهخدا، علی‌اکبر. لغت‌نامه دهخدا جلد16 شماره مسلسل46. زیر نظر دکتر محمد معین. تهران: دانشگاه تهران، سازمان لغت‌نامه، 1334. 7.

شیمی و آزمایشگاه- برهم کنش مواد، نویسندگان: احمد روح الهی، سیف الله جلیلی، دوست محمد سمیعی و حسن حذر خانی، ناشر:شرکت چاپ و نشر کتاب‌های درسی ایران:تهران، سال چاپ: 1386




      
<      1   2   3   4   5   >>   >




گفته : ,

------------------------
:
نظر شما
نام شما:
پست الکترونیک:
وب سایت:
کد تایید:
لطفاً پیام های غیر مرتبط با مطلب این صفحه را از قسمت تماس با ما ارسال کنید